«من نواندیشی دینی را متهم می‌کنم!»

رضا علیجانی

ابتدا تشکر می‌کنم از دوستان که این فرصت را به من دادید در خدمت عزیزان اهل فرهنگ باشم. هر چند در حال حاضر چهره‌ی بیرونی من در عرصه‌ی سیاست شناخته می‌شود ولی فرهنگ، دغدغه‌ی اصلی‌ام، بوده و هست و از بد حادثه به سیاست پناه برده‌ام.

در ابتدا نکاتی را درباره‌ی «نسبت نواندیشی دینی و مسأله‌ی زنان» و بعد فشرده‌ای از برخی کارهایی که انجام داده‌ام خواهم گفت و بعد دوباره به بحث نواندیشی دینی بازخواهم گشت.

حدود دوازده سال پیش در حسینیه‌ی ارشاد سمیناری به اسم «زن و نواندیشی دینی» برگزار شد. بخشی از مطالبی که آنجا مطرح شد هم در مجله‌ی آیین منتشر گردید. در آن سمینار من مقاله‌ای داشتم  که بصورت کتبی بین حاضران توزیع شده بود اما آن را کنار گذاشتم و بحث شفاهی‌ای را تحت عنوان «من نواندیشی دینی را متهم می‌کنم» مطرح کردم. الان هم که خواستم  خدمت دوستان بیایم، متوجه شدم همچنان روی همان مواضع هستم. چند روز پیش هم در تحریریه‌ی مجله‌ی «نقد دینی» (که شماره‌ی اولش اخیرا بیرون آمد و مورد استقبال هم قرار گرفت) وقتی قرار بر این شد که شماره بعدی را به مسئله‌ی زنان اختصاص بدهیم باز همان احساس دوازده سال پیش به من دست داد و دیدم همچنان فکر می‌کنم نواندیشی دینی متهم به عدم توجه به «مسئله»‌ی زنان در ایران است. «مسئله» به همان معنایی که در حوزه‌ی جامعه‌شناسی بکار برده می‌شود، یعنی یک معضل عینی وجود دارد، عده‌ی زیادی درباره‌اش صحبت می‌کنند، راه‌حل‌های مختلفی ارائه می‌شود و بین این راه‌حل‌ها، بین این تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها، چالش و بحث و گفتگو وجود دارد. من فکر می‌کنم هنوز هم مشاهیر نواندیشی دینی ما عنایتی به مسئله‌ی زنان ندارند. البته  بین نواندیشان دینی جوان‌تر، بحث‌هایی شده و مباحثی مطرح شده است. ملاحظاتی هم در این باره دارم که در ادامه مطرح خواهم کرد.

دو نقد به نواندیشان دینی

در آن سمینار، دو نقد را مطرح کردم. یکی أساسا ندیدن زنان از سوی نواندیشی دینی ایرانی. که از  این جنبه از همفکرانشان در جهان عرب و شبه‌قاره‌ی هند عقب‌تر هستند. شریعتی پیش از انقلاب را استثنا می‌کنم چون ادبیات زیادی در این حوزه دارد ولی نواندیشان دینی عموما به این موضوع بی‌توجه هستند. بعد از انقلاب هم این وضعیت تشدید شده است. در جهان عرب، عبده که رییس الازهر بوده، با آن نگاه خاص خودش، به مسئله زنان توجه دارد. قاسم امین بصورت ویژه به این حوزه توجه موثری دارد. در شبه قاره هند، سید احمد خان، دهلوی و علامه اقبال لاهوری هستند که نکات و بصیرت‌هایی دارند که برخی نواندیشان دینی پس از انقلاب ما آنها را با تذبذب و حتی تردید مطرح می‌کنند. به عبارتی، اولین نقد جدی به نواندیشی دینی ما ندیدن و بی‌اعتنایی به مسئله‌ی زنان است. در اینجا (به تعبیری که نسل دوم مارکسیست‌ها نسبت به نسل اول بکار می‌بردند)، نوعی کورجنسی وجود دارد. مانند کور رنگی که باید به آن توجه کرد.

نکته‌ی دوم، نوعی تردید و تزلزل و شاید به عبارت خودمانی‌تر، تقلبی است که در نواندیشی دینی وجود دارد.

جریان چپ نواندیشی دینی کارنامه بهتری دارد

البته تبصره‌ای به این اتهام به نواندیشان دینی دارم و آن این است که جریان چپِ نواندیشی دینی، بیشتر به مسئله‌ی زنان توجه کرده است. در جریان چپ مذهبی همانطور که گفتم پیش از انقلاب شریعتی بود که می‌توان گفت یک سر و گردن از تمام نواندیشان دینی ما در این حوزه بالاتر است.

شریعتی  در دهه‌های مختلف، به تناوب به این مساله پرداخته، «انتظار عصر حاضر از زن مسلمان»، سمینار «زن» در حسینیه‌ی ارشاد، «فاطمه فاطمه است» و … که الان وارد مباحث آنها نمی‌شوم.

پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد من روی همین موضوع است. در نیمه اول پایان نامه جنبش زنان در جهان و سه موج بزرگ و چهار نحله یا مکتب فکری بزرگ آن در جهان را بحث کرده ام و در نیمه دوم به آراء شریعتی پرداخته‌ام که متنش روی سایتم هست و استناداتم را آنجا گفته‌ام و الان وارد این موضوع نمی‌شوم.(اینجا)

اما بجز شریعتی، ابوذر ورداسبی، دکتر پیمان، آقای اشکوری و نوشریعتی‌ها را داریم. در بین خود زنان هم خانم ها هاله سحابی، مینو مرتاضی، فاطمه گوارایی، محترم رحمانی و پروین بختیارنژاد، معصومه علی اکبری، سوسن شریعتی و دیگران هستند که آثار مکتوبی در این حوزه دارند. اینها هم  عمدتا متعلق به جریان چپ مذهبی هستند. البته در صحنه عمل و حق‌خواهی و جنبش زنان، گرایش‌های مختلف نواندیشی دینی نیز هستند که بایستی آنها را هم ملاحظه کرد. اما دغدغه‌ی پیگیری مسئله زنان بخصوص در حوزه‌ی دینی را ما در این نحله بیشتر می‌بینیم.

شاید یکی از دلایل عنایت جریان چپ به مسئله‌ی زنان این باشد که این جریان، روی مسئله‌ی عدالت، و آن روی سکه‌اش که تبعیض باشد، حساسیت بیشتری دارد.

مسئله زنان مسئله زنانه نیست

 مسئله‌ی زنان نباید تبدیل به مسئله‌ای زنانه بشود. رگه‌ای در جنبش زنان هست که گویی دوست دارند مسئله‌ی زنان، مسئله‌ای زنانه بشود. گویی صرفا باید زن‌ها درباره‌ی مسئله‌ی زن‌ها صحبت بکنند! البته به طور قطع مردها درک وجودیِ لازم از مشکلات زنان ندارند و نخواهند داشت ولی فکر می‌کنم تا زمانی که مردان در مسئله‌ی زنان و معضلات و مشکلات آنها و فرهنگ ستبر مردسالاری وارد نشوند و گفتگو نکنند و برای حل این مشکل مشارکت نکنند، مشکل زنان به سادگی قابل حل نخواهد بود.

تزلزل و اغتشاش زبانی در برخی نواندیشان دینی

به نظر من، پی‌گیری دغدغه‌مندِ تام و تمامِ مسئله‌ی زنان، در بین نواندیشان دینی ما کمرنگ است. انگار که بیشتر از موضع حل معضل دین‌داران یا یک موضوع دین‌دارانه، یا حل مشکل زنان متدین وارد این حوزه می شوند، تا معضل و مسئله‌ی زنان به صورت عام.

نکته دیگری که بعد از انقلاب هم بسیار می‌بینیم این است که زبان نواندیشی دینی هم یک مقدار دچار تزلزل یا به نوعی اغتشاش زبانی برای بحث در رابطه با مسئله‌ی زنان  شده. مثلا آقای قابل با آقای کدیور بحث می‌کنند بر سر اینکه آیا پوشاندن سر و گردن واجب است یا خیر، بحثی است که از زاویه‌ی حوزوی و سنتی مطرح شده است. برای ایضاح بیشتراجازه بدهید یک دسته‌بندی فشرده همینجا انجام بدهم.

تفکیک نواندیشان دینی، رفرمیست‌های حوزوی و گرایش سنتی

 من بین نواندیشان دینی و رفرمیست‌های حوزوی و تفکر سنتی، تفکیک قائل هستم. به تعبیر اقبال لاهوری، نواندیشان دینی می‌خواهند در کل دستگاه مسلمانی تغییر ایجاد کنند.

ما اگر کل مباحث اسلام شناسانه را در سه حوزه منبع‌شناسی، روش شناسی و بینش طبقه‌بندی کنیم، نواندیشان دینی هم در منبع‌شناسی، هم در روش‌شناسی و هم در بینش شان، گفتمان بدیلی در برابر اسلام کلاسیک و سنتی و حوزوی عرضه می‌کنند. رفرمیست‌های حوزه می‌خواهند با حفظ منبع و روش‌شناسی حوزوی، رفرم‌هایی در بینش ایجاد کنند. در این دسته بندی سه گانه(نواندیشان، رفرمیست‌ها و سنتی‌ها)ِ، دو رویکرد دیگر یعنی اسلام آئینی مردم سنتی و نیز رویکرد ضددینی جریان مقابل دین را کنار می‌گذاریم.

اگر با عرصه سیاست قرینه‌سازی بکنیم، برخی اصول‌گرا هستند و برخی اصلاح‌طلب. من رفرمیست‌های حوزوی را اصلاح‌طلب می‌دانم.  بعضی‌ها نیز برانداز هستند و ضد دین برخورد می‌کنند. اما عده‌ای هم تحول‌خواه هستند. حالا با تعاریفی که در حوزه‌ی سیاست قابل بحث است، اینها خواهان تغییرات ساختاری و جدی هستند. و به تعبیر برخی، اصلاح ساختاری. نواندیشی دینی گفتار بدیلی ارائه می‌دهند، مسئله‌ی گفتار نواندیشی دینی این نیست که سر و گردن پوشیده باشد یا پوشیده نباشد. بلکه از لایه‌های پیشنی‌تر و بنیادی‌تری وارد می‌شوند. برخورد نواندیشان دینی با مسائل حقوقی که در فقه سنتی آمده، مانند چگونگی رفع اختلاف دو فردی که در خیابان دعوایشان می‌شود یا حل و فصل مسئله‌ی ارث، و نظایر آن و انتظار از دین برای حل و فصل این مسائل نیست. نواندیشسان دینی فلسفه دین متفاوتی دارند پریدن از روی این گام اول و بنیادی و پرداختن به آن گونه مسائل ورود به بازی و نقشه‌ی راهی است که نیروهای سنتی و رفرمیست‌ها دارند…

من در سلسله کلاس‌هایی که درباره‌ی زن در متون مقدس داشتم، با دوستان زیادی از ادیان مختلف آشنا شدم. در حوزه‌ی اسلام با آقای حمید مهریزی آشنا شدم که چه آشنایی خوبی هم بود. ایشان مسئول دپارتمان مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس بودند. در کلاسی که داشتیم، ایشان آمد و نظرات آقای مطهری و علامه طباطبایی در حوزه زنان را به طور رادیکال نقد کرد. یعنی یک گام از آنها جلوتر بود ولی منبع‌شناسی و روش‌شناسی ایشان همچنان حوزوی بود. اگر می‌گویم رفرمیست حوزی، منظورم افرادی مثل همین آقای مهدی مهریزی و یا آقای احمد قابل است.   

تقلب نواندیشان دینی!

 مسئله‌ی دیگر، نوعی تقلب نواندیشان دینی است. در اینجا با  کلمه‌ی تقلب، اخلاقی و ارزشی نگاه نکنیم. به عنوان یک امر توصیفی می گویم.

در حال حاضر می‌توان گفت مثلثی بوجود آمده که یک سوی آن، نواندیشان دینی هستند که می‌گویند دین طرفدار حقوق زنان و حقوق بشر و دموکراسی و آزادی و عدالت است و به آیات و روایاتی هم استناد می کنند که با اینها سازگار باشد. سوی دیگر ماجرا نیروهای سنتی هستند که می‌گویند نواندیشان دینی همه‌ی ماجرا را تعریف نمی‌کنند، میوه‌های دین را سوا می‌کنند و آنهایی که لکه دارد را نشان نمی‌دهند! اینها می‌گویند اگر نواندیشان دینی زن و مرد را نفس واحده می‌گیرند و یا اگر در داستان خلقت در روایت اسلامی و قرآنی زن و مرد برابرند و زن را مسئول گناه نخستین نمی‌داند و غیره؛ اما مسائلی مانند تعدد زوجات، زدن زنان، طلاق مردانه و غیره را هم داریم! ضلع سوم هم نیروهای ضد دینی هستند که معتقدند اصل دین همان چیزیست که سنتی‌ها می‌گویند و روایت نواندیشان دینی، روایتی تقلبی است. نسل جدید هم در این بین هاج و واج مانده است که حرف کدامیک درست است. نواندیشی دینی باید این تناقض را حل بکند. اگر به تاریخ گذشته‌مان هم دقت کنیم، این که از دل مجاهدین خلق جریان پیکار در می‌آید، به خاطر همین معضل استد. آنها می گفتند هر طرف لباس دین را که می‌کِشیم، طرف دیگرش پاره می‌شود. آنها فکر می‌کردند باید خودشان  را از درون مهلکه دو صدای متفاوتی که از درون دین به گوش می رسد بیرون بکشند.

تجربه‌ای شخصی در یک گروهک طرفدار شریعتی!

گفتیم جریان چپ نواندیشی دینی وارد حوزه‌ی زنان شده است. این صرفا یک ادعا نیست. بد نیست پرانتزی باز کنم. ما اوایل انقلاب به قول دادگاه انقلاب عضو گروهکی! بودیم به اسم «پیشتازان» که طرفدار شریعتی بود و بعد به «موحدین» تغییر نام داد. سال ۱۳۶۲ و ۶۳ در حوزه‌ی زنان مطالعاتی کردیم و کتابچه‌ای درآوردیم به اسم «زن عصیان می‌کند». آن زمان من مدتی مسئول شاخه‌ی خواهران (به اصطلاح آن زمان) بودم. واقعا خواهرانی که این کتاب را می‌خواندند، دیوار راست را می‌گرفتند و بالا می‌رفتند! دو خواهر عضو جریان ما بودند که، خواهر بزرگ‌تر این را درباره‌ی خواهر کوچکترش تعریف می‌کرد. می‌گفت وقتی خواهرم به در خانه می‌رسد و زنگ می‌زند، اگر دیر باز کنیم، او تیر چراغ برق کنار خانه را می‌گیرد و بالا می‌آید و از پشت بام وارد خانه می‌شود!

ما خودمان از تفکر و ادبیات شریعتی و حساسیت‌هایش روی مسئله‌ی زنان الهام گرفته بودیم. اما موضوع برایمان صرفا نظری نبود. یک امر وجودی بود. من خودم سال ۶۳ با یکی از اعضایمان ازدواج کردم. ما براساس تلقی‌ای که از اسلام منهای روحانیت داشتیم، قراری بینمان گذاشتیم و آن این بود که آخوند خطبه‌ی عقد ما را نخواند! مرد هم نخواند! یک «زن» ما را عقد کرد. البته بعدا عقد محضری هم کردیم. اما ما خودمان را از وقتی آن خانم باصطلاح ما راعقد کرد، به یکدیگر محرم می‌دانستیم. بعد از آن هم معتقد بودیم اموال خانه باید نصف نصف باشد و ارث به فرزندان دختر و پسرمان، برابر برسد و….

35سال بعد پسرم ارشاد نیز همین کار را کرد و گفت می‌خواهم همین سنت را تکرار کنم. عقد او و همسرش را هم باز یک خانم (نیکی محجوب) به فارسی خواند. برایم جالب بود که مادر خانم ارشاد که فرد مذهبی است و با  حجاب (روسری) هم حضور داشت بعد از همین عقد زنانه آن را برسمیت شناخت و در واقع ارشاد را دامادش و محرم تلقی کرد. او را بوسید و احیانا در خانه روسری اش را هم برداشت…

چرا نواندیشان دینی علیرغم برخورداری از متدولوژی لازم ولی وارد حوزه زنان نمی شوند؟

به نواندیشی دینی بازگردیم. چرا ما این حساسیت را عمدتا در جریان عدالتخواه‌تر نواندیشی دینی می‌بینیم. در صورتی که در جریانات دیگرِ نواندیشی دینی نیز، ادبیات روش شناختی جدی‌ای داریم که می‌تواند وارد مسئله‌ی زنان هم بشود. نواندیشان دینی ما در ایران و بویژه بعد از انقلاب، میراث پر باری در مبحث پلورالیسم، سکولاریسم، نسبت دین و سیاست و حکومت و مباحث دیگر اخلاقی و وجودی و معرفتی دارند. اما ادبیات حوزه‌ی زنان‌شان بسیار ناچیز است. در حالی که متدولوژی لازم برای ورود به مبحث زنان از منظر دینی را هم دارند.  یکی می‌گوید مقتضیات زمان و مکانی- زمانی بودن احکام، شریعتی می‌گوید فرم و محتوی، آقای سروش می‌گوید ذاتی و عرضی. یعنی هر کدام از ایشان به انحاء مختلف ابزار چالش زنان با تفکر دینی و روش حل و فصل‌اش را دارند. ولی نمی‌دانم چرا همین ابزار را وارد حوزه‌ی زنان نمی‌کنند.  آقای سروش دباغ جایی گفته بودند معضل روان‌شناختی وجود دارد. من این را به ستبری مردسالاری در جامعه‌ی ایران نسبت می‌دهم. فرهنگ مردسالار بویژه بین کسانی که در خانواده‌ی سنتی بزرگ شده‌اند، بسیار ستبر است. در جهان هم به همین شکل است. در امریکا نیز که جنگ بین شمال و جنوبش بر سر برده‌داری بود، با این وجود اما سیاه‌پوستان ۵۰ سال پیش از زنان حق رای بدست می‌آورند. در ایران، اولین مدرسه‌ی دخترانه، ۷۵سال بعد از اولین مدرسه‌ی پسرانه تاسیس شده است. این نشان می‌دهد که فرهنگ مردسالار بسیار قوی‌تر، ستبرتر و مستحکم‌تر از بسیاری تبعیض‌ها در حوزه‌های دیگر است.

در سیر شعر و ادبیات و اندیشه‌ی فلسفی بشر هم تا عصر روشنگری اوضاع همین است. بسیاری از بزرگان مانند کانت و نیچه و هگل  که دنیای جدید بر مبنای تفکر اینان بنا شده، آن نگاهی که به حوزه‌های دیگر دارند را نسبت به زنان ندارند. گاهی اوقات ادبیات اینان نسبت به زنان چنان مشمئز کننده است که قابل تکرار کردن نیست. در آثار آنان گویی وضعیتی دوصدایی وجود دارد. یکی صدایی که از دلش قرارداد اجتماعی، آزادی و دموکراسی در می‌آید و دیگری صدایی که زنان را در این بازی راه نمی‌دهد.

 فرایند تکامل دموکراسی هم اینگونه است که در ابتدا برای سفیدها، بزرگسالان، غربی‌ها، مردها و متمولان است به تدریج این دموکراسی و لیبرالیسم با هم آشتی می‌کنند. به تعبیر یک نویسنده‌ی چپ غیرمارکسیست ایتالیایی(آنتونیو بوبّیّو) دموکراسی و لیبرالیسم دوقلوهایی آشتی‌ناپذیر بودند. یعنی دموکراسی در ابتدا حقوق فردی را برای سفیدها می‌خواهد نه برای سیاه پوستان، برای مردها می‌خواهد نه برای زنان، برای غربی‌ها می‌خواهد نه برای جهان عقب مانده. به تدریج و طی دعواهایی، دموکراسی و لیبرالیسم با هم آشتی می‌کنند. اگر به این قضیه فقط از زاویه‌ی زنان نگاه کنیم، آشکارا قدرت و شدت نفوذ فرهنگ مردسالار را نشان می‌دهد.

گزارشی در باره کلاس‌های «زن در متون مقدس»

جدای از کاری که در به اصلاح گروهکمان! در سال ۶۲ انجام دادیم و کتابچه «زن‌ عصیان می‌کند» را درآوردیم، بعدها کار دیگری هم کردیم. چون مبحث مورد علاقه‌ام بود. طی سال‌هایی که در دوران بعد از إصلاحات در زندان بودم و بعضا انفرادی‌های طولانی چهار ماه و نیمه یا شش ماهه می‌گذراندم، ابتدا بر روی قرآن کار کردم. قرآن را شانزده بار خواندم. بعد که به اتاق جمعی منتقل شدم، کتاب‌های مقدس دیگر ادیان را خواندم و از زوایای مختلف روی آنها فیش برداری کردم. وقتی بار اول از زندان بیرون آمدم، بر روی طبیعیات قرآن بحثی را مطرح کردم. نهایتش این بود که به اصطلاح نگاه توصیفی قرآن در طبیعیات مبتنی بر همان تلقی عمومی زمانه یعنی هیئت بطلمیوسی است. یعنی زمین مسطح است و خورشید دور زمین می‌چرخد. با این تاکید که قرآن نیامده است که جهان‌شناسی یاد مخاطبانش بدهد و با زبان و به لسان قوم‌اش سخن گفته است. نتیجه گیری‌ام هم این بود که نه تنها در حوزه احکام بلکه در حوزه تبیینیات هم باید حضور تاریخ را در متن ببینیم. مباحث توصیفی متن البته جدا از مباحث ارزشی و آموزشی آن است. حاصلش شد کتاب «متن، اثر، سند» که روی سایتم در دسترس است. (اینجا)

 این را که مطرح کردم، بحث‌هایی پیش آمد اما دوباره که به زندان رفتم، بر روی حوزه‌ها و مباحثی مانند جهان شناسی، آخرت شناسی، انسان‌شناسی، حوزه‌ی زنان و… در متون مقدس مختلف مطالعه و فیش برداری کردم. وقتی از زندان بیرون آمدم، فکر کردم که طرح بحث در حوزه زنان مبرم‌تر است. در نتیجه در حسینیه‌ی ارشاد، به مدت یک سال و نیم در باره «زن در متون مقدس» ادیان مختلف هندو، زرتشتی، یهود، مسیحیت و اسلام کلاس گذاشتم. آخر هر کلاس هم از صاحب نظران همان دین، برای برگزاری میز گرد، یک نفر سنتی و یک نفر نوگرا دعوت می‌کردیم که هم قرائت و روایت بنده از زن در دین خودشان را نقد کنند و هم به سوالات اعضاء کلاس پاسخ دهند. آشنا شدن با اندیشمندانی از هموطنان زرتشتی‌، مسیحی‌ و یهودی تجربه‌ی خوب و مهمی برایم بود. این کلاس‌ها را بصورت چند کتاب و ۲۲ جزوه درآوردیم. خانم لاهیجی در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، بعضی از این کتاب‌ها را چاپ کردند اما بعضی‌هایشان مثل زرتشت، مجوز چاپ نگرفتند. اسلام را هم خودمان از ترس ارتداد به وزارت ارشاد ندادیم. اما در حال حاضر نوارها و کتاب‌ها و جزوات این سلسله کلاسها، بر روی سایتم قابل دسترسی است. (اینجا)

چند تجربه و جمعبندی از کلاسهای زن در متون مقدس

در انتهای آن کلاس‌ها و میزگردها، به چند جمع‌بندی‌ رسیدیم. از جمله اینکه کارشناسان و صاحب‌نظران و روحانیون یا رهبران تمام این ادیان بدون استثنا معتقد بودند دین آنها طرفدار حقوق زنان است. مسیحی کاتولیک، پروتستان، ارتودوکس، یهودی، زرتشتی و…. برای مثال در میزگرد دین یهود، از یک نفر یهودی سنتی که پزشک بود و مسئول انجمن یهودیان به نام دکتر حمامی دعوت کرده بودیم و یک نفر یهودی نوگرا به نام مهندس آبایی که با نواندیشان دینی مسلمان نیز نشست و برخاست داشت و با مرکز گفتگوی تمدن‌ها هم همکاری می‌کرد. این دو فرد هم معتقد بودند دینشان طرفدار حقوق زنان است.

 نکته دیگر این بود که نواندیشان دینی تمام این ادیان، مثل ما، دین را سواکرده عرضه می‌کردند! یعنی فکت‌هایی را ارائه می‌دادند که نشان می‌داد طرفدار حقوق زنان‌اند. رفرمیست‌ها و برخی از سنتی‌ها برای آن صدایی که الان هرکس بشنود می‌گوید به ضرر زنان است، توجیهات متکلفانه‌ای ارائه می‌کردند. مثلا برای توجیه حق زدن مرد و حق طلاق مردانه و… . به عبارتی کلمات را شکنجه می‌کردند واضربوهن را به نوازش کردن تغییر می‌دادند! زدن در فارسی هم مثل عربی است. یک‌بار به معنای کتک زدن است، یکباربه معنای «مثال زدن» و یکبار به معنای بزن بریم! آنها واضربوهن را طوری تغییر دادند که به اصلاح امروزی‌اش بکنند.

 اما جالب اینجاست که برخی از رفرمیست‌ها در یهودیت یا اسلام یا زرتشت (مانند دکتر خورشیدیان زرتشتی)، با برخی از نواندیشان دینی یک نقطه‌ی تلاقی مشترک داشتند و آن هم نگاه تاریخی به دین بود. مثلا در مورد عادت ماهیانه‌ی زنان، دین زرتشت نگاه شیطانی و اهریمنی دارد. می‌گوید اهریمن در اینان نفوذ کرده است و در آن ایام زنان باید دور از بقیه‌ی انسان‌ها باشند و در ظروف کهنه و قدیمی غذا بخورند و کسی به ایشان نزدیک نشود و نفسشان به کسی نخورد و غذای کم بخورند که اهریمنِ درونشان رشد نکند. اینها بسیار روشن است. اما موبد زرتشتی که به میزگرد آمده بود، می‌گفت نه این جدا کردن محل زندگی در این دوران به این خاطر است که ما به خواهران و مادرانمان بسیار احترام می‌گذاریم!؛ و با توجیهات مکلفانه‌اش بقیه را عصبانی می‌کرد. اما برخی دیگر به خصوص نواندیشان دینی، چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی، می‌گفتند این‌ها متعلق به آن دوره‌ی تاریخی است و قابل توضیح در زمان خودش. اما قابل تکرار و تداوم نیست…

ما در اولین کتابچه‌ای که برای کلاس تهیه کردیم («متن بدون تفسیر») تمام جملات خامی که درباره‌ی زنان در ریگ ودا، اوپانیشادها، اوستا، عهد عتیق، عهد جدید و قرآن آمده  را بدون هیچ تفسیری استخراج و چاپ و به کلاس عرضه کردیم. گمان نمی‌کنم حتی یک جمله هم از قلم افتاده باشد.این متن روی سایتم در دسترس است،. (اینجا) بعد در سلسله درسهای کلاسِ، تفسیر خودمان را از این فکتها و مستندات گفتیم. به اسلام که رسیدیم، در مورد هر آیه؛ نظر سه تفسیر قرآن از دنیای قدیم  و سه تفسیر از دنیای جدید را مطرح می کردیم. وقتی این تفاسیر را با هم مقایسه می‌کردیم، می‌دیدیم مثلا برای تفسیر یک آیه‌ی مشخص، دنیای قدیم، مثلا ابوالفتوح رازی چگونه آیه را می‌فهمید و از آن طرف آقایان مکارم شیرازی یا علامه طباطبایی، طالقانی یا محمدتقی شریعتی چه می‌گویند…

در هر حال امروزه بحث زنان از نظر اسلام گویی نقطه‌ی ضعف و یا پاشنه‌ی آشیل مسلمانان است. این بحث مانند کودک عقب‌مانده‌ی ذهنی است که بعضی خانوادهها می‌خواهند او را از جامعه پنهان کنند.

«دوصدایی» بودن ادیان در دنیای جدید

یک مضمون اصلی این سلسله کلاس‌ها این این فرضیه بود که همه ادیان در رابطه با جهان مدرن، حالت «دوصدایی» دارند. البته آنها در زمان خودشان تک‌صدایی بوده‌اند و همین صدایی که امروزه و برای زمانه ما قابل پذیرش نیست در زمانه و بستر تاریخی خود اصلاح‌طلبانه و رفرمیستی بوده ‌است. این مسئله مهم در تمام حوزه‌ها به خصوص در حوزه‌ی زنان مشهود است. اما همه  متون مقدس، امروزه و برای انسان مدرن، وضعیتی دوصدایی دارند. صدایی که به نفع زنان و صدایی که علیه زنان است.  در انتهای هر کلاس جدولی می‌کشیدیم و برای اینکه کلمه‌ی مثبت و منفی را نیاوریم و ارزش‌های امروزی را فراتاریخی و تحمیل نکنیم، بالای یک ستون عنوانِ خنثیِ «نکات این زمانه» را می‌نوشتیم و بالای ستون دیگر عنوان «نا این زمانه». تلقی ما و جامعه‌ی مدرن از ستون اولی مثبت و به نفع زنان است و ستون دوم علیه زنان. چنین جدولی را در تمام حوزه‌های دیگر مانند حقوق بشر و آزادی و عدالت و خشونت و غیره می‌توان در رابطه با همه متون مقدس کشید. این جدول را که در حوزه زنان برای ادیان هندو، زرتشتی، یهود، مسیحیت و اسلام کشیده‌ شده روی سایتم   قابل دسترس است.(اینجا) اما وقتی بصورت تاریخی به ماجرا نگاه می‌کنیم، آن ستونی که برای ما ناهمزمانه است، بسیار روشن می شود. از این زاویه دید حتی نکاتی که امروزه نقطه ضعف تلقی میشود کاملا قابل دفاع و توضیح و توجیهی متقن می شود. بسیاری از کسانی که با دین، پژوهش‌گرانه و تاریخی برخورد کرده‌اند هم همین نظر را دارند.

قضاوت تاریخی علی دشتی و دیگران

علی دشتی در کتاب «تاریخ ۲۳سال» که نگاه ضد اسلام و پیامبر دارد و انتشارش در ایران ممنوع است، در مبحث زنان، می‌گوید حرکت محمد یک انقلاب مترقی به نفع زنان بوده است. من عین این را از روی متن، در کلاس خواندم چون برای افراد قابل باور نیست. علی دشتی در کل این کتاب تنها جایی که از محمد دفاع کرده، در حوزه‌ی زنان است. این قضاوت را بین آکادمیسین‌های روس یا احسان طبری در ایران هم می‌شود نشان داد، خانم ژرمن تیلیون که در شمال افریقا تحقیق کرده، وقتی به مبحث قانون ارث می‌رسد، می‌گوید محمد فمینیستی‌ترین قوانین زمان خودش را آورده است. دانشجویی از هند آمده بود ایران و برای دکترایش در مورد شریعتی با هم گفتگو می‌کردیم. او می‌گفت ما در هندوستان تا قبل از ورود انگلیس، به زنان ارث نمی‌دادیم. فقط مسلمانان به زنان ارث می‌دادند (با همان جدول ارث دختر نصف پسر). و تازه از قرن ۱۸ر و ۱۹ بود که هندوان هم  به زنان ارث دادند. حتی در برخی نقاط شمال افریقا هم که مسلمان هستند، هنوز به زنان ارث نمی‌دهند!

مواضع مصلحانه و بعضا آوانگارد پیامبر در باره زنان

آیات ارث از احکام تاسیسی اسلام است و نه امضایی، یعنی قبل از آمدن محمد وجود نداشته‌است. زنها نه تنها ارث نمی گرفتند بله خود به مثابه یک کالای مایملک مردان به ارث می رسیدند! مانند خانه و شتر و…. وقتی سیر آیات مرتبط با ارث و شان نزول‌شان را می‌خوانیم می‌بینیم در سه مرحله آیات ارث نازل می‌شوند. اول این نازل می‌شود که هر مسلمانی که در آستانه مرگ است حتما وصیت کند. اما آنها طبق معمول برای مردان قبیله یا خانواده وصیت می‌کردند. بعد آیه می‌آید که هم برای زنان و هم برای مردان وصیت کنید. اما آنها باز این کار را نمی‌کنند! یک شاعر عرب فوت می‌کند که همسر و سه دختر داشته. برادران او اموالش را می‌برند. همسر او به محمد شکایت می‌برد. قرآن چون می‌بیند حضرات آدم بشو نیستند گوششان را می‌پیچد! و یک جدول ریز و جزئی برای ارث  مطرح می کند. آیه‌ی معروف ارث اینجا نازل می‌شود. که یک سوم به این بدهید و یک دوم به آن و یک هشتم به این. اما باز اعراب زیر بار نمی روند و به تعبیر امروز، مقاومت مدنی می‌کنند! دور خانه‌ی محمد جمع می‌شوند و می‌گویند ما تمام حرف‌های تو را قبول داریم بجز این یکی. «ما به کسانی که بر اسب نمی‌نشینند و بر دشمن تاخت نمی‌زنند و مالی نمی‌آورند، چیزی نمی‌دهیم». یعنی به بچه‌ها و زن‌ها ارث نمی‌دهیم. دوباره آیه می‌آید که نخیر باید همان جدولی که گفتیم اجرا شود! این جدول هم البته خیلی دقیق نیست. یعنی موارد یا مصادیقی وجود دارد که یا اموال کم می‌آید یا زیاد. حالا این بحث فرعی‌ست.

در آیات مربوط به طلاق هم من چهارده مورد درآورده‌ام که اسلام به نفع زنان رفرم کرده است. هرچند پرواضح است که  در مقایسه با امروز، این آیات کاملا مردانه هستند و طلاق دست مردان است. البته در قرآن آیه‌ی طلاق زنانه(طلاق خُلع) هم مطرح شده ولی در طول تاریخ فقه مردسالار و فرهنگ مردسالاری حاکم بر جوامع، چنان بر روی این آیه کار شده و تراش خورده! که در نهایت لزوم اجازه‌ی مرد به طلاق، از آن استخراج شده و باز تبدیل به یک طلاق مردانه که نهایتا مرد باید اجازه طلاق را بدهد شده است. در حالی که در آن زمان این آیه به عنوان حق طلاق زنانه شناخته می‌شده است. در تاریخ اسلام، عمر چهره‌ای ضد زن دارد و مشابه پولس رسول ضد زن در مسیحیت است. اما همین عمر ضد زن، زنی که با توسل به این آیه می‌خواست طلاق بگیرد را دو شب در طویله انداخت تا از حرفش بازگردد. اما در نهایت زن از حرفش باز نگشت و طلاق بدون اجازه‌ی مرد جاری شد. اما «تاریخ مذکر»، به قول آقای براهنی، تمام این‌ها را خورده است.

شما اگر فیلم محمد رسول الله را ببینید، بجز سمیه که در گوشه‌ایست و گذرا می‌آید و می‌رود، زن دیگری نمی‌بینید. فقط هند است که آن هم بخاطر اشرافیت اوست و نقشی که در طبقات بالا دارد. در حالی که پیرامون محمد، زنان زیادی وجود دارند.

فهم ضدتبعیض جنسیتی از «توحید» در صدر اسلام

همانطور که بلال، «توحید» را، ضد طبقاتی و ضد تبعیض نژادی می‌فهمید و معتقد بود که من با امیه‌ابن خلف یکی هستم چون محمد می‌گوید همه‌ی مردم مثل دانه‌های شانه با همدیگر برابرند، زنان متعددی هم هستند که همین «توحید» را ضد تبعیض جنسیتی می‌فهمیدند. اینها در کتاب‌های شأن نزولی پیش از تاریخ مدرن ما نوشته شده‌اند. حرفی نیست که نواندیشان دینی جدید گفته باشند.

یکی از زنان نزد پیامبر می‌آید و می‌گوید من از سوی جمعی اززنان آمده ام. یعنی این حرف من یکی نیست و میگوید: «محمد، مگر نه این است که الله که تو می‌گویی خدای مردان است و خدای زنان؟»

محمد می‌گوید: «آری»

می‌گوید: «مگر نه این است که می‌گویی آدم و هوا نیای هم مردان و هم زنان‌اند؟»

محمد می‌گوید: «آری»

می‌گوید: «مگر نه این است که تو رسول و فرستاده‌ای، هم بر مردان و هم بر زنان؟»

محمد می‌گوید: «آری»

سپس می‌گوید: «پس چرا در قرآن تو همه‌اش از مردان سخن گفته می‌شود؟»

و همه‌ی آیاتی که -بدون استثنا- مذکر و مونث را (مثل مومنین و المومنات، مسلمین و المسلمات و نظایر آن) را کنار هم آورده‌ در اعتراض زنان نازل شده است. ذکر دو جنس در کنار یکدیگر فقط در اوستا و قرآن آمده است.

حتما شنیده‌اید که وقتی مصدق بر اثر کودتا برکنار می‌شود، وزیر أمور خارجه انگلیس که سوار کشتی بوده می‌گوید «بالاخره امروز من نفس راحتی کشیدم». وقتی پیامبر هم فوت می‌کند، پسر عمر که از نظر فرهنگ مردسالار شبیه پدرش است، به شوخی و طعنه، واقعیتی را می‌گوید. می‌گوید «راحت شدیم! (از دست این زن‌ها)؛ تا وقتی محمد بود هر کاری می‌کردیم اینها پیش محمد می‌رفتند و او هم طرف اینها را می‌گرفت.»

یا خود عمر به محمد گفته است که «در مکه ما حاکم بر زنان‌مان بودیم و حالا که به مدینه آمده‌ایم، آنها بر ما حاکم شده‌اند!». بدین ترتیب می‌بینیم سخن و رفتار محمد فقط در حد حرف نبوده و کاملا تاثیرات عملی داشته و چیزهایی نیست که ما در دنیای مدرن از خودمان در آورده باشیم.

استدلالات اصلاح گرانه دینی برخی فعالان نسل اول فمنیست‌ها

زمانی که بر روی سیر جریان فمنیستی کار می‌کردم، دیدم بسیاری از نسل اول فمنیست‌ها در جهان، مذهبی و پروتستان هستند و با نگاه و ادبیات دینی هم بحث می‌کنند. اما خیلی از فمینیست‌های ما نمی‌گویند شکل‌گیری فمینیسم بر روی این پایه‌ها بوده است. استدلال‌های خانم وولستون کرافت شبیه برخی از همین استدلال‌هایی ‌است که در بالا از گفتگوی یک زن با محمد رسول نقل کردم. یکی از این خانم‌ها موقع شروع سخنرانی‌اش بجای اینکه بگوید «به نام خدا، پدر آسمانی ما» می گوید «به نام خدا، مادر آسمانی ما» وجلسه بهم می‌ریزد! یا می‌گویند تا کنون انجیل را مردها تفسیر کرده‌اند، حالا ما زن‌ها می‌خواهیم تفسیر کنیم. همانطور که یک پای دوران مدرن، روی عصر روشنگری و خرد خودبنیاد و پای دیگرش روی رفرم دینی است. فمنیسم هم همین است. عین جملات آن زن به پیامبر را چندین قرن بعد دوباره می‌شنویم. یکی از همین فعالان برابری‌خواه مدرن هم گفته است باور نمی‌کند خدا بین زن و مرد تفاوت گذاشته باشد و این دین فقط برای مردها آمده باشد. استدلال‌ها یکی‌ست. از قضا این رفرم دینی جریان و بخشی است که می‌تواند پایه‌های فمینیسم را اجتماعی و گسترده بکند.

نواندیشان دینی باید وضعیت دو صدای دین  را تبیین کنند

نواندیشی دینی باید این دوصدایی را که یکی‌شان علیه زنان است و دیگری به نفع زنان، تبیین بکند. صدایی که به نفع حقوق بشر است و صدایی که به ضررش است. راه حل منطقی و واقع‌بینانه‌ی روشن‌فکران دینی که مستند و مستدل هم هست، این است که اتفاقات را به دوره‌ی تاریخی خودش بر‌گرداند. اما درضمن ما باید به صراحت این دو صدا را به رسمیت بشناسیم، و وارد رویکرد و ادبیات جریانات دیگر از جمله رفرمیست‌ها(که خوش فکر ترند) وسنتی‌هایی نشویم که می‌خواهند به زبان فارسی از دین و مواضع تاریخی‌اش دفاع کنند(مثل آقای مطهری در حوزه‌ی زنان) و می‌خواهند همان احکام سنتی را موجه جلوه دهند.

جمعبندی: اندر ضرورت گفتگویی سه گانه

نواندیشان دینی باید همزمان از سه سو گفتگو کنند. در ابتدا بین خودشان گفتگو بکنند. همچنین با رفرمیست‌های مذهبی و بالاخره مستمرا با بخش غیردینی جنبش زنان هم در گفتگو باشند. باید به طورفعال با این جنبش، دیالوگ و همکاری عملی داشت.

در گفتگوی درونی بین خود نواندیشان دینی با هم اولاً باید بپذیرند که به مسئله زنان بی‌اعتنایی کرده‌اند و به ندیدن مسئله‌ی زنان متهم‌اند. دوم اینکه بپذیرند که متدولوژی اسلامشناسی شان و همان نگاه تاریخی که به دین دارند را باید به طور ویژه و وسیع  در حوزه زنان نیز بکار ببرند. و سوم این که آنان در همین راستا می توانند بر «توحید و عدالت» تاکید کنند که هر دو پایه‌های دین‌اند و همانگونه که موتور محرکه‌ی دینی‌ علیه تبعیض نژادی و تبعیض طبقاتی اند، می‌توانند علیه تبعیض جنسیتی هم بکار روند. همانطور که در تاریخ صدر اسلام بکار رفته بودند. نواندیشان دینی همچنین می‌بایست ‌در این باره تامل کنند که ادبیات و متدولوژی نواندیشی دینی را نباید مغشوش کرد و به میدانی که مختص رفرمیستهای حوزوی است کشاند، نقطه‌ی ورود و استدلال‌های نواندیشان باید بر أساس محکمات و أسلوب‌های نواندیشی دینی باشد. اینها عناصری است که نواندیشان دینی در گفتگوی درونی خودشان می‌توانند به گفتگو بگذارند.

در رابطه با گفتگو با رفرمیست‌های حوزوی، می‌توانند بر روی «مقاصد الشریعه» بایستند. یعنی آن منطقه‌ی بی‌طرف مرزی که هردو می‌توانند به آن وارد شوند و در آن نقطه  با هم داد و ستد فکری بکنند، بحث مقاصد الشریعه است. بخشی از حوزوی‌ها هم این مبنای اساسی را قبول دارند. رفرمیست‌های‌شان هم به طریق اولی. که شریعت مقاصدی دارد. شریعت، طریقیت دارد. اصالت ندارد. بخشی از جنبش زنان، به ملاقات آقای منتظری رفته بودند. آقای منتظری بر روی جدول معروف ارث ایستادگی می‌کرد. آقای مهریزی هم می‌گفت تنها جایی که جلو نمی‌روم، ارث است، چون در خود قرآن آمده است.  آقای منتظری گفته بود اگر شما به من ثابت بکنید این جدول ارثی که در قرآن هست، ناعادلانه‌ست، من حرف شما را می‌پذیرم. یعنی وارد مقاصد الشریعه می‌شود. این بخشی است که حتی بعضی از سنتی ها با فمنیسم مذهبی ایران هم مرز مشترک بی‌طرف دارد. در ایران، خانم مریم بهروزیِ، مرضیه مرتاضی و نوشین احمدی در بخشی از مطالبات حوزه‌ی زنان با همدیگر هم‌موضع هستند. یک‌بار زنان اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، بیانیه‌ی مشترک دادند که باعث شد من مقاله‌ای بنویسم به نام «از زنان بیاموزیم». مسئله‌ی زنان، مسئله‌ی مشترک زندگی ایشان است که بیانیه‌ی مشترک دادند.

زمانی که خانم عبادی در بازداشت بودند، یکی از نگهبان‌های دادگاه انقلاب، خانم بسیار خشن و بی‌ادبی بوده که در قسمت در ورودی زنان آنها را کنترل بدنی می‌کرده. وقتی خانم عبادی وارد ساختمان دادگاه انقلاب می‌شود، در قسمت کنترل بدنی همین خانم خشن به ایشان می‌گوید خانم عبادی من شما را می‌شناسم و قربان صدقه‌اش می‌رود و می‌گوید داماد من دارد زن دوم می‌گیرد و از ایشان طلب کمک می‌کند. یعنی خشن‌ترین و بی‌ادب‌ترین ایشان هم قربان صدقه‌ی خانم عبادی می‌رود و از او می‌خواهد که از حقوق زن‌ها دفاع کند.

وقتی مسئله عینی می‌شود یا وقتی به مصالح و منافع عینی گره می خورد و یا امر وجودی می‌شود، همه‌ی مرزهای فکری و سیاسی کنار می‌رود. من سه چهار ماه در کردستان عراق بودم. زنان احزاب سیاسی کردی که با همدیگر جنگ کرده بودند و همچنان با همدیگر اختلاف سیاسی داشتند، یک سمینار مشترک برگزار کردند. آنها می‌گفتند مردهای أحزاب ما مردسالار هستند و ما باید درباره مسئله‌ی زنان با همدیگر همکاری بکنیم. یعنی مردها با هم جدل می‌کردند و زن‌ها همکاری. در جنبش زنان ایران هم ما طیف رنگین‌کمانی وسیعی داریم. نواندیشی دینی با طیف غیردینی جنبش زنان هم می‌تواند دیالوگ داشته باشد. گفتگو با آن بخش دین‌ستیز سخت است اما مرز مشترک گفتگو با آنهایی که دین‌ستیز نیستند، بحث «تاریخیت» احکام دینی‌ست. افراد منصف‌تری  در حوزه‌ی تاریخ یا حوزه زنان کار می‌کنند، مانند هما سرشار که می گویند همه‌ی این احکام در دوره‌ی خودشان خوب بوده‌اند و به نفع زنان جواب می‌دادند اما الان دیگر قابل دفاع نیست. اینجا دقیقا همان جایی‌ست که ما می‌توانیم دیالوگ داشته باشیم.

جنبش «مستقل و مرتبط» زنان

و جمله‌ی آخر اینکه جنبش زنان یک جنبش «مستقل و مرتبط» است. خیلی از سیاسیون فکر می‌کنند که اول باید مسائل «کلی» و «بنیادی» جامعه حل شود؛ ابتدا باید تکلیف حکومت و ولایت فقیه معلوم شود، و بعد به این مسائل پرداخته شود. نه! این نگاه غلط است. مجموعه‌ی جنبش‌ها و خرده جنبش‌ها یا جنبش‌های خاص (زنان و …)  و جنبش عام دموکراسی‌خواهی در ایران باید با هم دیالوگ و همکاری داشته باشند. نواندیشان دینی هم بایستی با فعالان عرصه زنان و عرصه‌های دیگری مثل محیط زیست، حقوق اقلیت‌ها و غیره، ضمن به رسمیت شناختن مستقل و مرتبط بودن تک تک این جنبشهای خاص با جنبش عام دموکراسی خواهی و عدالت طلبی؛ با همه شان وارد گفتگو بشود.