مفاهیم اساسی دین و نواندیشی دینی:

مفــهـــوم دیــن

هوشمند جلال

ترجمە از کردی: عدنان حسن‌پور

تمامی تفکرات نواندیشانە سعی در بازتعریف مفاهیم اساسی خود دارند، مفاهیمی کە قوام‌دهندەی یک ساختار و بنیاد محسوب می‌شوند. در ارتباط با دین و ماهیت و ضرورت تفکر نواندیشانە نیز همین قاعدە صادق بودە و باید مفاهیم اساسی مرتبط با این حوزە بازتعریف شوند. همان‌گونە کە هگل تأکید می‌کند، در اندیشە بە طور عام و مخصوصا” در اندیشەی دینی، «مفهوم» همان «ذات و امر مطلق» است. «مفهوم» بەسان تخمی کە از دل آن درختی کامل قد می‌کشد، تمامی خصایص، سرشت و نوع شاخەهای درخت را در درون خود مستور است، اما نە بە گونەای کە بتوان رگ‌ها و برگ‌ها را پیش از پدیدار شدن کامل درخت، در مقیاسی کوچک و بە وسیلەی یک ذرەبین مشاهدە کرد، بلکە مراد، وجود روحی آن‌هاست. خود معرفت چیزی نیست مگر توسعە و بسط مفاهیم، بسط هر آن‌چە کە در بطن مفاهیم نهفتە بودە و هنوز رخ نمایان نکردە و متولد نشدە است.

در اندیشەی دینی یکتاپرست یا توحیدی، ما با مجموعەای از مفاهیم اساسی و پایەای مواجە هستیم کە خوانش و بازتعریف مجدد آن‌ها قدمی ضروری و اصلی است در شناخت احتمالات و امکانات فراروی رها شدن دین و باورمندان دینی از وظیفەی سنگین و غیرقابل تحملی کە بر دوش گرفتەاند. و البتە هم‌زمان بهترین معیار است برای نقد و بررسی اندیشەای کە مدعی نواندیشی است. اما اهمال و عدم تدقیق در مفاهیم بنیادی مزبور منجر بە تداوم حضور دین و باورمندان دینی در درون پسماندەی تجربەهای منسوخ دینی و گرەزدن اندیشەی دینی و خرد باورمندان بە بینش‌های سنتی، و در نهایت‌هم بی‌اعتباری مبلغین مدعی نواندیشی خواهد گشت.

مفاهیم اساسی و قوام‌دهندەی ادیان یکتاپرست تا حدود زیادی مشابە هم هستند، می‌توان مفاهیمی چون «خدا و ماهیت آن، امر قدسی، سروش، کلام الهی، نبوت، ایمان، پرستش، تجربەی دینی و زبان دین» را در زمرەی مهم‌ترین مفاهیم اساسی و برسازندەی ادیان توحیدی محسوب کرد. بە همین دلیل بازتعریف و ارائەی تعاریفی متفاوت از تعاریف سنتی برای این مصطلحات، یکی از وظایف مهم و در عین حال دشوار نواندیشی دینی است، بە شرطی کە اندیشەی مذکور قادر بە انجام چنین کاری در محدودەی خود دین باشد. چرا کە دین با وجود علم و فلسفە، اگر قادر بە خلق مجدد موجودیتی دینی، در هر معنایی، برای این مفاهیم باشد، آن‌گاه می‌توان گفت بی‌تردید چالشی بزرگ را پشت سر گذاشتە است. در تاریخ ادیان توحیدی، برخی از نواندیشان دینی توانستەاند با تمسک بە علم و نگرش‌های فلسفی، برخی از این مفاهیم را جانی تازە بخشند. بە نحوی کە این مفاهیم با وجود هژمونی علم و فلسفە و علی‌رغم حضور و جدلی نە چندان چشم‌گیر، وجود و حضور خود را تداوم بخشیدەاند. اما عمدەترین مفهومی کە بەسان عنصر مادر و بازنمایانندەی کلیەی مفاهیم دیگر ایفای نقش می‌کند، همانا خود مفهوم دین است.

بازتعریف مفهوم دین بە جهت صبغە و سابقەی نواندیشی دینی مطالبەای منطقی است، از دیگر سو مطالبەی مذکور مانعی جدی فراروی نواندیشی دینی نیز هست. پرسش مشخص ما این است: نواندیشی دینی چگونە خود دین را بازتعریف کردە است؟ آیا قادر بودە دین را بە نحوی بازتعریف نماید کە منجر بە زایش آزادی خرد و بە طور کلی زایش آزادی در معنای عام آن گردد؟ و آیا اساسا” قادر بە چنین کاری هست؟ آزادی خرد و تفکر آزاد عقلانی یکی از پیش‌نیازهای منطقی بازتعریف مفهوم دین است، چرا کە در فقدان آن نمی‌توان مفاهیم اساسی و دیگر عوامل تشکیل دهندەی دین را بازتعریف کرد. حتی اگر بە چنین کاری‌هم دست یازیم از دو حالت خارج نخواهد بود: یا در دام تکرار و کلیشە گرفتار شدە و مفاهیم در همان شکل اولیە و گذشتەی خود بازتولید خواهند شد، و یا در کشمکش و تضادی بزرگ با خود دین، در معنای سنتی این مفهوم، قرار خواهیم گرفت. از دیگر سو، اگر این پیش‌نیاز منطقی را در بازتعریف دین لحاظ نکنیم، دین مجددا” بە بن‌بست خوردە و قادر بە پاسخ‌گویی بە پرسش‌های الهیاتی و هستی‌شناختی انسان معاصر نخواهد بود، و در گرداب کشمکش‌ها و دعواهای علم، فلسفە و اندیشەی انسان معاصر با دین غوطەور خواهد شد. یعنی اگر نواندیشی دینی قادر بە ارائەی چنین معنا و تعریفی برای دین نبودە باشد (و زین پس‌هم قادر بدان نباشد)، آیا اساسا” می‌توان ادعا کرد کە توانستە دیگر مفاهیم اساسی را ورای معانی منسوخ و سنتی آن‌ها بازتعریف نمودە یا در آیندە بازتعریف نماید؟ و اگر پاسخ ما بە چنین پرسشی منفی باشد، آیا نمی‌توان گفت نواندیشی دینی صرفا” همان طعام بیات و سرد قدیمی را گرم کردە و بر سر خوانی نونوار عرضە داشتە است؟

علی‌رغم تمامی تفاوت‌ها و دشواری‌های منطقی فراروی بازتعریف دین، اما علوم مختلف و فلسفە همارە اقدام بە ارائەی تعاریفی متعدد از آن نمودەاند کە در این مقال مجال پرداختن بە آن نیست.[1] از دیدگاه تحقیقات علمی، دین محصول جامعە، فرهنگ، ناخودآگاه و روان انسان در نسبت با خدا، امر قدسی و قدرت ماورایی است. علی‌رغم تفاوت‌های نگرشی فیلسوفان، اما باز می‌توان گفت کە از دیدگاه فلسفی نیز دین محصول سطحی از خودآگاهی و اندیشەی بشری در نسبت با امر نامتناهی است. اما در اندیشەی دینی توحیدی، برای مثال در اندیشەی اسلامی[2]، دین عبارت است از نگاه و وضعیتی الهی نسبت بە بشر. اعتقاد بە این کە دین ساختە و پرداختەی دست بشر باشد یا از سوی خدا نازل شدە باشد، دربرگیرندەی دو معنا از معانی عمومی و جامع‌نگر تعریف دین هستند کە در حوزەهای علم، فلسفە و دین بە نتایج کاملا” متضاد و متفاوتی انجامیدە و موجب بروز بن‌بست‌های متعددی شدە است، بە نحوی کە انسان متدین معاصر در میان ده‌ها پرسش بی‌پاسخ هستی‌شناختی و الهیاتی در تردید و سرگردانی بە سر می‌برد. در نهایت منشاء الهی آن موجب شدە کە خود دین نیز در میان خرد آزاد و خرد اسیر و وابستە سرگردان باقی بماند، زیرا کە منشاء الهی دین بە مطالبەی تسلیم‌شدن اندیشە انجامیدە و خواهد انجامید؛ تسلیم شدن خرد، اندیشە و رفتارهای بشری در مقابل خدا، سپس در مقابل خواست تبلور یافتەی خدا در کلام الهی کە از طریق تسلیم شدن بە فهم پیامبران و بە تبع آن، ائمە، علما، مفسرین و نهادهای دینی بە وقوع می‌پیوندد.

بدین ترتیب وقتی کە دین و اندیشەی دینی خواه ناخواه در تضادی واقعی با فهم و تحلیل‌های علمی و فلسفی قرار گرفتە و دین قادر بە پاسخ‌گویی بە پرسش‌های الهیاتی، هستی‌شناختی و علمی انسان معاصر نباشد، آن‌گاه نواندیشی دینی بە مثابەی رهیافتی کارآمد جهت برون‌رفت از تناقض‌ها و بن‌بست‌های موجود و رفع سرگشتگی و انفعال انسان متدین، ضرورت می‌یابد. پر واضح است کە تولد نواندیشی دینی منبعث از همین ضرورت بودە و کماکان امری معنادار و نقش‌آفرین بودە و خواهد بود. بە طور کلی و در ارتباط با ضرورت مذکور می‌توان گفت کە نواندیشی دینی بە معنای تفکر نفی‌کنندەی دیگری و مدافع دین سنتی، تفکر تداوم‌گرا و دفاع‌گرا، و تفکر انطباقی و التقاطی بودە و خواهد بود، و همین معانی را نیز برجستە کردە و کماکان می‌تواند در همین نقش‌ها ظاهر شود.

با این حساب می‌توان نواندیشی دینی را صرفا” در دو مفهوم و نقش اصلی خلاصە کردە و بە عنوان تفکری غیرضرور و عقیم بە تاریخ سپرد، هم‌چنین می‌توان با ابتناء بر بازتعریف مفهوم دین و دیگر مفاهیم مرتبط، آن را اندیشەای ضروری و پرفایدە قلمداد کردە و معنا و نقشی جدید برایش تعریف کرد. دو نقش و معنایی کە نواندیشی دینی را هم‌چو تفکری غیرضرور و عقیم بازنمایی خواهند کرد عبارت‌اند از: «نفی و دفاع» و «انطباق و دفاع». حتی در مواقعی‌هم کە تفکر دینی بالاجبار و با آراستن خویش بە قصد تداوم سنت‌های رسوب‌کردە، در پی انطباق خود با جریان معرفتی مسلط زمانە بودە، همارە “دفاع و پافشاری” یکی از خصایص همیشگی‌اش بودە و در آیندەهم خواهد بود. اما “دفاع” می‌تواند هم ناخواستە و منفی باشد، هم خواستە و مثبت، تفاوت در موضوع مورد دفاع است. این دو نقش و دو معنای تفکر دینی و نواندیشی دینی از قرون وسطای مسیحیت و قرون میانی اسلام شروع شدە و تا بە امروزهم بە حیات خود ادامە دادەاند؛ یعنی از گفت‌گوی مابین عقل و نقل و عقل و ایمان شروع گشتە و تا تلاش‌های مطایبەآمیز منطبق‌سازی اعجاز علمی با کلام الهی تداوم پیدا کردە است. قصد ما در این مجال پرداختن بە جزئیات معانی و نقش‌های منفی نواندیشی دینی نیست، چرا کە موضوعی مستقل، دامنەدار و بحث‌برانگیز است. اشارەی مختصر ما بە این مسألە صرفا” نوعی زمینەسازی برای پرداختن بە امکان و احتمال ظهور نوعی از نواندیشی دینی بود کە نە نفی‌کنندە است و نە مدافع، نە در پی انطباق است و نە آراستن خویش، بلکە در پی رهایی‌بخشی است. می‌توان با اشارە بە چند نکتەی مهم، ماهیت، ضرورت و فایدەی این نحو از نواندیشی دینی را مورد بحث قرار داد.

در نواندیشی دینی رهایی‌بخش، مفاهیم اساسی دین مجددا” بازتعریف خواهند شد، دوگانەی “انسان‌بنیاد” و “خدابنیاد” کنار نهادە و معنایی جدید آفریدە خواهد شد، خدا دیگر در یک نسبت تسلیم‌خواهانە با بشر نبودە و در بطن نوعی اضطراب و دل‌مشغولی هستی‌شناختی قرار خواهد گرفت. پر واضح است کە دین هرگز قادر بە رهاشدن از قید خدا نیست، خدا در تمامی کنش‌های دینی، حتی در کنش‌های تقابل‌آمیز و خصمانە نیز، حضور داشتە و خواهد داشت. اما دین می‌تواند کیفیت وجودی و نحوەی حضور خدا را در جهان متحول و تغییر دهد. بدین ترتیب دوگانەی انسان‌بنیاد و خدابنیاد از دوگانەای متضاد و متخاصم بە سوی دوگانەای هم‌بستە و درهم‌تنیدە حرکت می‌کنند. غایت این حرکت رها شدن دین از چالش تاریخی تباین و تخاصم با علم و فلسفە است، اما نە بە مثابەی نفی‌کنندە، مدافع یا انطباق‌دهندە، بلکە بە مثابەی عاملی بی‌طرف کە در قبال علم و فلسفە رویکردی علی‌السویە و بی‌طرفانە خواهد داشت. بدین ترتیب متدینین و باورمندان نیز از درگیر شدن با پاسخ‌ها و تفاسیر رها گشتە و در پی دست‌یازی بە معنا خواهند بود.

نواندیشی مسیحی از قرون وسطی بە بعد رویکردی متفاوت با اسلام در پیش گرفت، اما «پل تیلیش» بە عنوان یکی از اندیش‌مندان برجستەی این حوزە، در این نقطە متوقف نشدە و با ادامەی افق پیش‌روندەی نواندیشی، دین را این‌گونە بازتعریف می‌کند:

«دین وضعیتی است کە در آن بە استقبال نامشروط بودن می‌رویم، اما فرهنگ بە معنای استقبال از اشکال مشروط و اتحاد درونی آن‌هاست… دین از طریق تحقق یگانگی معنا، کلیەی کنش‌های روحانی را بە سمت دستیابی بە یک مفهوم غیرمشروط از معنا سوق می‌دهد. بنابراین فرم‌زدایی از معنا و گذار کردن از آن بە خصلت دین تبدیل می‌شود… اما فرهنگ در برابر اتحاد و یگانگی برخی واحدهای معنایی خاص توقفی کوتاه نمودە و بە صورت کلی قادر بە گذار و فرارفتن از آن نیست… دین در قلمرو دانش، وضعیتی است کە در آن از وجود نامشروط استقبال می‌شود، وجود نامشروط بە مثابەی بنیاد و شکاف کلیەی گفتارهای خاص و اتحاد و یگانگی آن‌ها… تفسیر معنا همان تفسیر وجود است، چرا کە معنا، وجود را بە عنوان یک پاسخ‌گوی روحی فرامی‌خواند… دین و فرهنگ بە سمت یگانگی کامل اشکال معنا حرکت می‌کنند، اما یگانگی مذکور برای فرهنگ واپسین ایستگاه اثرگذاری است، ولی برای دین نوعی نماد است… فرهنگ یکی از اشکال بازنمایی و تعریف دین است، اما دین مضمونی حقیقی در متن فرهنگ است».[3]

توضیح گزارەها و تعابیر کلی تیلیش در باب دین و معانی عمومی آن، مستلزم پرداختن بە چندین مسألە، مفهوم، موضوع، تحلیل و توجیە دیگر است. توجیە و تعریف دین بە مثابەی یک رهیافت نامشروط و حرکت روح بە سمت معنای نامشروط، مستلزم اثبات مفهوم مزبور در متن کلیەی مسائل و موضوعاتی است کە در درون اندیشەی دینی از یک سو و علم و فلسفە از دیگر سو، مورد مباحثە و جدل قرار می‌گیرند، مسائلی چون سرشت و حقیقت دین، ایدە، امور انضمامی، فرهنگ، اشکال معنا، امور عملی و… تیلیش بە چنین توجیه و تعریفی دست زدە است، اما تیلیش موضوع بحث کنونی ما نیست، بلکە وی صرفا” بە عنوان یکی از نمونەهای نحلەای از نواندیشی دینی مورد اشارە قرار گرفت کە با ابتناء بر بازخوانی مفاهیم اساسی دین سعی در اثبات ضرورت و فایدەی چنین رهیافتی دارند. بازخوانی یک مفهوم دینی مشخص -بەسان آن‌چە کە مدنظر تیلیش است- از سویی می‌تواند تمامی اضطراب‌های معرفت‌شناختی، هستی‌شناختی و الهیاتی انسان را پوشش دادە و از دیگر سو سرشار از آزادی، حرکت و پویایی باشد، چنین امری می‌تواند منجر بە جوانە زدن دیگر مفاهیم و عناصر بنیادین درخت دین شود. برای مثال در تلاش‌های فکری تیلیش کە مبتنی بر دین است، ایمان بە عنوان سرشت دین چنان معنای نوینی کسب می‌کند کە حتی از گفت‌گو در باب وجود و عدم وجود خداهم هراسی بە دل راه نمی‌دهد و آن را بە دیدەی مثبت می‌نگرد، چرا کە معتقد است:

«ورود بە امر نامشروط، چنان کە ذکر شد، با استنتاج مفهوم سرشت دین کە ما بدان ایمان می‌گوییم، گرە می‌خورد. در کلیەی اعمال و وظایف روح، ایمان با ابتناء بر نامشروطیتی حقیقی شکل می‌گیرد. بە همین دلیل ایمان شبیە هیچ عمل و وظیفەی دیگری نیست، نە مشابهتی با کنش‌های تئوریک دارد -آن‌گونە کە فهم اشتباه غالب تصور می‌کند- و نە شباهتی با امورات عملی دارد -آن‌گونە کە فهم غالب بر آن تأکید می‌کند[4]… ایمان یعنی درگیر شدن با واپسین دل‌شورەها و اضطراب‌ها[5]».

تیلیش در این معنا از ایمان، کە پرداختن کامل بە آن کار یک کتاب مستقل است، ایمان را مجددا” بە آغوش همان فاکت‌های علمی و تاریخی و استدلالات فلسفی بازمی‌گرداند کە پایەهای ایمان سنتی بشر را نابود کردە بودند. وی در این معنا و مفهوم، ایمان را از استنتاجات مخرب و کشندەی خارجی‌اش رهایی بخشیدە و آن را با مفاهیم انسان‌دوستی و ستایش زندگی مأنوس و مألوف می‌گرداند. در این معنا، خدا و جهان، ایمان و بی‌ایمانی، و وجود و عدم وجود خدا با اضطراب‌های بشر گرە خوردە و بحران بزرگ دین و اندیشەی دینی، و حلقەی ارتباطی قدیمی مابین انسان و خدا، یعنی همان سروش، کلام الهی و کتاب مقدس، شکستە می‌شود. پرداختن بە ماهیت اندیشەی مذکور -چە فلسفەی دین باشد، چە الهیات و خداشناسی یا کلام در عنوان اسلامی آن، و یا حتی آن‌چە کە دین‌شناسی می‌خوانندش- نە تنها کاری است ضرور و مهم، بلکە در بافتار جوامع مسیحی و علی‌الخصوص جوامع مسلمان، حکم شفادهندە را دارد.

در جهان اسلامی، متعاقب اقدامات و تلاش‌های اعتزالیون، عرفا، فیلسوفان و تئوفیلسوفان، کە تا بە امروزهم اصول‌گرایی مسلط اسلامی سعی در بیرون راندن آن‌ها از بدن بیمار خویش دارد، شاهد چندین تلاش نواندیشانەی آشکار و برخی اوقات ضمنی و غیرمستقیم بر ضد رهیافت دفاع‌گرایانە بودەایم. ذکر دو نمونە تا حدودی راهگشا خواهد بود، اولی تلاشی است کە در جامعەی عربی بە انجام رسیدە و دومی‌هم در جامعەی ایرانی. این دو نمونە در ابتدای نواندیشی دینی رهایی‌بخش و غیردفاع‌گرایانە قرار داشتە و در تلاش برای بازتعریف مفاهیم اساسی دین هستند. اما تلاش‌های مذکور یا از طریق نوعی پنهان‌سازی و بە نحوی کلی صورت پذیرفتەاند، و یا اساسا” هنوز بە مرحلەی اقدام پای ننهادەاند. بیشترین این تلاش‌ها معطوف بە ارائەی تعریفی جدید از سروش و کلام الهی است، یعنی معطوف بە حلقەی ارتباطی دیرینەی مابین خدا و انسان. بە عبارت دیگر، این‌گونە تلاش‌های نواندیشانە بر شکستن حلقەی مذکور و دستیابی بە نقطەی اتصال دوگانەی خدابنیاد و انسان‌بنیاد متمرکز شدە و سعی می‌کند با ابتناء بر این شبکەی ارتباطی، بە بازتعریف مفهوم دین مبادرت ورزند. ولی نباید این واقعیت را فراموش کرد کە تلاش نواندیشانەی مذکور هنوز در ابتدای مسیر قرار داشتە و با تمرکز بر شبکەی ارتباطی پیش‌گفتە، هنوز قادر بە پرداختن بە برخی مفاهیم اساسی دیگر و اقرار صریح بە ضرورت بازتعریف مفهوم دین بە عنوان یک پیش‌نیاز منطقی هرگونە تلاش نواندیشانە، نبودەاند. از همین رو می‌توان گفت کە هنوز پایی در اندیشەی منسوخ قدیم و پایی‌هم در اندیشەی جدید داشتە و همین امر موجب بروز تناقضات فکری در درون نواندیشی دینی شدە است، صدالبتە می‌توان با دیدەی اغماض بە این تناقضات نگریستە و آن را نتیجەی نونهال بودن نواندیشی دینی دانست.

«نصر حامد ابوزید» با بازتعریف مفاهیم سروش، کلام الهی، پیامبر، زبان دین، گفتمان دینی و میراث دینی، دریچەای نو بر روی دین می‌گشاید. اما بە دلیل شرایط فکری گفتمان مسلط دینی و هژمونی اصول‌گرایی اسلامی، نگرش‌ها و مفاهیم دینی مجددا” بە نوعی تناقض‌گویی دچار گشتە و قادر بە گذار کامل از اصول‌گرایی نشدند. در کتاب «مفهوم‌النص»  و با ارجاع بە مفهوم سروش، البتە با اندکی پوشیدگی، دین (دین اسلام) بە مثابەی تبلور رؤیای یک اجتماع بشری در نظر گرفتە شدە کە قادر بە پاسخ‌گویی بە ضرورت‌های انضمامی انسان می‌باشد.[6] در اینجا[7] متن و سروش بە عنوان پایەهای اساسی یک تمدن، و نە یک دین، تعریف می‌شوند. در نگرش مذکور، سروش[8] بەسان هر گفتمان دیگری نمایان‌گر جامعەای است کە خود را متعلق بدان می‌داند، و این بدان معناست کە سروش یک محصول فرهنگی است. قرآن اگر حتی سرشتی الهی‌هم داشتە باشد باز بدین معنا نیست کە نمی‌تواند یک متن انسان‌ساختە باشد، از یاد نبریم کە قرآن در متن زبان و تاریخ تبلور می‌یابد، پس می‌توان گفت کە انسان‌ساختە است. باور بە منشاء الهی قرآن بە معنای غیرواقعی بودن مضامین و عدم ارتباط آن با بشر و مناسبات دیالکتیکی بشر و واقعیت انضمامی نیست. یعنی در اندیشەی مذکور “منشاء” و “سرشت” سروش از هم تفکیک می‌شوند. سرشت انسان‌ساختەی سروش، آزادی اندیشە و پویایی تحلیلی را در بطن دین ایجاد کردە و کلیەی کنش‌های دینی با اتکا بر همین سروش شکل خواهند گرفت. شاید تفکر نواندیشانەی حاضر قادر بە بازتعریف مفاهیم اساسی حوزەی دین نبودە و تنها بتوان آن را بە عنوان اولین قدم، سرآغاز یا زمینەای برای اهتمام ورزیدن بە چنین کاری لحاظ نمود، اما این مسألە هیچ از اهمیت آن نکاستە و می‌توان ادعا کرد کە بە اندازەی اصل کار اهمیت دارد. ضرورت‌های انضمامی جامعە تمامی ادیان را مجبور بە بازتعریف خود بە عنوان یک دین امروزین خواهد نمود.

در جریان نواندیشی دینی ایران نیز شاهد نمونەای مشابە نزد “مجتهد شبستری” هستیم؛ در باور وی نواندیشی و راه‌حل را باید در بازنگری در اصول و نە فروع دین، جستجو کرد، یعنی باید توجە خویش را از معنای دین بە مفهوم ایمان معطوف نماییم.[9] تغییر مذکور منجر بە ظهور یک تحول اساسی در کلیت ساختار دینی خواهد شد. در این ساختار جدید، خدا، سروش، قانون، ارزش‌ها و دیگر مفاهیم دینی معانی تازە و ویژەای خواهند یافت، و صدالبتە این امر بە خروج از اسلام‌هم نخواهد انجامید. ساختار جدید بە معنای ارائەی فهمی بدیع و مشخص از پیامبر اسلام است، فهمی کە راه را بر انطباق تفکر دینی با واقعیت‌های انضمامی زندگی در تمامی دورەها و اعصار، و متحول نمودن نظام‌های اجتماعی و سیاسی، خواهد گشود.[10] خوانش‌های تاریخی دین در گذشتە، خوانش‌های کلامی، صوفیانە و فقهی، پایەهای اصلی خوانش سنتی اسلام بودە و شباهت‌های فراوان و تفاوت‌هایی اندک با هم دارند، تمامی این خوانش‌ها نسبت بە مبانی و اصول قدیمی پایبند و متعهدند. فیلسوفان و برخی از عرفای مسلمان جزء اولین افرادی بودند کە از این مبانی و اصول قدیمی فاصلە گرفتند، بدین معنا کە تصورات و فهم آنان از خدا، نبوت، سروش و شریعت با تصورات و فهم متکلمین و فقها از همین مفاهیم متفاوت بود. بە طور کلی می‌توان گفت کە بدون بازنگری در مفاهیم خدا، سروش، نبوت، ایمان و دیگر مفاهیم مشابە، دستیابی بە راه‌حل امری است ممتنع.[11] از همین روست کە مجتهد شبستری دین را «یک رفتار ویژەی بشری، یک رفتار معنوی[12]» تعریف می‌کند؛ دین پیامبر نمایان‌گر یک رفتار ویژە و مشخص است کە با تجربەی سروش هم‌بستە و گرە خوردە و عبارت است از «اقرار و شهادت؛ اقرار بە خداوندی اللە و شهادت بر ادراک پیامبر[13].» نبوت‌هم «متفاوت از تجربەی عرفا، تجربەای است اشباع‌شدە و سرازیر شدە بە بیرون، تجربەای کە در یک زبان و فرهنگ مشخص تبلور یافتە است[14].» خود پیامبر انسانی است کە در یک وضعیت مشخص تاریخی یک افق معنوی مشخص را بە روی مردم گشودە است، سروش و قرآن «قرائت نبوی از جهان[15]» بودە و در نهایت، ایمان «تجربەای بشری است در مواجهە با یک ذات فراگیر مطلق از طریق تجربەی امکان[16]».

باید اذعان داشت کە نواندیشی مذکور را نمی‌توان صرفا” بە عنوان مقدمە و دریچەای تازە بر روی بازتعریف مفاهیم اساسی دین در نظر گرفت، در واقع چنین کاری آغاز شدە است. در این‌گونە از نواندیشی، مفاهیم و تصورات بە نحوی ارائە می‌شوند کە عقل، رفتار و فهم بشری می‌توانند آزادانە در تجربەهای نبوی، تجربەهای دینی و فهم تجربەهای نبوی و الهی غوطەور شدە و بە تحقیق و تتبع بپردازند. تحلیل و تفسیر مفاهیم و تصورات مزبور هنوز پایی در گذشتە دارد، فرارفتن از آن مستلزم توجە بە موانع و اشکالات مترتب بر دادەهای گذشتە و حال، جهت بازنگری و بازسازی فهم حاصلە در زمان/مکان‌های مختلف است. بر این مبنا، فهم و جهان‌بینی‌های گذشتە در ابعاد سەگانەی پیامبر، مخاطبین خاص و مخاطبین عام، بە عنوان معضلە و مسألە لحاظ شدە و سعی بر بنیاد گذاشتن فهمی جدید نهادە خواهد شد. دوگانەی انسان‌بنیاد و خدابنیاد و شبکەی ارتباطی میان آن‌ها بە عنوان نوعی تجربە در نظر گرفتە می‌شود کە از انسان بە سوی خدا شروع می‌شود، و کلیەی جهت‌گیری‌هایی کە از خدا بە سوی انسان است، هم در عمل و هم در عالم نظر، بە حاشیە راندە می‌شوند.

با توجە بە آن‌چە تا کنون گفتە آمد، می‌توان گفت دو نوع نواندیشی دینی در تاریخ اسلام پدیدار شدە کە تا بە اکنون نیز، بە ویژە در جهان اسلام، هم‌چنان بە حیات خود ادامە می‌دهند:

. یکی از آن‌ها دفاع‌گرایانە است، بدین معنا کە در پی تداوم حیات کلیشەها و مبانی فکری، دینی و اجتماعی منسوخی است کە از معنا تهی گشتە و پاسخ‌گوی استلزامات انسان معاصر نیست، آن‌ها بازتولیدگر تسلیم‌گشتگی در تمامی معانی منفی آن بودە و بە نوعی کارگاه بت‌سازی یا بازار بردەفروشی می‌مانند. تفکر مذکور کە خود را تفکری نواندیش جا زدە و می‌زند، یا از بازنگری در مفاهیم اساسی دین صرف‌نظر کردە و با تمسک بە برخی راه‌ها و لوازم موجود، صرفا” در پی بزک‌کردن و پینەکردن همان کالاهای قدیمی است؛ و یا مفاهیم را بدون هیچ‌گونە تغییر و در همان قالب معنایی قدیم، صرفا” با تمسک بە عبارت‌پردازی و انشایی تازە و معاصرگونە، ارائە می‌دهد؛ و یا در یکی از نقاط تفکر نواندیشانە متوقف شدە و سعی می‌کند با اثبات حقانیت مسائل و موضوعات ایمانی و دینی، تردیدهای برون‌دینی را بزداید (برای مثال نک بە کتاب: علم الکلام الجدید، حسن یوسفیان). در واقع محرک اصلی اصحاب تفکر مذکور دفاع از یک مبنای دینی است کە در پاسخ بە برخی مقاطع مشخص تاریخی بە وجود آمدە و بە زعم این‌گونە افراد هنوز معنادار و قابل ارجاع بودە و می‌تواند واقعیت انضمامی و زندگی انسان معاصر را هم پوشش دهد.

. دومین مورد اندیشەای است رهایی‌بخش، بدین معنا کە سعی دارد با گشت‌وگذار در میان انواع و اشکال معانی، یک معنای جدید تولید کند، معنایی کە بە هیچ وجە بە معنای غایی تبدیل نخواهد شد. اندیشەی مزبور نە خدامحور است و نە انسان‌محور، بلکە برای تفکر در قبال هر آن‌چە کە مثل خدا در درون تاریخ ظاهر شدە است، بر وجود، اضطراب‌ها، تجربەها و فرهنگ بشری تکیە کردە و حقانیت خود را از حقانیت دل‌شورەهای عمیق بشری کسب می‌کند. این نحلەی نواندیشی، کە غیر از موارد پیش‌گفتە شامل موارد و نمونەهای دیگری‌ هم در دنیای اسلام می‌شود، عمیقا” وابستە و در ارتباط با جوامع و زیست-مکان خود است. این نحلە از درون و لابەلای نعرەهای اصول‌گرایان، قدرقدرتی بزک‌کنندگان معضلات ایمانی، معتقدان مردد، انسان‌های مضطرب، جمود جامعە، واقعیت انضمامی منبعث از دین، فقدان آزادی و پایمال شدن عدالت چشم بە جهان گشودە است. بنابراین می‌توان آن را یک پروژەی کاملا” روشنگرانە قلمداد کرد، و با عنایت بە این کە با پژوهش در باب مفهوم دین و مفاهیم اساسی آن اقدام بە طرح و برجستەسازی پرسش‌های الهیاتی می‌نماید، پس پروژەای علمی نیز هست.

پانویس‌ها: 

[1]. نک: فراس سواح، دین الانسان، منشورات دار علاء الدین، ط٤، سوریة/ دمشق، ٢٠٠٢، صص ٢٢-٢٩.

[2]. نک: أبو البقاء، الكلیات، ج٣، وزارة الثقافة والارشاد القومی، دمشق، ١٩٨٢، صص ٣٢٧-٣٢٩.

هم‌چنین: الجرجانی، معجم التعریفات، دار الفضیلة، القاهرة، ٢٠٠٤، صص ٩٢ و ٩٣.

[3]. Tillich, what is religion, Harper & Row, New York, 1973, pp: 59- 60, 66, 72-73

[4]. Ibid, p: 76.

[5]. Tillich, Dynamics of Faith, Harper Brothers, New York, 1958, p : 1.

[6]. نک: أبو زید، نصر حامد: مفهوم النص، المركز الثقافی العربی، بیروت – لبنان، ط٨، ٢٠١١، صص ٥٩- ٦٩.

[7]. همان، ص ٩.

[8]. همان، مفهوم الوحی، صص ٣١ – ٥٨.

[9]. نک: الشبستری، نقد القراءة الرسمیة للدین، ترجمة: احمد القبانجی، الانتشارات العربی، بیروت/ لبنان، ط١، ٢٠١٣، ص ٤٧٩.

[10]. همان، ص ٤٨١.

[11]. همان، صص ٤٨٢ و ٤٨٣.

[12]. همان، ص ٤٨٠.

[13]. همان.

[14]. همان.

[15]. محمد مجتهد شبستری، مجموعە آثار (٢)، قرائت نبوی از جهان، بە کوشش: امیر قربانی، نشر الکترونیک، فروردین ماه ١٣٩٥.

[16]. الشبستری، الایمان و الحریة، ترجمة: احمد القبانجی، الانتشارات العربی، بیروت – لبنان، ٢٠١٦.