کریستین دوپـیزان
پیشگام حقوق زنان در اروپای قرون میانه
رضا بهشـــتی مُعز
مقدمه
جنبش حقوق زنان به اعتبار نظریات و رویدادها جنبشی مدرن است و کمتر کسی با شنیدن نام آن از جریانات فکری و اجتماعی قرن بیست فراتر میرود. تحولات اجتماعی و سیاسی قرن بیستم و ظهور جریانهای فکری متنوع در غرب اگرچه در تنیدگی تنگاتنگی است اما امکانات پژوهشی و دستاوردهای پدیدارشناسانه نوین در تبارشناسی بسیاری از این تحولات بی نتیجه نبوده و نتایج مفیدی فراهم آورده است. از جمله این بازشناسیها و تبارشناسیهای قرن بیستم در حوزه حقوق زنان، احیای چهره یک زن فرزانه در انتهای قرون میانه است که امروز با عنوان پیشگام حقوق و آزادیهای زنان در غرب از او یاد میشود. جز اثر معروف او “شهر زنان” که اخیرا از انگلیسی به فارسی برگردانده شده است، این مقاله (درحد اطلاع و جستجوی من) شاید اولین اثر مختصر در معرفی این زن نامدار فرانسوی قرون میانه مسیحی بهزبان فارسی ست. ما البته در این مقاله بعلت محدودیت انتشار نمیتوانیم همه ساحات وجودی و عوارض آثار کریستین را بررسی کنیم و بویژه تحلیل آثار ادبی، عرفانی، نظامی و اخلاقی او را وامیگذاریم.
زنـــــدگی و زمانه
“کریستین دوپیزان” زاده 1364 (حدود) شهر ونیز از پدری ایتالیایی بنام توماس دوپـیزان (Tommaso di Benvenuto da Pizzano) پزشک و مدرس دانشگاه بولونیاست. وی در سال1430 میـلادی هم در بخش “پواسی” منطقه ایولین فرانسه در نزدیکی شهر پاریس وفات کرده است. از نام او دو املای Christine de Pizan و Christine de Pisan در مدارک تاریخی ضبط است و با عنوان “اولین زن اروپایی که نویسندگی پیشه حرفهای او بوده” از وی یاد میشود.[1]
دوپیزان آثار ادبی، شعری، عرفانی، فلسفی، سیاسی قابل توجهی آفریده و به سبب سه ویژگی پُرنگاری، نکتهسنجی و تابوشکنی در میان معاصرین خود ممتاز و متمایز است. او همعصر چهره معروف استقلالطلبی فرانسه “ژانــدارک” است و در پایان عمر رسالهای هم در ستایش او پرداخته است. نزدیکی پدر کریستین به دربار شارل پنجم پادشاه وقت فرانسه (مشهور به شارل دانا و پایانبخش جنگهای صدساله با انگلیس) و اقامت خانواده کریستین در این کشور اجازه رفتوآمد به دربار و بهرهوری از امکانات آموزشی و تربیتی فرزندان دربار فرانسه را به او میدهد. کریستین با هوش و علاقه از فرصت موجود بیشترین بهره را برده و از سایر همسالان خود در کوشش و آموزش پیشی میگیرد.
آشوب اصلی در زندگی کریستین به اعتراف خود او از زمان مرگ شاه و حامی پدر این بانوی فرزانه آغاز میشود. با مرگ شارل پنجم در سال 1380 میلادی (سال ازدواج کریستین) خانواده دوپیزان مورد بیمهری دربار قرار گرفته و ابتدا با اختلال در پرداخت مقرری ماهانه و سپس حذف برخی امتیازات و اعمال محدودیتها، اندک اندک چهره نامطبوع و تلخ زندگی او رخ مینماید. سالهای سخت پس از شارل با مرگ پدر کریستین در هشتادسالگی ( 1387 م.) و نبودن پشتوانه اقتصادی کافی برای حمایت از خانواده کامل میشود و فرزانه جوان ما پناهی جز همسر فرانسوی خویش “اتین کاستل” (Étienne Castel) که نجیبزادهای دانا از منطقه پیکاردی است، ندارد. اما طوفان حوادث سر بازایستادن ندارد و اتین یا تنها امید و پشتوانه کریستین هم چندی بعد بر اثر یک بیماری همهگیر در سال 1390 میلادی جان میبازد و کریستینِ درحال شکوفایی را با سه فرزند و مادر تنها میگذارد. تنگنای شرایط جدید مالی و فشار طاقتفرسا بر خانواده بدلیل نداشتن پشتوانه و میراث مالی حدود چهارده سال طول میکشد. در این سالهای سخت و تلخ کریستین تصمیم بر ماندن در تجرد و حفظ موقعیت اجتماعی و طبقاتی میگیرد تا بتواند هم از راه نگارش و انتشار آثار و آراء، چرخ خانه را چرخانده و هم نفوذ خود را بر حیات سیاسی و فرهنگی فرانسه حفظ کند. او در این جدال بی امان و باوجود تهدیدهای قضایی و اداری مکرر (بر سر بدهی مالی پدر و همسر) و نیشوکنایه طلبکاران و متلک مردان بانفوذ، سرانجام از راه نگارش پیگیر و خلاق و فروش آثار در اداره معاش و زندگی خود موفق میشود.
سالهای پایانی قرن چهارده و سالهای آغازین قرن پانزدهم میلادی سالهای تعمیق دانش و بینش اوست. انتشار پاره نوشتارهای او در سیاست، اخلاق، فلسفه، شعروادب، و حتی متون نظامی نگاه بزرگان آنروزگار را به او معطوف ساخت و حمایتهایی را سبب میشود که خود مایه کوششهای بعدی اوست. بازسازی حلقه پیشین دوستان متنفذ درباری و تنظیم هوشمندانه روابط با نامداران آن روز چندان جایگاه او را تقویت میکند که در مناقشات ادبی و سیاسی وقت جسورانه اظهارنظر کرده و هوشمندانه در فضای رسمی آنروز با مخالفان سنتی و روحانی مقابله میکند. شرکت فعال در این مناقشات پرهزینه به بازتحکیم موقعیت اجتماعی او مدد رسانده و درنتیجه شهرت نقادی، فرهنگی و ادبی او در دو دهه اول قرن پانزدهم از مرزهای فرانسه فراتر میرود.
نمیشود تاثیر تحولات زمانه را در آفرینشهای دوپیزان نادیده گرفت. کریستین در حقیقت محصول دورهای است که فرانسه با حکمرانی (1338-1380 م.) شارل پنجم سلطانی فرهنگپرور و دانشدوست بآرامی پا به رنسانس میگذارد و با آخرین نشانههای قرون وسطی خداحافظی میکند. دوره شارل پنجم دوره آغاز عرفیگرایی فرهنگی و مدارای اخلاقی در فرانسه آن روز است. دانشگاهها و آکادمی رسمی، تازه مستقر شده و دانشمندان گزیده و محترمند. نهاد دانشگاه به سبب عنایات ملوکانه عنوان افتخاری “دختر پادشاه” را یدک میکشد و مردان روحانی فاضلی از آن محیط به انتخاب پادشاه برای ترجمه متون لاتین انتخاب و مورد عنایت ویژهاند تا عصر ترجمه آثار لاتین به فرانسه را رقم زنند.[2]
از تاسیس سوربن نیـمقرن نمیگذرد (1253 م.) و دانش که بر تارک اشرافی آن الهیات نشسته درهای بسته و انحصاری خود را بروی مشتاقان از جمله زنان اعیان و مشتاق باز کرده است. عصر، عصر چهرههای نامدار الهیات و فلسفه و ادبیات چون توماس آکویناس، بوناونتورا، اوکام، پترآرک، دانته و ژیل است. جلسات متنخوانی، شرح و مباحثه متون ادبی، لغت، ریاضیات، منطق و موسیقی در سراسر فرانسه آنروز درحال گسترش است. الاهیات، پزشکی و حقوق هم در حلقههای خاصتر تدریس و بحث میشود. پادشاه عاشق کتاب است و کتابخانه اختصاصی او بروی درباریان و دانشمندان ازجمله دوپیزان گشوده است. هنر وراقی، صحافی، نسخهآرایی و کتابسازی رونق گرفته است و بی این فضای فرهنگیِ نوظهور و مدارای دربار، شکوفایی دوپیزان میسر نمیبود. آشنایی او با آثار دانته، آکویناس، چِکو دَسکولی، بوکاچیو، “بوئتــیوس” فیلسوف نامدار رومی قرن ششم و سپس شارحان اثار یونانی ازجمله ژیل رومی (1247-1316 م.) که معاصر خود اوست، آفرینشهای ذهنی او را شکوفا، کام او را سیراب و ذوق نگارش و نقد آثار را بجایی میرساند که کریستین موفق به انتشار دواثر در هرسال شده و نیز نقدهایی را متوجه ارزشهای دینی و اخلاقی حاکم میکند.
حمایتهای ملکه ایزابو (ایزابل باواریا همسر شارل ششم) از کریستین در جریان مناقشات او با مردان بانفوذ بسیار حیاتی و کلیدی است و همانقدر که برای او دشمن میتراشد، پشتگرمی و قوت کلام هم برای او فراهم میکند. “رسالهای به ایزابل باواریا”ی تقدیمی او در 1405 به ملکه درحقیقت نوعی قدردانی از همین حمایتهاست.
آثــــار و کتابشــناسی دوپیزان
آثار بجا مانده از کریستین دوپیزان بیش از سی عنوان در حوزههای متنوعی است که او در انها طبع آزمایی کرده است. در این میان شهرت اصلی او در حوزه مطالعات زنان و بیشتر مربوط به دو اثر مرتبط او “شهر زنان” و “رساله فضایل سهگانه برای آموزش زنان” و مناقشه مفصل و غوغایی بر سر اثر مهم دیگری بنام “قصه گل سرخ” Roman de la Rose است.
رساله “شهر زنان” یک روایت تمثیلی است که بسال 1405 نگاشته شده است. این رساله درواقع واکنشی به دو اثر مهم زمانه است: اثر جیووانی بوکاچیو Giovanni Boccaccio (1313-1375) نویسنده مهم فلورانسی ایتالیا با نام “زنان مشهور” De mulieribus claris که بنوبه خود در برابر رسالهای از پترآرک درباره مردان نامدار نگاشته شد. بوکاچیو اما در اثر بیوگرافیک خود درمورد زنان مشهور، درحقیقت جنس زن را در موضعی فروتر از جنس مرد قرار داده و آنان را نسبت به مردان ضعیف و ناقص توصیف میکند. اثر او بجای ستایش از زنان بزرگ (چنانکه نام گرفته) درنهایت به توصیف و بزرگنمایی “رذایل زنانه” انجامیده است.
اثر نامدار دیگر که محرک رویارویی جسورانه کریستین شد Liber lamentationum Matheoluli (1295) یا “مرثیههای ماتئولوس” نام داشت از شخصی بنام Matheolus یا Mahieu le Bigame روحانی شاعر و هزلگوی سرشناس (1260-1320 !) پیش از اوست. ماتئولوس در آن اثر با دفاع از مردان، زنان را بخاطر اغواگری و دلبری مردان و تراشیدن هزینههای ناشی از ازدواج نکوهش میکند.
در کتاب “شهر زنان” کریستین سه تصویر و آرمانی خرد، تقوا (درستکاری) و عدالت را برای ایجاد گفتگو بکار میگیرد و میکوشد تا از خلال گفتگوی سه الهه بانوی بالا مقاصد آرمانشهر زنانه خود را تشریح و بنا کند. پایههای این شهر بر اساس خرد مستحکم بنا شده و خشتها و ستونهای آن زنان نامدار افسانهای چون سمیرامیس، آمازونیها، فرِدِگوند، کلولیا، برنیس، زنوبیا و آرتمیس ند.
سپس ساختمان شهر که همان ملکه درستکاری است و براساس دقت و میزان و اندازه بنا شده معرف و نشانگر فضایل زنانه در اخلاق مدنی است و سرانجام ملکه عدالت است که سهم هرکس را به شایستگی و براساس لیاقت توزیع کرده و شهر را آماده حاکمیت مریم عذرا میکند که در میانه حواریون قدیس و شهدا و صالحین وارد شهر میشود و همه را با جامی از شراب ایمان یا همان فضایل معنوی و اخلاقی سیراب می سازد.
اصولا نامگذاری کتاب “شهر زنان” به سبک مدینه افلاطونی و سایر مدینه نویسان پسین، حکایت از آرمان کریستین در برآمدن زنان بر کرسی قدرت سیاسی و اندیشه امرجمعی دارد. به یک عبارت قصد او در این کتاب حل مشکل مشروعیت مشارکت زنان در قدرت و تصمیم امرجمعی است تا بتوانند درکنار مردان با شعار عدالت دست به تاسیس و اصلاح نهادهای اجتماعی بزنند و شریک معماری آرمانشهر باشند، چیزی که در زمان پادشاهی متکی به کلیسا یک تابو به حساب میآمده است. “عدالت” و “خیرعمومی” چه در یونان باستان و چه در نظام حقوق رمی و سپس در فضای دینی قرون وسطی بجز نادر تصاویری از زنان اشرافی و درباری، امری مردانه بحساب آمده و اهمیت کار دوپیزان در همین عمومیسازی امر زنانه است.
او در پنجاه بخش از 125 بخش این کتاب با دفاع از تواناییهای سیاسی، فیزیکی و اخلاقی زنان بسود برابری آنها با مردان استدلال میکند و مشهورات عوامانه اجتماعی قرون میانه (همچون خطر دانشاندوزی برای زنان یا فهم ناقص ایشان در کسب علم) را نقد و ریشخند میکند و وعده رهایی آنان را بشرط دانایی و معرفت میدهد.
کریستین پیش از آن تاریخ هم درگیر نگاه و آرای زنستیزانه (Misogynie) برخی رجال وقت فرانسه چون “ژان شوپیـنل” یا همان “ژان دو مون” Jean de Meung (1240-1305) در رساله شعری و رمانتیک معروف به “گل سرخ” بوده است. رساله گل سرخ با زمینهای سنتی/مذهبی، مجموعهای از احساسات عاشقانه زنان آن عصر را با نگاهی ملامتآمیز و نکوهیده به نظم کشیده است. این رساله دوپاره با 21.780 بیتِ هشت سیلابی و بزبان فرانسه قدیم (چاپ امروزی آن با تصحیح بزبان فرانسه امروزی است) اثر مشترک گیوم دولوریس و ژان شوپـینل (همان دو مون و مولف پاره دوم)، تا پایان رنسانس پُرخوانندهترین اثر ادب رمانتیک فرانسه محسوب میشد و حتی بعدها تا سیصد نسخه خطی و مصور از آن بدست آمده است. کریستین دوپیزان شاید برجستهترین چهرهای است که از تصویر ملکوک و متـهم زنان عاشق یا معشوق و رفتار پیچیده در احساسات منفی زنانه (حسادت، رقابت، خبرچینی، فتنهانگیزی، دروغ، تفتیش، تبانی، نیاز و …) در این اثر ادبی به تعبیر او مزخرف و بیهوده میآشوبد و با پدیدآورندگان آن آشکارا ستیزه میکند.[3]
مجموعه مکاتبات کریستین با رقبای خود بر سر منظومه گل سرخ که درگیری با ارزشهای سنتی زمانه است نه تنها نوعی تابوشکنی در نظام ارزشی مبتنی بر خوارداشت زنِ آنروز تلقی میشود که بهعنوان صدای انسانیتی نوظهور در غروبِ قرون وسطی، نوید برآمدن روایتی گیتــیانه از زن و جایگاه او را در عصر پیشاکلاسیک میدهد. این پژواک غیردینی این روایت در سالهای رنسانس فرانسه است که جایگاه کریستین را به عنوان یکی از پیشگامان حقوق اومانیستی زنان در ادبیات فمینیستی جهان ثبت میکند.
به عنوان نمونه کریستین نابرابری دوجنس و تفاوت ذهنی و عقلی زن و مرد را برخلاف باور رایج زمانه که با منشا و سنتی دینی، ناشی از طبیعت خلقت و تقدیری الهی میدانست به حوزه آموزش برد و مدعی شد که نظام آموزشی تربیتی اجازه پرورش برابر به دو جنس را نمیدهد و این کار همان مردانی است که تواناییهای زنانه را تمسخر میکنند و تبعیض محصول طبیعت و خلقت نیست.
کریسیتن در جریان مناقشات مربوط به کتاب گل در نامهای به گونتیه کُل Gontier Col (دولتـمرد، دیپلمات، منشی دربار و اومانیست مقتول 1418) در سال 1401 آشکارا در دفاع از حقوق زنان در برابر ارزشهایی که از زمان ارسطو تا آنزمان در خوارداشت زنان معتبر بوده میایستد و مینویسد: “اگر تو استدلال مرا تنها به این دلیل که توانایی محدودتری -از مردان- دارم، خوار میکنی (چنانکه گاه تعبیر “چون یک زن” را بکار میبری) خوب بدان که من آن را مایه شرم و سرزنش نمیدانم “[4]
وی سپس با افتخار از انبوه زنان بافضیلتی یاد میکند که با تربیت درست مایه فخر و مباهاتند و در همین مکاتبات به رقیبان مردسالار تذکار میدهد که گناه اصلی با مردانی است که اجازه رشد برابر به زنان نمیدهند.
درجای دیگری از همین مجادلات قلمی و کلامی در برابر “قانون سالیک” Loi salique میایستد و بسود حق سلطنت زنان در برابر حق انحصاری سلطنت مردان استدلال اقامه میکند و علم مخالفت در برابر شریعتمداران درباری میافرازد که با نوعی رندی از یک ماده قانونی کهنه مذهبی مربوط به اوایل قرون وسطی (قرن 4 تا 6 میلادی) و مبتنی بر “آموزه تقدم مردانه در خلقت” primogéniture masculine و حقوق ناشی از آن، زنان را از میراث تاج و تخت محروم میسازد:
Qu’ils se taisent donc ! Qu’ils se taisent dorénavant, ces clercs qui médisent des femmes ! Qu’ils se taisent, tous leurs complices et alliés qui disent du mal ou qui en parlent dans leurs écrits ou leurs poèmes ! Qu’ils baissent les yeux de honte d’avoir tant osé mentir dans leurs livres, quand on voit que la vérité va à l’encontre de ce qu’ils disent […] ! »
“پس خاموش باشند! زین پس خاموش باشند، این روحانیان که بدگوی زنانند ! خاموش باشند آنها و همه شرکا و همدستان آنها که در نوشتهها و اشعارشان (از زنان) بد میگویند ! و نگاهشان از شرم بر زمین نگون باد که اینقدر جسارت ورزیده و در کتابهایشان دروغ گفتهاند، وقتی میبینیم که حقیقت علیه ادعای آنهاست…”[5]
چنانکه درچند جای این مقاله اشاره رفته تاثیر دانشمندان یونانی و رومی و چهرههای مشهور تاریخ اندیشه بر کریستین مسلم است اما کریستین پژوهان امروزی در کم و کیف این تاثیر بحثها کرده و در اصالت و بکارت آثار او تردید کردهاند. اینکه او باقتضای ضرورت و زمانه و باتکای استعداد و کوشش خود از آثار گذشتگان بهرهها برده و آثار خود را سیراب کرده است یک نکته است و اینکه بادعای برخی از همین پژوهشگران او انتحال کرده و احتمالا سرقت ادبی هم مرتکب شده، بحث دیگری است.[6]
من در مقام رد و قبول نظریات بالا نیستم اما این توانایی دقت و شفافیت در زمانه ماست که فرصت و امکان تشکیک و راستآزمایی در آثار پیشینیان را یافته است و گرنه نه تنها اینکار درگذشته بسادگی امکان نداشت که اصولا هر اندیشهای شرح بر اثار گذشته تلقی میشد و بازآفرینی اندیشه نو در چارچوب همان قالبهای متعارف منطقی، ادبی و بلاغی شایع صورت میگرفت.
با یک مثال روشن کنم: سهگانه “نفس، خانه، مدینه” را فرض کنید، این سهگانه از آثار اندیشمندان سیاسی یونان و بویژه افلاطون و ارسطو به بزرگان حکمت اسلامی چون فارابی، ابنرشد، بوعلی، ماوردی، غزالی و نیز اندیشه بزرگان قرون میانه مسیحی چون آکوستین، ژیل رمی، آکویناس و سپس مور، هابز، لاک و دیگران راه یافته است. منطق ارسطویی هم تا یکی دوقرن پیش قالب رسمی برهان بود. میتوان بسادگی تصور کرد که همین ابزار استدلالی با ان محتوای شماتیک و تریلوژیک قالبی برای نوآوریهای فکری هر زمان باشد چنانکه کریستین هم در شهر زنان با تراشیدن نمایندگان زنانه عدالت، تقوا و خرد مرتکب شده است.
برهمین سیاق میتوان از ایده فیلسوفشاه یامدینه فاضله یا دوگانههای مختلف دیگر یاد کرد که در آثار پسینیان هم تکرار شده است. در مورد هیئت حاکمه و هیکل نظام سیاسی هم همیشه لویاتان یا بهیموت هابز مدنظر نویسندگان بعدی بوده یا مثلا نوشتههای خیالی اغلب نویسندگان در مورد بهشت و جهنم به نگاه و اثر دانته گره میخورد (مثل “راه بلند پژوهش” از کریستین دوپیزان).
بنابراین معمولا کلیشههای غالب زمانه حمال مقاصد نویسندگان میشده، جز آنکه شیوه و قوت استدلال و بهینگی استنتاج در هر اثر میتوانست متفاوت باشد و درهرحال چیزی از ارزش کوشش و نیت اندیشمند برای بیان مقصود کم نمیکند. بیان تمثیلی هم علاوه بر قالب استدلالی ریشه در تقسیم کهن و دوگانه خیروشر دارد و هرجا سخن از فضیلتی بوده به رذیلتی استشهاد شده و برعکس. شاید باید بیشتر به نتایج کار و ابتکار صورتبندی نگریست، اندیشه بکر همیشه قدرت اجرا و فرصت بکارگیری پیدا نمیکند.
عناوین اثار کریستین دوپیزان اغلب با دو قید Epistre و Le Livre آغاز شده است. من اولی را به “رساله” و دومی را در اینجا به “کتاب” ترجمه کردهام (غیر از این هم البته ممکن است). باید دقت کرد که پارهای واژگان مصطلح قرون میانه هم از زبان امروزی فاصله داشته و گاه با واژگان مشابه در تنافر است که تنها فرهنگهای تخصصی و بُنشناختی در گشودن معانی آنها راهگشاست و بنابراین در برگردان عناوین متون قرون میانه احتیاط بیشتری باید کرد و نگارنده ادعای اطلاق ندارد.
- سرودههای گوناگون: صد قصیده از 1399 تا 1402 میلادی
- رسالهای در پروردگار عشق 1399م
- گفتگوی دو دلـداده 1400م
- کتابی در سه داوری 1400م
- کتابی درباره شهر پواسی 1400م
- رساله “اوتــــئا” 1401م
- رسالهای در جدال “رمان گل سرخ” 1401م
- گفتار گل سرخ 1402م
- نیایش بانوی ما 1402-1403م
- نیایش خواجه هستی 1402-1403م
- صد قصیده عاشق و خاتون 1402-1410م
- آوازهای حزین عاشقانه 1402-1410م
- راه بلند پژوهش 1403م
- گفتار دختر شبان 1403م
- کتابی در تبدیل بخت 1403 م
- کتابی در رفتار و مکارم اخلاقی شاه دانا شارل پنجم 1404 م
- رسالهای برای اوستاش مورل (شاعر) 1404م
- کتابی در دوکِ دلدادگان حقیقی 1404-1405م
- شهر زنان 1404-1405م
- کتابی در فضایل سهگانه برای آموزش زنان 1405م
- رسالهای به ایزابل باواریا 1405م
- مکاشفه کریستین 1404م
- کتابی در حزم و دوراندیشی 1405-1406م
- کتابی در هیئت حاکمه 1406-1407م
- هفت نیایش رمزآلود 1409م
- مرثیههایی برای آلام فرانسه 1410م
- کتابی در وقایع نظامی و سلحشوری 1410 م
- کتابی در باب صلح 1412-1413م
- رساله در حبس حیات انسانی 1416-1418 م (پیشکش به “ماری دو بری” دوشس بوربون)
- اوقاتی در تاملات شور و شیدایی 1420م
- قطعهای برای ژان دارک 1429م
اهمیت و حوزه تاثیر
اگرچه باید کریستین دوپیزان را نسبت به کیفیت آثار در شمار ادبا و شاعران قرون وسطی آورد اما دغدغههای زنانه و بیباکی او در مخالفت با ارزشهای رایج آنروز و نیز حساسیتهای اجتماعی سیاسی او، این بانوی ونیزی الاصل فرانسه را در صدر فرزانگان و روشنفکرانی مینشاند که با یک نگاه دایرهالمعارفی به مسایل روزگار خویش، بدنبال روشنگریها و نواندیشیهای تحولطلبانه در همه زمینهها بودند. شعر، زبان و قلم ادبی برای دوپیزان همچون بسیاری از ادبای مفتون لفظ و مسحور صنایع ادبی، وسیله بازیِ ذوق و طبعآزمایی نبوده است (حوزه ادبیات حوزه اختصاصی مردان کلیسا یا کاملا همسو با دیدگاههای آنان بود). او با سرمایه ادبی و قدرت کلمات راهی نو برای زنان در سیاست و الهیات زمانه گشوده و کوشیده تا نگاه غالب سنتی و فروکاهنده نسبت به زنان را به نگاهی گیتـیانه تحول و ارتقا دهد. نگاه گیتیانه یا لاییکی که زن را مایملک مرد نمیداند، او را از قیمومت پدر و همسر میرهاند و بجای رونق فانتزیهای زنانه مردپسند، گوهر وجودی، امتیازات نهفته و توان استقلالی و ارادی او را برجسته میکند. در پایان قرون وسطی و در متن جامعهای دینی، کم نبودهاند زنانی که در عرفان و الهیات و متون مقدس و مباحث معنوی پروریده کلیسا بوده و بعنوان مفاخر زمانه معرفی شدهاند. اما محصولات اندیشه این زنان و کارنامه عمر آنها از حد انتظارات کلیسا فراتر نمیرفت، انتظاراتی که در خدمت اتوریته سیاسی بود. کریستین اما در جهت خلاف گام میزد و آنچه میآفرید بازتابی از زن مطلوب رسمیِ روحانیت آن روز نبود. مطلوبیتی که رقیت جنسی را در لفاف عفاف میپیچید و زن را با همه آفرینشهای نظری و خلاقیتهای معنوی خادم مطیع خدای مردانه و مردان کلیسا میکرد.
کار کریستین نوعی جدال زیرکانه و هوشمندانه با اخلاق زمانه بود، اخلاقی که محمل اقتدار سیاسی بود و مشروعیت کلیسایی داشت. این اخلاق مجموعهای از آداب طبقاتی سخت و اشرافی بود و همین اخلاق بود که ساختمان آموزش و تربیت رسمی را بنا کرده بود. ساختمانی که با تبعیض میان دوجنس فرصت بیشتری برای یادگیری به پسران میداد و بنابراین در تفکیک و ورود آنها به مراتب تصمیمگیری نقش اساسی بازی میکرد. برای همین است که نمیتوان در مجموعه آثار کریستین امر زنانه را از امر سیاسی و امر سیاسی را از امر آموزش تفکیک و جدا کرد. این یک کل بهم پیوسته است و گسست میان اجزای آن به نابرابری میان دوجنس خواهد انجامید.[7]
کریستین به ویژه از سال 1405 که با آفرینش شعری خداحافظی میکند، یک اندیشمند سیاسی و دینی است. دستکم سه اثر مهم او در باره رفتار و مکارم اخلاق شارل پنجم، صلح و هیئت حاکمه تصویر سیاسی و نقش نافذ او را در صحنه فکر و عمل سیاسی برابر ما میگذارد اما بنظرم سخت میتوان با رای “فرانسواز اوتران” Françoise Autrand سیاستشناس قرون میانه و شرححال نویس کریستین موافق بود که “دوپیزان بزرگترین نویسنده سیاسی قرن پانزدهم است”.[8]
هرچند که باید به او حق داد که با ظهور دوپیزان، جهان اندیشه سیاسی آن روز به پیش و پس از او تقسیم شد و این نکته مهمی است. طلیعه تحولات اندیشه سیاسی پیش از دوپیزان بویژه با آرای توماس آکویناس، مارسل دوپادو، اوکام و دیگران ظاهر شده بود و بحث بر سر مفهوم مهم “مشروعیت” قدرت و درگیریهای نظامی پرهزینه در اروپای آن روز، هم نظامهای سلطنتی را بازتعریف میکرد و هم سامان سیاسی و قضایی نوین (بخوانید شبه لاییک) را مستقر میساخت. از سویی زمانه انتظار حضور و اندیشه ماکیاول را میکشید که درست کمی پس از مرگ دوپیزان و در نیمه قرن پانزدهم قدم به عرصه وجود میگذارد. اما نکته بسیار مهم در تایید ادعای خانم “فرانسواز اوتران” این است که جهان اندیشه سیاسی با حضور کریستین دوپیزان رنگ زنانه گرفت و شاید او با نگاشتن رسالاتی در اخلاق سیاسی که مشابه اندرزنامهها و نصایحالملوک فارسی ماست، جریان عرفی کردن حاکمیت آنروز را با بازتعریف نسبت دین و سیاست جان و توان تازهای بخشید. نکته مهم داستان نقش برجسته و هوشمندانه یک زن فرزانه در جدال فکری آن روز با قدرت و عوارض آن از منظر دفاع حقوق زنان است. حکمفرمایی شایسته، آموزش شاهزادگان (تربیت شاه آینده)، شیوههای اداره کشور و ارتباط شاه با سایر طبقات، فضایل لازم حکمروایی و تقوای قدرت، از جمله موضوعات اصلی آثار سیاسی کریستین دوپیزان است. مجموعه آموزههای سیاسی او در فاصله سالهای 1402 تا 1413 م. را در سه محور اصلی حاکمیت صلحآمیز، همبسته و مبتنی بر احترام و مهر متقابل میان شخص حاکم و رعایای او، میتوان خلاصه کرد.
دوپیزان از بحث در باره مشروعیت پادشاه، مالیاتها، جایگاه مشاوران سلطنتی و امرای نظامی و میزان قدرت و دخالت آنها در أمور و نیز امکان و بایستگی ورود زنان به هرمِ قدرت سیاسی غفلت نمیکند. از نظر او تفاوتی میان زنان و مردان در سیاست ورزیدن و اعمال حاکمیت نیست. تنها زنان (آنهم در آمریتی مردانه) نتوانستهاند همپای مردان آموزش درست و لازم ببینند و بنابراین از امکان و فرصت کمتری برای ورود در حوزه قدرت برخوردارند، وگرنه تفاوتی ندارند.
اینهمه را باید در فضای پر تنش فرانسه آن روز دید که کریستین باهوش را از جایگاه یک تماشاچی به یک معلم، مشاور عاقل و ارشد سیاسی ارتقا میدهد. فضایی که فرانسه را از سویی درگیر جنگ و تهدید خارجی و از سوی دیگر رقابتهای داخلی میان پرنس نشین اورلئان و بورگینیونها کرده و حاکمیت سیاسی یکپارچه را در مناقشات قدرت رنجور میساخت. نقش دوپیزان و امثال او را در هدایت آرام نظام سیاسی از قدرت مطلقه فردی به نهادهای سیاسی مبتنی بر عدالت و قانون برای دفاع از خیرعمومی، باید جستجو کرد.
دوپـــیزان معاصر
چهره تاریخی دوپیزان امروز به مدد امواج نوی فمینیستی و آثار پژوهشگران حوزه دانشگاهی و نوپای جنسیت هم بسیار دردسترس و هم بسیار شفاف شده است. صدها رساله دانشگاهی و هزاران مقاله و یادداشت در باره او نوشته شده و سالیانه کنفرانسهای دورهای در مراکز علمی و اکادمیک بیاد و نام او و با هدف تحلیل آثار حوزه زنان در قرون میانه برگزار میشود. دوپیزان امروز در برخی حوزهها چون جامعهشناسی زنان، جنسیت، مطالعات قرون وسطی، اندیشه سیاسی، الهیات مسیحی، اخلاق، عرفان، ادبیات لاتین و کلاسیک، شعر و حتی تاریخ جنگ، نام مطرحی است.
پس از کارهای پژوهشی معمول نیمه اول قرن بیست، سهم “سیمون دوبوار” در ارجاع به کریستین دوپیزان در نیمه دوم قرن بیست و آغاز مطالعات حرفهای حوزه “جنسیت” کم نیست. با رهایی نگرش کلاسیک به زن از قید تعارفات سنتی و ورود به فصل تازهای از حقوق زنان، دوپیزان جای خود را در این حوزه پژوهشی باز میکند. پژوهشهای تطبیقی تازه بر پایه یافتههای روانشناختی و جامعهشناختی اوج میگیرد و نقاط عطف اندیشه زنان در آثار کریستین بازیابی و تفسیر میشود. تفاوتها هم البته روشن است و نمیتوان کریستین بالیده و محصور در فضای الهیاتی قدرت سیاسی و نظام طبقاتی فئودال قرن چهارده و پانزده میلادی و نیز انتظارات دربار، قدرت مخالفان و ملاحظات او را با آرای اگزیستانسیل افرادی چون سیمون دوبوار و جودیت باتلر را در یک رسته و دسته جای داد.
انتقاد ادبیات فمینیستی امروز به کریستین دوپیزان اغلب ناظر به دونکته کلی است: یکم آنکه او در مبارزه و تلاش زنانه خود نظم اجتماعی ان روز را بسود زنان دیگرگون نکرده است و دو دیگر آنکه او از همان ارزشهایی دفاع کرده (چون حیا، عفت، صبوری، وابستگی، رضایت و …) که نظام ارزشی پدرسالار و مردانه و کلیسایی آن روز دفاع میکرد. ارزشهایی که امروز از نگاه فمینیستها دقیقا موضوع مبارزه است. در نقطه مقابل مدیویستهایی چون رژین پرنو Régine Pernoud بر این اعتقادند که ازقضا امتیاز فمینیستی کریستین درصدر امتیازات اوست وقتی که در آن زمان مسئله مهم و مرکزی فمینیسم یعنی “نابرابری دوجنس” را به میان میکشد و از میانه آن دعوای سترگ بقدر وسع سربلند بیرون میآید.[9]
بنظرم برای پیشگیری از افتادن به ورطه زمانپریشی، میبایست در تعریف رهایی، برابری، اخلاق، الهیات، قدرت، آموزش، و مفاهیمی از این دست در ترمینولوژی این دو مقطع و دونوع اندیشه و فضا، حساس بود و دقت کرد اما یافتن زنجیره این سیر تکاملی مفاهیم و تاریخ پیوسته مطالبات حقوق زنان از زمان کریستین تا امروز کار دشواری نیست و آثار فراوانی از جمله کار آنتولوژیک “نیکول پلگرن” بر آن شهادت میدهد.[10]
نگاه کریستین به آزادی، برابری، برخورداری از آموزش، حق ورود به قدرت و مراتب سیاسی، شوربختانه و کمابیش همان مطالبات تکامل یافته بعدی زنان قرن بیستم است و این نشان میدهد که در فاصله ششصدسال تا انقلاب فمینیستی در قرن بیست، تغییر زیادی از این نقطهنظر رخ نداده و موانع ستبرتر از آن بوده که کریستین امید به رفع آنها داشته است. با وجود آنکه در طول این چند سده تصویر “ژان دارک” و کریستین باهم مکرر همراه شده و در مقاطع مهم حماسی و ملی چون انقلاب فرانسه از اهمیت و عظمت کار این دو با تجلیل یاد میشود.
متدولوژی کار هم میان آثار دوپیزان و اثار فمینیستی معاصر بطور طبیعی متفاوت است، به این معنا که شیوه کار تمثیلی دوپیزان طرح مثالهایی پایه (چنانکه در تمثیل منطق کلاسیک رایج بود) و رد نقیض آنها برای توضیح منظور نظری و مراد فلسفی خود بود (مثلا در برابری زن و مرد) اما در ادبیات امثال دوبوار استدلال نظری اگزیستانسیل پایه بحث است و برای استشهاد البته مثالهایی وجودی هم طرح میشود که با رشد و توسعه نظریات علوم انسانی در عصر ما طبیعی است. دوپیزان ذات و فطرت انسانی ثابتی درنظر میگیرد و سپس برای محکومیت نفرت و خوارداشت زنان استدلال الهیاتی میکند به این معنا که معتقد است در ذات و اراده الهی بیعدالتی نیست و از این روست که دستیابی به برابری ممکن است اما دوبوار هستی زنانه را بر شاکله فطری او مقدم میکند و خود زنان را در ساخت این کهتری و فرودستی مقصر میداند. برای دوبوار اخلاق و فرهنگ سنتی در تمامی ساحات اجتماعی خود زندان زنانه است که باید شکسته شود.
ولی پیش از انکه این مقایسه مختصر را ببندم، این نکته مهم گفتنی است که کریستین به دشواری کار آگاه بوده و در مضامین مختلفی به ضرورت سیر تدریجی و آرام دستیابی به این مطالبات اشاره و تفطن دارد اما جریان قرن بیستمی این مطالبات سیر سریعی دارد و گویی چون این تاخیر تاریخی طولانی با پیشرفتهای مختلف علوم و فنون همراه و همگام نیست، باید هرچه سریعتر این شکاف را از میان برداشت و شاید از همین روی هم نوساناتی در جغرافیای مسئله و لاجرم کاستیهایی در تامین کامل حقوق زنان رخ میدهد. شعار ایدئولوژیک برابری زنان و مردان در انقلاب اکتبر 1917 روسیه چنانکه در اشارات سیمون دوبوار هم آمده و جنبشهای بعدی را هم نمیتوان در این رشد سریع نادیده گرفت.[11]
امروز انجمن جهانی “کریستین دوپیزان” مجمع آرا و نظرات تخصصی پیرامون شخصیت و آثار این چهره مهم قرون وسطاست و با دو شاخه آمریکای شمالی و اروپایی از سال 1992 تاکنون هر دو یا سه سال یکبار به برگزاری نشست جهانی او اهتمام کرده و تا امروز ده کنگره بینالمللی در مراکز علمی جهان ترتیب داده است. علاوه بر آن در کنفرانسهای بینالمللی مطالعات قرون میانه (55مین کنگره در سال 2020) ابعاد مختلف علمی فرهنگی دوپیزان پیوسته مورد بحث است و رسانههای صوتی و تصویری هم با ساخت مجموعههای مستند به بازشناسی و معرفی شخصیت او کمک کردهاند. گفتنی است جز اسامی چندین خیابان و موسسه فرهنگی و آموزشی که امروزه یاد او را زنده میکند، شهرت یک نوع گل سفید از تیره گلهای hybride rosa polyantha بنام “رز کریستین دوپیزان” هم وامدار اوست که ستایشی از لطافت و زیبایی زنانه است.[12]
مـــنابع
[1] Wikipedia. Christine de Pizan ما این ادعای شایع را هرچند به مرجع عمومی ویکیپدیا ارجاع دادیم اما در اغلب آثار مربوط به کریستین آمده و شهرت غالب اوست.
[2] ژوئل بلانشار در مقاله¬ای با عنوان Christine de Pizan : tradition, expérience et traduction (کریستین دوپیزان: سنت، تجربه و ترجمه) در فصلنامه شماره 441/442 “رومانـیا، چاپ پاریس”، سال 1990 به تاثیر این روحانیان در دربار و نقش مهم آنها در ترجمه متون لاتین با عنایت ویژه پادشاه اشاره کرده و دقت و فضل علمی برتر آنها را نسبت به توانایی علمی کریستین توصیف می¬کند. بنظر میرسد که همین تفاوت در کیفیت ترجمه متون مهم، نوعی رقابت پنهان میان کریستین و روحانیان دانشگاهی و حسادت مترجمان دربار را دامن زده و بعداز مرگ پادشاه در محرومیت کریستین از مواهب ملوکانه موثر بوده است.
[3] Deborah Mcgrady, De «l’onneur et louenge des femmes» N° 47 Revue Études françaises, Uni. Montréal, 2011 مقاله تحلیلی ناظر بر جدال گل سرخ
[4] رک. به رساله¬ای در جدال “قصه گل سرخ”، مکاتبات با گونتیه کُل Epistres du Débat sur le Roman de la Rose از مجموعه آثار کریستین
[5] همان
[6] رک. به Daisy Delogu از دانشگاه شیکاگو در مقالهای با عنوان “کریستین دوپیزان، خواننده اثار ژیل رُمی” در https://doi.org/10.4000/crm.10852
[7] در کنار انبوهی آثار دیگر، برای بررسی تفصیلی رسالت سیاسی کریستین می¬توان تز دکتری Delphine VIDET-REIX زیر عنوان Christine de Pizan et la poétique de la justice در دانشگاه “اکس مارسی” فرانسه، سال 2011 را دید.
[8] Françoise Autrand, Christine de Pizan. 2009 Paris Fayard
[9] Régine Pernoud, Christine de Pizan, 1994, Calmann-Lévy Paris و برای دانلود اثر به نشانی کتابخانه ملی فرانسه https://gallica.bnf.fr/ark:/12148/bpt6k4808365k.texteImage
[10] Nicole Pellegrin, Écrits féministes de Christine de Pizan à Simone de Beauvoir, Paris, Une anthologie. Champs Flammarion, 2010
[11] برای مطالعه اثر روان، مختصر و مفید تطبیقی میان آرای فلسفی کریستین دوپیزان و سیمون دوبوار با عنوان «La Cité des Dames et Le deuxième sexe : deux approches à l’affranchissement de la femme», Jan Steiner, Katia Faoroda Silva. Zürich 2017 به این نشانی بروید https://cutt.ly/6fRDYI1
[12] مجموعه آثار دوپیزان را میتوان در نشانی https://gallica.bnf.fr/html/und/manuscrits/christine-de-pizan?mode=desktop سایت مرجع “کتابخانه ملی فرانسه” یافت و دانلود کرد. آثار نشریافته درباره کریستین را هم میتوان در نشانی زیر یافت: https://www.arlima.net/ad/christine_de_pizan.html