کتابخانه
داریوش شایگان و “آگاهی چند لایه”
محسن متقی
این روزها همزمان است با هشتاد و ششمین سالگرد تولد زندهیاد داریوش شایگان، روشنفکر و نویسنده ایرانی فرانسوی. معرفیِ پیش رو، گزیدهای از یادداشت محسن متقی، پژوهشگر و مترجم است درباره کتاب «آگاهی چند لایه» La conscience métisse که هنگام نشر نسخه فرانسوی آن از سوی انتشارات آلبن میشل (Albin Michel) و در زمان حیات نویسنده منتشر شده است.
آگاهی چند لایه؛ وضعیت انسان چند هویتی در تمدن سیارهای
▫️ داریوش شایگان در “آگاهی چند لایه” کوشیده است تا بار دیگر به رابطه ما با جهان غرب بیندیشد و به تحولاتی که در این چند دهه تمدنهای سنتی به ویژه دینها از سر گذراندهاند سنجشگرانه بنگرد.
▫️ نشاندن شایگان در یک حوزه پژوهشی معین در علوم اجتماعی و انسانی کار ساده ای نیست. در نوشته ای در باره شهر تهران می نویسد : ” من نه شهر شناس و شهر سازم، نه معمار و تاریخنگار و نه حتی جامعه شناس. من خویشتن را آزاد اندیشی می دانم که در گذشته هند شناسی، مذاهب تطبیقی و کمی هم فلسفه خوانده است”. در کتاب های شایگان به انبوهی از منابع و ارجاعات به کتاب ها و مقالات، خاطرات شخصی با غربیان و شرقیان برمیخوریم. خواننده پس از خواندن کتاب های او و دقت در ارجاعات پرشمارش به گفتهها و نوشتههای بزرگان شرق و غرب از خود می پرسد که به راستی چه چیزی از گفتار و نوشتار نویسنده آموخته است؟ اما او برای این منظور نباید شتاب کند و، به عبارتی، اندکی باید شکیبایی پیشه کند و در نظریات او نیک بنگرد و بکوشد تا کنه مفاهیمی را که او برای توضیح پدیدهها، رویدادها و دگرگونیها برساخته است، بفهمد و بدینسان، به ساحت اندیشۀ او که، در واقع، گشت و گذاری است حکیمانه از غرب به شرق یا از شرق به غرب، راه یابد. نوشته های او پژوهش دانشگاهی به معنای رسمی و عادی آن نیست. آنها را در حوزه ادبیات نیز نمیتوان گنجاند. این نوشته ها، جز «انقلاب مذهبی چیست؟»، درواقع، درنگ فلسفی و اندیشه ورزی ( Essaie) دربارۀ جهان کنونی و جایگاه ایران در این جهان است. خواننده نکته سنج و باریک بین در صفحه صفحۀ کتاب های او مایههای بسیار برای تفکر، تعقل و تامل می یابد بی آنکه در آنها پاسخِ روشن و بی چون و چرا برای پرسش هایش پیدا کند. شایگان تحصیلات رسمی خود را در فلسفه تا بالاترین مرحله به پیش برده است و حاصل آن کتاب ” مذاهب و فلسفه هند” است که از منابع معتبر و قابل استناد برای شناخت جهان فکری، دینی و معنوی هند به شمار میرود. او پیش از انقلاب در کنار فعالیت های دانشگاهی و آکادمیک، در بحثهای روشنفکری و جامعه مدنی نیز شرکت می کرد و این کار را همچنان ادامه میدهد. برخی از نوشته هایش جستجوی پاسخ به پرسش های عامی است که هر کسی در باره مسائل و گرفتاریهای جامعهاش مطرح میکند. برای مثال، کتاب «توهم هویت» در برگیرنده چند نوشتۀ اوست در باره مسائل روزمره و حوادث ایران و جهان. اگر تعریف شایگان را در باره روشنفکر که او را به فضول محله تشبیه میکند، بپذیریم باید بگوییم که او خود عضوی از این گروه است.
▫️در این نوشته می کوشم تا تحول فکری شایگان را با مبنا قرار دادن برخی نوشته هایش در این کتاب او برجسته کنم. اما نخست نگاهی به تحول فکری او میافکنم. به باور من، تحول فکری شایگان را می توان در سه دوره جدا ولی پیوسته به هم پیجویی کرد:
دوره اول: در زمانی که در ژنو دانشجو بود و در رشته ادبیات و فلسفه تحصیل میکرد و در کلاس های درس ژان هربر استاد فرانسوی که تاریخ اساطیر هند را تدریس میکرد حاضر میشد. در این هنگام است که کم کم حوزه پژوهشیاش را شناخت بهتر فرهنگ و مذاهب هندی تعیین می کند. این دوره با نوشتن کتاب “ادیان و مکتب های فلسفی هند” آغاز می شود و با کتاب “آئین هندو و عرفان اسلامی” پایان می پذیرد. در این دوره که ده سالی به طول می انجامد شایگان به آموختن زبان سانسکریت و مطالعه متون هندی و آثار کهن هند میپردازد.
دوره دوم: دوره آشنایی با هانری کربن و حضور او در ایران و حشر و نشر با محیط های سنتی و فلسفی و شرکت در بحث ها و جلسه های هفتگی کربن با علامه طباطبایی، آشتیانی، نصر و دیگران. در این دوره شایگان با حضور در محافل اندیشۀ سنتی در ایران و آشنایی با محیط های سنتی و نزدیکی با کربن از آراء این متفکر فرانسوی و عرفان ایرانی اثر میپذیرد و این اثرپذیری سال ها اندیشۀ او را رها نمیکند. در دوران پس از انقلاب هنگامی که در فرانسه کتاب “هانری کربن آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی” را منتشر می کند که فارسی آن با ترجمه باقر پرهام در ایران منتشر شده است، دین خود را به هانری کربن ادا میکند. میگوید: به خود گفتم کربن که آنقدر به شناساندن فرهنگ ایرانی خدمت کرده است، وظیفه من است که پیش از یک فرانسوی کتابی در باره او بنویسیم”. . در این دوره شایگان دربارۀ اندیشه اسطوره ای، خاطرۀ جمعی و وضعیت ایران در جهان میاندیشد و حاصل اندیشهورزیهایش را در کتاب «بتهای ذهنی و خاطرۀ ازلی» به چاپ میرساند. نمود مشخص و شاید بتوان گفت حد اعلای اندیشهورزیهای این دوره او بیشک کتاب “آسیا در برابر غرب” است.
دوره سوم: با پیروزی انقلاب اسلامی شایگان نیز همچون بسیاری از همروزگارانش ترک دیار میکند و زندگی در فرانسه را برمیگزیند. در این کشور است که به بازاندیشی رابطه ما با غرب با توجه به تجربه انقلاب اسلامی میپردازد. نخست کتاب “انقلاب مذهبی چیست ؟” را مینویسد که نوعی بازبینی ایدههای کتاب «آسیا در برابر غرب» در پرتو رویداد ها و درسهای انقلاب ایران است. این کتاب را می توان نقطه عطفی در تحول فکری شایگان دانست. در این کتاب با برساختن دو مفهوم “تبدیل سنت به ایدئولوژی” و “توهم دوگانه” ابزارهای لازم را برای سنجش انقلاب اسلامی و تجربۀ اسلام سیاسی و نقش آن در تبدیل کردن دین به ایدئولوژی برمیسازد. شایگان در این کتاب می کوشد تا ساختارهای ذهنی جامعه ایران و وضعیت دین را در روند ایدئولوژیک شدن آن توضیح دهد. این کتاب یکی از اثرگذارترین کتابها در تحول فکری روشنفکران مذهبی است.
▫️پس از انتشار این کتاب شایگان، کتاب دیگری زیر عنوان “نگاه شکسته، روان پارگی فرهنگی، کشورهای سنتی در برابر مدرنیته” را منتشر کرد. در این کتاب نیز به نقد ذهنیت ایرانی پرداخت و آشفتگی این ذهنیت و روان پارگی انسانهای غیرغربی از جمله مسلمانان به ویژه ایرانیان را در رویارویی با فرهنگ و تمدن غربی بازنمود. این کتاب بررسی سنجشگرانه کوشش های عقیم روشنفکران ایرانی برای برون رفت از بنبست رقتآوری است که در آن گیر کردهاند. شایگان با استفاده از مفهوم روکش کاری ( placage ) به سهلانگاری فکری و سرهمبندی ایدهها در نزد روشنفکران ایرانی می پردازد که حاصل آن، به گفتۀ او، در نهایت، “غربی کردن” از سویی و “اسلامی کردن” از سوی دیگر است.
▫️این کتاب شامل مجموعه مقالاتی است دربارۀ دگرگونیهای جهان اسلام از سویی و رابطه آن با فرهنگ و تمدن غربی از سوی دیگر. غالب این مقالات پیش از رویدادهایی نوشته شده اند که در جهان عرب به سیلابی بنیانکن تبدیل شد، سیلابی که چندین نظام کهن سیاسی منطقه را یکی پس از دیگری روبید و همچنان میروبد. این جنبش با حرکت اعتراضی (سبز) در ایران آغاز شد و به آنچه بهار عربی نام گرفت، انجامید. شروع اعتراض ها و جنبشهای طالب آزادی و تغییر در جهان عرب، سبب شد تا شایگان مقالههای این کتاب را کمی دستکاری و به روز کند. با اندیشیدن به اوضاع و احوال جهان اسلام و نیک نگریستن در پدیدۀ حضور گسترده و بیسابقۀ جوانان در این جنبشها که با خواست و طلب آزادی و تغییر به میدان آمدهاند، شایگان را متوجه این واقعیت کرد که میان جامعه سیاسی و جامعه مدنی در این کشورها هیچ گونه توازنی وجود ندارد. در کشورهای مسلمان، از سویی با جوانانی روبرو هستیم که نه کار و آیندهای دارند و نه حضوری مؤثر در قدرت. از سوی دیگر، دولت های پلیسی فضای ابراز وجود را برای این جوانان ناممکن کردهاند. او نشان می دهد که نقطه مشترک جنبش هایی که در کشورهای عربی و ایران به راه افتاد، نخست شکل عرفی آنها، سپس نبود رهبران فره مند، و از همه مهمتر، نقش کارساز رسانه های مجازی بود. در فهم این جنبش ها آنچنان که الویه روا (Olivier Roy) به خوبی نشان داده است دیگر نمی توان به چهارچوب های سنتی که در این سی سال برای تحلیل انقلاب اسلامی ایران به کار بسته شده است، بسنده کرد. شایگان که امروز با نگاهی کم و بیش با فاصله به تحولات کشورهای اسلامی می نگرد، از ساده دلی و گزاف گویی غربیان در باره بهار عرب و جنبش سبز شگفت زده است. برای مثال، مارتن امی، نویسنده مشهور انگلیسی، زیر تأثیر جنبش جوانان در ایران در مقاله ای مدعی شد که ” ایران یکی از تمدن های بزرگ روی زمین است. در برابر این تمدن، چینی همچون جوانی تازه بالغ و آمریکایی چون کودک به نظر میرسند”. نویسنده دیگری در تحلیل جنبش سبز در ایران عنوان مقاله خود را “پایان افسانه حاکمیت خدا” نامید. جدا از چنین داوری های مبالغه آمیز، شایگان بر این باور است که در کشورهای اسلامی با حضور جوانانی روبرو هستیم که با ابزارها و شیوههای جدید میکوشند تا در این جهان مدرن و به سرعت تغییریابنده جای درخوری برای خود پیدا کنند. پدیدۀ “همپیوندی” یا «رابطهمندی» (interconnectivité) که به کمک ابزارهای دنیای مجازی امکانپذیر میشود بازتاب نیاز جوانان به ایجاد رابطهای گسترده و مدنی با یکدیگر است تا بتوانند کوششهاشان را برای پیشبرد هدفهاشان هماهنگ کنند. شایگان معتقد است که نکته مهم در تحولات کنونی کشورهای اسلامی دور شدن از دام هویت و گشودگی در جهت پذیرش دیگری است که با مفهوم غیریت آنرا توضیح میدهد. داوری در باره آینده این کشورها که دستخوش تحولی عمیق هستند کار ساده ای نیست، چرا که جنبش ها و انقلاب ها همیشه به قول خود وفا نمی کنند. هرچند داوری در این باره ساده نیست، اما می توان به آینده امیدوار بود. به قول اسلام شناس فقید فرانسوی، محمد ارکون، کشورهای اسلامی از پایان قرن نوزده تا سال های 1950 میلادی دوران اصلاح را سپری کردند. از آن پس، دوران انقلاب آغاز شد که اوج آن انقلاب اسلامی بود. شایگان روایت می کند که محمد ارکون در نشستهای خصوصی و پس از بهار عرب معتقد بود که کشورهای اسلامی وارد مرحله سومی شده اند که می توان آن را دوران بیداری ( Eveil ) نامید. هر چند ارکون چندان به آینده این جنبش ها خوشبین نبود، اما نتیجه این بیداری را آگاهی نسبت به وضعیت کنونی و کنار گذاشتن غرب ستیزی و کینتوزی میدانست.
▫️مسئله اسلام و جایگاه آن در دنیای معاصر همچنان دغدغۀ اصلی شایگان است و در کتاب خود در دو بخش به “احیا و تجدید حیات ادیان” از سویی و ” تحولات امر قدسی” از سوی دیگر می پردازد. به نظر او ما از یکسو با گرایش بنیادگرایی در جهان اسلام روبرو هستیم که تبارشناسی آن را می توان تا ابن حنبل در قرن نهم و ابن تیمیه در قرن چهاردهم پی گیری کرد. هدف بنیاد گرایی بازیابی قانون و شریعت اسلامی و وفاداری به نص قرآن و سنت و احیا شریعت اسلامی در جهان معاصر است. جریان بنیادگرایی در قرن بیستم با نامهایی چون حسن البنا، سید قطب، مودودی و فدائیان اسلام گره خورده است. کوشش این افراد و به طور کلی جنبش بنیادگرایی، تبدیل اسلام به ایدئولوژی مبارزه جو و نبرد با مخالفان دین است که در زبان مسلمانان مبارز ایران، عنوان طاغوت به خود گرفته است. کوششهای جنبشهای بنیادگرا در جهان سنی به تشکیل حکومت نینجامید، اما در جهان شیعی جریان های اسلامی به رهبری آیت الله خمینی انقلاب کردند و موفق به تشکیل حکومت اسلامی و برپایی دین دولتی شدند. به نظر شایگان در روند تبدیل شدن اسلام به دین دولتی ما با چهار نوع جابجایی روبرو هستیم :
۱- جابجایی از معادشناسی(Eschatologie) به تاریخ باوری (Historicisme)که می توان آنرا اسطوره زدائی از زمان (Démythologisation du temps) نامید. با تقدس بخشیدن به انقلاب، نظام جدید مشروعیتاش را نه از وحی و آخرت بلکه از تاریخ میگیرد.
۲- جابجایی از وجه فرهنگی دین به نص دین با رجوع به سلف صالح. نام این جابجایی را شایگان “پاک شدن خاطره جمعی” گذاشته است. دینی که از فرهنگ و تاریخ خود محروم شده مانند همۀ ایدئولوژیها به دین عقیم و بدوی بدل میشود که نمونۀ عالی آن اسلام طالبانی است. بهتر است منتقدان یکجانبهنگر اسلام به این نکته مهم که شایگان مطرح میکند توجه کنند و اسلام سیاسی را با اسلامی که فرهنگ و تاریخی پس پشت خود دارد عوضی نگیرند.
۳- جابجایی از انسان کامل که آرمانِ اسلام معنوی بود به انقلابی های بی باک که یادآور نیهیلیست ها و آنارشیستهای روسی است. این روند را می توان تقدس زدائی از انسان نام نهاد.
۴- سرانجام جابجایی کلامی که ویژگی اصلی آن جایگزینی اسلامِ رحمانی به اسلامِ خشونت طلب است که اوج این برداشت را در تقدیس خشونت از سوی مسلمانان بنیادگرا و یا انقلابی می توان یافت.
▫️شک نیست که تقلیل اسلام به بنیادگرایی خطای فکری بزرگی است که منتقدان ناآگاه اسلام و برخی ناسیونالیستهای باستانگرا میکنند. اگر بنیادگرایی جنبه تاریک و منفی تجدید حیات دین در دنیای معاصر است، اکنون با نوع دیگری از دینداری و بازگشت به معنویت و چند خدایی روبرو هستیم که جنبه تفریحی آن مهم است. گرایش به چنین معنویت گرایی غیر دینی در جوامع مدرن نشان دهندۀ ناتوانی ادیان رسمی برای پاسخگویی به نیازهای انسان امروز است که میخواهد دست به نوعی تفسیر معنوی از هستی بزند.
▫️سیر در آفاق و انفس، شایگان را به نوعی فروتنی فکری و کنارگذاشتن رویای حل و هضم فرهنگ های سنتی و دینی در درون تمدن و فرهنگ غربی کشاند. او در کتاب هویت چهل تکه و کتاب تازه خود با پیش کشیدن مفهوم “تمدن سیاره ای” میکوشد تا جایگاهی برای مردمان تمدن های سنتی در دنیای کنونی پیدا کند. به نظر می رسد که شایگان کم کم به این باور رسیده است که ما به پایان تعطیلات خود نزدیک میشویم و تصمیم گرفتهایم پس از این تعطیلی دراز که بیش از چهار قرن به طول انجامیده است پا به دنیای مدرن بگذاریم. اگر در گذشته «آسیا در برابر غرب» بود و یا در کتاب «نگاه شکسته» ما ایرانیان دچار روان پارگی فرهنگی بودیم و کوششهامان نتیجه ای جز اسلامی کردن جامعه و یا غربی کردن ناآگاهانه نبود، اکنون به نظر می رسد شایگان در کتاب تازه خود با ساختن مفهوم «تمدن سیاره ای» یا به وام گرفتن آن می کوشد تا نشان دهد که امروز روند جهانی شدن مرزها را از میان برداشته و حضور تمدن های سنتی در دنیای معاصر ناگزیر و در آمدن آنها از جهان بستۀ خود امکانپذیر شده است. این مفهوم کوششی است برای نشان دادن ضرورت حضور در جهان امروز و قبول ارزش های جهانروایی که در درون تمدن و فرهنگ غرب شکل گرفته اند اما اکنون استفاده از آنها برای همه تمدنها ممکن شده است. به قول شایگان، امروز ارزش هایی چون دموکراسی، حقوق بشر نه کالاهای زینتی بلکه ضرورتی حیاتی برای جامعههای غیر غربی اند. امروز مسئلۀ اساسی اندیشهگران، اندیشیدن به تفاوت ها و تمایزهای فرهنگی در درون غرب از سویی، و میان غرب و دیگر کشورها از سوی دیگر است، و سرانجام، اندیشیدن به این تفاوتها و تمایزها میان اسلام و فرهنگ غرب است. امروز برای شایگان پرسشهایی چون “آیا فلسفیدن در جایی جز غرب ممکن است؟” یا “چگونه می توان در باره هنر بیرون از جهان غرب اندیشید؟” پرسشهایی بنیادی است. درواقع، مشغله ذهنی انسان امروز در برابر سرنوشت تمدن ها و فرهنگ های غیر غربی یافتن پاسخ به مسئله ارزش های جهانگیر و وجه جهانی و بی مرزی این ارزش هاست. منظور از ارزشهای جهانروا، ارزش هایی هستند که فراتر از مرزها، تقسیمات قومی، خواست های ملی و گسست های تاریخی چیرگی یافتهاند. البته شایگان این را نیز می پذیرد که می توان در برابر این ارزش ها ایستاد و به هویت های قومی و ملی چسبید یا به این و آن امامزاده دخیل بست. اما نمی توان از کنار این ارزش ها ساده و آرام گذشت. کشورهایی که گمان می کنند با توسل به دین و یا ارزش های قومی و یا ایدئولوژی های سیاسی می توانند راه تازه ای برای بشریت عرضه کنند در عمل ناکام ماندهاند و شکست خورده اند. خواسته های هویتی در جهان امروز پوششی برای نفی ارزش های جهانروا هستند. این هویت ها هر نقابی بر چهره داشته باشند نوعی جستجوی بیهوده در جهت یافتن معصومیت آغازین بشریتاند.
▫️اگر چیرگی ارزش های جهانروای غربی را بپذیریم ناگزیر این پرسش مطرح میشود که با این ارزش ها چه کنیم؟ پاسخ به چنین پرسشی را که گریبانگیر روشنفکران ما از صد سال پیش تا کنون بوده است تنها با نوعی رابطه دیالوژیک (گفت و شنودی) با این ارزش ها میتوان یافت. برقراری چنین رابطه ای ما را از افتادن در دام انحصار گرایی و کین توزی بر کنار می دارد.
▫️امروز با توجه به پیشرفت فناوری و گسترش ابزار های مجازی رابطه ما با دنیای مدرن تغییر کرده است. سر فروبردن در سنت، چشم بستن به آنچه در دنیای کنونی میگذرد، کوشش برای احیای سنت، هیچیک توان ایستادن در برابر ساختارهای ذهنی و عینی دنیای کنونی را ندارد. دیگر نمی توان به گذشتگان پناه برد و با توسل به آنان با دنیای مدرن درافتاد. نمی توان عقاید امروزی و رفتار دیروزی داشت. به قو ل پاز (در اشاره به روشنفکران آمریکای لاتینی) “عقاید امروزی اند اما رفتارها دیروزی. پیشینیان دست به دامن توماس قدیس میشدند اما امروزیان به مارکس سوگند می خورند. با این حال برای هر دو گروه، عقل سلاحی است در خدمت حقیقت ” .
▫️مسیر زندگانی شایگان، تجربه وجودیاش و کوششهای فکریاش را برای فهم جهان ما می توان همچون آینه ای در برابر خود گذاشت و در آن نگریست و بدینسان، گامی در جهت فهم تحولات فکری جامعه روشنفکری ایران از سالهای پیش از انقلاب تاکنون برداشت. اگر چه او به سبب فرانسه نویسی و دلبستگیاش به سنت عرفانی یا حشر و نشر با محیط های سنتی و نقد ایدئولوژی های مدرن نقش تعیینکننده در سرنوشت روشنفکری ایران نداشته است اما در دودهۀ گذشته، نوشته های او و مفهوم سازی هایش دریچه تازه ای گشوده است تا ایرانیان کمی بهتر و عمیقتر به مشکلات فکری خود بیندیشند و از کپیبرداری و تکرار حرفهای متفکران غربی دست بردارند.
▫️حاصل بیش از چهل سال تامل، تفکر و اندیشیدن در باره موضوعهای پیچیدۀ فلسفی، کلامی، دینی، جامعهشناختی و به طور کلی میوۀ تلاش فکری او امروز پیش روی ماست. این نوشته را با نقل قولی از خود او که نشانی از فروتنی اوست به پایان می برم.
“وقتی امروز به گذشته و کتاب هایی که از چهل سال پیش تا کنون نوشته ام نگاه می کنم با تعجب در مییابم که دو نوع شناخت و به بیان دیگر دونوع تفسیر را مطرح کرده ام. با استفاده ازاصطلاح شناسی ریکور می توان گفت که کار من از یکسو نوعی هرمنوتیک بسط یابنده یا گسترنده (amplifiante) است و از سوی دیگر نوعی هرمنوتیک فروکاهنده (réductrice). گمان نمی کنم قصد خاصی در این کار داشته ام چرا که بی شک این دوگرایش متضاد در درون من وجود داشته است. به بیان دیگر، من نیز گرفتار روان پارگی بوده ام بی آنکه آگاهی درستی از آن داشته باشم”.