درآمد
محمدجواداکبرین
تصویرها و تعریفهای دینداران از پیامبرشان بیش از آنکه مبتنی بر بود و نمودِ آن پیامبر باشد مبتنی بر نیازها و دردها و مسئلههای آنهاست. اینکه دینداران در هر دورهای از زندگی و حیات اجتماعی و سیاسیشان محتاج چه پیامی و چگونه پیامبری هستند تاثیر مستقیمی بر شناختشان از پیامبر دارد. سخن این نیست که به فکتها و دادههای تاریخی استناد نمیکنند و یا از استدلال عقلی و کلامی برای تعریفها و تصویرهایشان از پیامبر غافلاند؛ سخن این است که تنوع و تکثر و ضعف و قوّت آن فکتها و دادهها و استدلالها، این امکان را به متکلمان و و دینشناسان میدهد تا متناسب با درد روزگارشان وجهی از شخصیت پیامبر را برجسته کنند و همین نقطهی آغاز گفتگوهاست.
زیرا از یکسو دردها و مسئلهها یکی نیستند و آن کس که دردی دیگر دارد و تصویری دیگر را وجه غالب و تعریف شاملِ پیامبر میفهمد به دفاع از تصویری که از پیامبر دارد برمیخیزد. از سوی دیگر صحت و سقم و قوت و ضعف فکتها و دادههای تاریخی و استدلالها، ارتباط مستقیمی دارد با “تعریف پیشینی” که هر کس از مسئله و پدیده نبوّت و پیامبری دارد!
این بار فصل دیگری درباره این گفتگوها رقم خورده است؛ فصلی که در تاریخ مناقشات کلامیِ این حوزه، کُهَن است اما کهنه نیست و حرفهای تازه دارد. سلسله سخنان عبدالکریم سروش، نواندیش دینی معاصر در سال گذشته تحت عنوان “دین و قدرت” بهانهی آغاز این فصل تازه بود.
آیا سروش واقعا نظریهای را به بازار نظر آورده؟ یا تنها با صدای بلند اندیشیده و آنچه گفته است صرفا مجموعهای از نکاتِ ناشی از دردها و مسئلههای اوست که هنوز نمیتواند نظریه خوانده شود؟ پاسخ هر چه باشد منافاتی با این نکته ندارد که سروش مسبب خیر شد تا دهها گفتار و مقاله و یادداشت و نکته در این باب منتشر شود و از شبکههای اجتماعی تا مجلات و کتابها را در بر بگیرد تا از دل این نقد و حکّ تازه، پیامبر نزد مخاطبانش “پیامبرتر” شود!
❊❊❊
این بار فصلنامه نقد دینی نیز در آغاز دومین سال انتشارش یکی از میزها و میزبانها برای این گفتهها و نوشتهها و شنیدههاست. در این شماره، نقد و نظر شفاهیِ علی اکبر احمدی افرمجانی مکتوب شده و مهمترین بخش سخن او توفیقش در طرح ساده و روانِ مسئله از مبدأ و منظر سروش و سپس ورود به ساحت نقد است و چنانکه خود میگوید «اگر در فهم محتوا و معنای نظریه راه اشتباهی طی کنیم، این مقدمه به ارزیابی و نقادی ما هم سرایت و آن را معیوب میکند. البته این، سنت جاافتادهای نیست و معمولا مخاطبان یک نظریه بیش از آنکه در صدد فهم آن باشند، بدنبال ارزیابی و نقادی آن هستند».
داریوش محمدپور با تفکیک «اتوریته-ولايت» از «اقتدار و اقتدارگرايی» بر این نکته تاکید و استدلال میکند که «هر جا برای پيش بردن فرمانی، نياز به توسل به شمشير و زور در ميان آمد، اتوريتهای در ميان نيست و جایی که امور بدون توسل به زور پيش میرود، اقتدار و اقتدارگرايی بیمعناست». او همسایگیِ «شریعت و اختیار» را شرط توجیه ثواب و عقاب میداند و بر این باور است که «شریعت بدون اختیار بیمعناست و ثواب و عقاب فقط وقتی موضوعيت دارد که آدمی انتخاب عقلانی داشته باشد».
صدیقه وسمقی اما فراتر از حرف و حدیثها درباره سخنان سروش به پیامدهای ورود پیامبر به قدرت سیاسی پرداخته است؛ او اگرچه به طرح مسئله اکتفا کرده و در این مجال به تفصیل وارد نشده اما میگوید «اگر اسلام متهم به خشونت و جنگجویی میشود به دلیل قدرت سیاسی پیامبر است و اگر مسیر زندگی پیامبر به گونهی دیگری رقم میخورد و پیامبر قدرت سیاسی نمییافت، ما اسلام متفاوتی میداشتیم». او حتی قدرت سیاسی پیامبر را نه به دلیل تلاش پیامبر برای کسب قدرت، بلکه حاصل روند تدریجی و مسیر حوادث زندگی پیامبر و حکومتهای پس از او میداند و بر این باور است که «اسلام بدون این حکومتها سرنوشت دیگری مییافت و فقه و علوم اسلامی و شریعت نیز شکل متفاوتی پیدا میکرد».
حسن یوسفی اشکوری نیز بنا بر مشی و مشربِ شناختهشدهاش مسئله را در فراز و نشیبهای تاریخ اسلام جستجو میکند و البته همان آغاز میگوید «مشروعیت سیاسی امارت نبی اسلام یکسره زمینی بوده است وبه لحاظ شرعی و نقلی، آیه و حدیث و خبری در دست نیست که پیامبر همان گونه که مأمور به ابلاغ وحی بوده، مأمور به تشکیل امارت نیز بوده است». او در ادامه توضیح میدهد مسیر چرخش تدریجی و عمیقی را که در قلمرو خلافت عربی اسلامی پدید آمد و معتقد است علیرغم نسبتی که این خلافتها با وجوهی از میراث عصر نبوی و اسلام آغازین داشت اما کاملا در تعارض با محکمات آموزههای قرآنی و سنت و سیره معتبر نبوی سامان یافت».
بیرون از پروندهی “پیامبر و قدرت”، به ۴۲ سال پیش بازگشتهایم؛ روزی که “مرتضی مطهری” ترور شد و جمهوری اسلامی یکی از مهمترین نظریهپردازانش را از دست داد. گفتاری از “رضا علیجانی” و نوشتاری از “محسن متقی” مروری است بر کارنامه فکری و سیره عملی مطهری و تاثیری که بر فرهنگ دینی و سیاسیِ پیرامون خود و پس از خود گذاشت و سرانجامِ این شماره پیشنهاد “سارا رضاییه” است برای خواندن کتابی از “محمد شحرور” نواندیش دینیِ فقید سوری در باب دین و قدرت که در ایران ترجمه شده و نیز ترجمه کتابی از “آلبر کامو” با عنوان “تامل دربارهی گیوتین” که به مسئله پیچیدهی عقاب و مجازات پرداخته است.
❊❊❊
از مهمانان بزرگواری که بر میز رأی و نظرِ این شماره حاضرند سپاسگزاریم و محتاج و مشتاق نقد خوانندگان میمانیم.