نگاهی اجمالی به جامعه بهائی ایران در قرن چهاردهم

ایقان شهیدی[1]

مقدمه

از آنجا که عملکرد جامعه بهائی در قرن گذشته، انعکاس اصول اعتقادی این آئین و امتداد تاریخ آن از قرن سیزدهم است، ابتدا نگاهی اجمالی به اصول اعتقادی بهائیان و تاریخچه این آئین نموده و سپس طرحی از تاریخ جامعه بهائی در قرن چهاردهم بیان می‌شود.

فهم آئین بهائی و عملکرد جامعه بهائی با درک چشم‌انداز این آئین از تاریخ اجتناب‌ناپذیر است. بهائیان معتقدند که نوع بشر در آستانه مرحله جدیدی از فرایند تکامل جمعی خود رسیده است؛ مرحله‌ای که بی‌شباهت به گذار از دوران کودکی به دوران بلوغ نیست. همان‌گونه که دوران بلوغ، مرحله‌ای پرتلاطم اما مملو از ظهور قوا و استعدادهای جدید است، نوع بشر نیز در آستانه چنین تحولی است. در این دوران باید بسیاری از عادات و نگرش‌های دوران گذشته خود را که دیگر کارایی ندارد کنار بگذارد و باورها و عملکردهایی را دنبال کند که چنین گذاری را تسهیل کند. به گفته بهاءالله، شارع آئین بهائی: «هر روز را رازی است و هر سر را آوازی درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر امروز را نگران باشید و سخن از امروز رانید.»[2]

آئین بهائی معتقد است که ضروری‌ترین و بنیادی‌ترین نیاز امروز بشر اصل «یگانگی نوع بشر» است. بهاءالله بیان می‌دارد که مقصود آئین بهائی «اصلاح عالم و راحت امم بوده» و اینکه «این اصلاح و راحت ظاهر نشود مگر باتّحاد و اتّفاق»[3] و انذار می‌دهد که «دین الله و مذهب الله از برای حفظ و اتّحاد و اتّفاق و محبّت و الفت عالم است او را سبب و علّت نفاق و اختلاف و ضغینه و بغضا منمائید.»[4] در اندیشه بهائی، نه تنها هدف از دین ایجاد اتحاد و یگانگی در عالم است، که اساسا هدف از خلقت انسان نیز چنین است: «کلّ از برای اتّحاد و اتّفاق خلق شده‌اند […] ای دوستان سراپردهٴ یگانگی بلند شد بچشم بیگانگان یک‌دیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.»[5]  

اصل یگانگی نوع بشر، محور باورهای بهائی و اصولی دیگر همچون برابری زنان و مردان، تعلیم و تربیت عمومی، غلبه بر تعصبات اعم از نژادی، جنسی و مذهبی و هماهنگی علم و دین، دیگر معتقدات زیربنایی این اصل است. این اصول به‌روشنی در صدها صفحه از آثار بهائی اشاره و تشریح شده است. آثار بهائی، دین را صرفا به عنوان مجموعه‌ای از شعائر فردی و جمعی در نظر نمی‌گیرد، بلکه آن را شامل رهنمود‌هایی برای کمک به پیشبرد تمدن می‌بیند. از این رو آئین بهائی به پیروان خود توصیه می‌کند که علاوه بر باور به یگانگی خداوند و وحدت ادیان، تمام تلاش خود را به کار ببندند تا بتوانند اصول اجتماعی را که برای ساخت جهانی جدید لازم است جامه‌ی عمل بپوشانند. بهاءالله می‌نویسد: «بخود مشغول نباشید در فکر اصلاح عالم و تهذیب امم باشید اصلاح عالم از اعمال طیّبهٴ طاهره و اخلاق راضیهٴ مرضیّه بوده ناصر امر اعمالست و معینش اخلاق.»[6] آموزه‌های اجتماعی آئین بهائی، همچون آزادی اندیشه، حفظ حقوق بشر، فهم منابع کره زمین به عنوان ثروت مشترک جمیع ساکنین زمین، مسئولیت جامعه برای رفاه شهروندان، گسترش تحقیقات علمی، همان مرجعیتی را دارا هستند که نواهی کتب مقدسه در مورد منع بت‌پرستی، سرقت و شهادت.[7] از این رو، بهائی بودن صرفا به معنای اعتقاد به پیامبری جدید با کتاب و احکام متفاوت نیست، بلکه به منزله تعهدی برای به کاربستن این اصول در زندگی فردی و جمعی است.

از آنجا که محور آموزه‌های بهاءالله گسترش یگانگی و وحدت است، روشی نیز که بهائیان برای محقق کردن دیگر اصول آئین بهائی، نظیر برابری زن و مرد، غلبه بر تعصبات و برقراری عدالت اجتماعی، به کار بسته‌اند، وحدت‌آفرین بوده است. برای بهائیان اصل یگانگی نوع بشر، به طور همزمان هم هدف و هم یک اصل اجرایی است. به کاربستن اصل یگانگی، مستلزم نواندیشی کامل در مناسبات نظام اجتماعی است. در این مسیر ساختارهای اقتصادی، سیاسی، آموزشی و فرهنگی باید بر اساس مقتضیات دنیایی که دائما در حال وابستگی متقابل بیشتر است مورد بازاندیشی قرار گیرند. این مسئله امری تدریجی است و مستلزم کوشش آگاهانه، مستمر و سیستماتیک نه تنها بهائیان، که تعداد فزاینده‌ای از افرادی است که به این اصول اجتماعی متعهدند. جامعه بهائی ادعای کمال ندارد و خود را در یک مسیر یادگیری در کنار دیگران برای به کاربستن این اصول اجتماعی می‌بیند و واقف است که برای به واقعیت در آوردن این اصول راه درازی در پیش دارد.[8] با توجه به این اصول در رابطه با دین‌ورزی بهائیان، این مقاله سعی در معرفی‌ اجمالی برخی از اقدامات بهائیان ایران در طی قرن گذشته دارد.

آئین بهائی در قرن سیزده

سید علی محمد شیرازی معروف به «باب» از خرداد ۱۲۲۳ شمسی، در سن ۲۵ سالگی، آئینی را ترویج نمود که از سویی بر لزوم نسخ سنن و آداب کهنه‌، که بشر را از پیشرفت باز می‌دارد، تاکید داشت و از سویی دیگر بر ضرورت پایبندی به اصول و قواعدی متناسب با ترقی جامعه بشری اشاره می‌کرد. او اعلان داشت که هر آئینی دارای اجلی است و هر زمان که اجل آن فرا برسد، ظهوری دیگر از سوی خداوند رخ خواهد داد. او در آثار خود عنوان کرد که آئین او، زمینه‌ساز آمدن «ظهوری عظیم‌تر» یا «مَنْ یُظْهِرُه‌ُالله»[9] است و به همین علت خود را «باب» آن ظهور عظیم‌تر می‌دانست. او تاکید می کرد که هیچ چیز، نباید مردم را از شناخت آن ظهور عظیم منع کند و حتی اجرای قوانین دینی خود را منوط به تایید آن ظهور عظیم‌تر می‌دانست. در حقیقت باب، با مشروعیت‌زدایی از روحانیت مسلمان، و نسخ سنن قدیمی و حتی تعلیق احکام بابی، زمینه‌ی فکری را برای «ظهوری عظیم‌تر» آماده می‌کرد. باب چندین بار تبعید و در نهایت در ۳۱ سالگی، در سال ۱۲۲۹ شمسی در تبریز تیرباران شد.[10]

بهاءالله از چهره‌های شناخته شده آئین بابی بود و مدتی پس از تیرباران باب به بغداد تبعید شد. او پس از چندین سال، در اردیبهشت ۱۲۴۲ شمسی در بغداد اظهار کرد که همان ظهور عظیمی است که باب بشارت به آمدنش داده است؛ حرفی که اقبال اکثریتِ قریب به اتفاق بابیان را به دنبال داشت. با شکل‌گیری و رشد آئین بهائی در ایران و عثمانی، و با تقاضاهای مکرر دولت ایران، بهاءالله ابتدا از بغداد به استانبول، سپس به ادرنه و نهایتا به عکا تبعید شد تا در دورترین نقطه مملکت عثمانی و به دور از مرزهای ایران باشد. او تا پایان عمر در عکا بود و از وی ده‌ها کتاب و هزاران نامه به جای مانده است.[11] بهاءالله از همان ابتدا با وضع اصول آئین بهائی، همچون توصیه به معاشرت با پیروان ادیان و باورها، رفع نجاست از همه افراد و گروه‌ها، نفی جهاد و خشونت، بابیانی را که به تدریج بهائی نامیده می‌شدند را دعوت به تعامل سازنده با انسان‌هایی از افکار و عقاید مختلف نمود. او دین بهائی را نیز مانند ادیان دیگر زمان‌مند و اعتقاد به خاتمیت را در بین پیروان ادیان منافی با پیشرفت جامعه‌ی بشری می‌دانست.[12]

بهاءالله در نوشته‌هایش که در اصطلاح بهائی «الواح» نامیده می‌شود به شرح آموزه‌ها و ساختن شالوده‌ی آئین جدید پرداخت؛ اصولی که شکل‌دهنده دین‌ورزی بهائیان از آن زمان بوده است.[13] او به برخی از رهبران سیاسی و دینی دنیا نامه‌ نوشت و خواستار اجرای اصول مشورت، عدالت اجتماعی، صلح جهانی و یگانگی نوع بشر توسط ایشان شد.[14] بهاءالله در کتاب اقدس[15]،  مهمترین اثرش، و در وصیت‌نامه‌اش، کتاب عهد[16]، به جانشینی عبدالبهاء پس از وی، به عنوان مبین و مفسر آثارش، اشاره می‌کند. بهاءالله در خرداد ۱۲۷۱ شمسی درگذشت و عبدالبهاء مدیریت جامعه‌ی بهائی را برعهده گرفت.

عبدالبهاء از ۱۲۷۱ تا ۱۳۰۰ شمسی جامعه‌‌ی بهائی را، که در آن زمان در ۳۵ کشور دنیا از شرق تا غرب گسترش یافته بود، اداره می‌کرد؛ در‌حالی‌که جامعه بهائی ایران همچنان یکی از بزرگترین این جوامع بود. هنگامی‌ که عبدالبهاء ۳۱ سال داشت، کتاب رساله مدنیه[17] را به درخواست بهاءالله در رابطه با راه‌های ترقی و پیشرفت ایران نگاشت. مروری بر این کتاب نشان می‌دهد که عبدالبهاء به خوبی با مبانی نظری سنت و نیز اندیشه‌های لزوم حاکمیت قانون آشنا بود. وی در این اثر، که حدود سی سال قبل از آغاز مشروطه نوشته شده است، به نقد استدلال‌های مخالفان تجدد می‌پردازد و با دفاع از اصول مشروطه‌خواهی و حاکمیت قانون، ایرانیان را متوجه مسیر پیشرفت ایران می‌کند. این اثر که در زمره پیشروترین رساله‌های سیاسی-اجتماعی دوران قاجار است، در کنار اثر پراهمیت دیگری با نام رساله سیاسیه[18]، که مولفه‌هایِ حکمرانیِ عادلانه‌‌ را مورد بحث قرار می‌دهد، نشان از توجه و علاقه شدید عبدالبهاء به ایران و سرنوشت آن دارد. آنچه عبدالبهاء را نسبت به دیگر روشنفکران ایرانی متمایز می‌سازد، تنها در آشنایی او با مبانی نظری سنت و تجدد و دفاع صریح او از تجدد بومی خلاصه نمی‌شود. بلکه نقطه تمایز اصلی آن است که راهنمائی‌های عبدالبهاء توانست به تدریج به شکل‌گیری جوامعی در شهرها و روستاهای مختلف ایران منجر شود که اعضای آن به دنبال تحقق آموزه‌های روحانی و اجتماعی آئین بهائی بودند.

بهائیان هر چند به آرمان‌های مشروطه اعتقاد داشتند،[19] اما تعاملات مخاصمه‌آمیز موافقان و مخالفان مشروطه و هراس از سرکوب مشروطه‌خواهان به دلیل مداخله‌ی بهائیان، مانع از مداخله مستقیم این جامعه در فرایند مشروطه شد.[20]

جامعه‌ی بهائی ایران با آنکه مورد حملات علمای مسلمان و پیروان‌شان قرار می‌گرفت، با راهنمائی‌های عبدالبهاء، پیوسته در تلاش برای به کاربستن آموزه‌هایی نظیر برابری زنان و مردان، تعلیم و تربیت عمومی، مشورت به عنوان ابزار تصمیم‌گیری، و به کار‌گیری علوم و فناوری مدرن از جمله اصول بهداشتی بود. تاکید عبدالبهاء بر تعلیم و تربیت سبب شد که جوامع بهائی در روستاها و شهرهای مختلف ایران به تاسیس مدارس پسرانه و دخترانه مبادرت کنند.[21] در برخی از شهرهای ایران، با کمک بهائیانی از اروپا و آمریکا، درمان‌گاه‌هایی تاسیس شد که تمامی ساکنین محلی را تحت پوشش قرار می‌دادند. بهائیان از رفتن به خزینه که حمامی ناپاک بود خودداری کرده و برای خود حمام‌هایی ساختند که دارای دوش آب بود.[22] در اوایل قرن چهاردهم، برخی از جوامع بهائی مبادرت به برگزاری کلاس‌های آموزش زبان اسپرانتو نمودند زیرا همانطور که بهاءالله گفته بود، آموزش یک زبان بین‌المللی علاوه بر زبان مادری، می‌توانست سبب نزدیکی انسان‌ها و افزایش وحدت شود.[23]

پیشرفت کیفی زندگی جوامع بهائی در ایران، سبب رشد کمی جامعه‌ی بهائی ایران نیز گشت. تعداد بهائیان در شهرها و روستاهای ایران افزایش یافت و افراد از تمامی زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی به جامعه بهائی پیوستند؛ از روحانیون مسلمان[24] تا افرادی از پیشینه‌های یهودی[25] و مسیحی و زرتشتی[26]، از تجار و بازرگانان تا دهقانان و صنعتگر[27]، از مسئولین دولتی تا روستائیان. هر چند حفظ وحدت و انسجام این پراکندگی و تنوع کار ساده‌ای نبود، اما عبدالبهاء با تاکید بر مفاهیمی همچون «وحدت ادیان» و «وحدت در کثرت»، توانست اتحاد جامعه‌ی بهائی را بر سر اصول اعتقادی بهائی و آموزه‌های اجتماعی آن حفظ کند.

جامعه بهائی ایران در قرن اخیر

عبدالبهاء در سال ۱۳۰۰ شمسی در حیفا درگذشت و طبق وصیت‌نامه‌اش، «شوقی افندی»، نوه‌ی وی، که جوانی ۲۴ ساله و مشغول تحصیل در آکسفورد بود، جانشین او شد. شوقی افندی مدت سی و شش سال هدایت جامعه‌ی بهائی را در دست گرفت و به عنوان مبین آثار بهائی، وظیفه گسترش و حفظ وحدت جامعه بهائی را در زمانی که رشد فزاینده‌اش انعکاسی از تنوع نژاد انسانی بود برعهده داشت. وی همچنین با گسترش نظام اداری بهائی که توسط بهاءالله خطوط کلی آن مشخص و بارقه‌هایی از آن در زمان عبدالبهاء ظاهر شده بود، ابزار لازم را برای شکل‌گیری موسسات انتخابی بهائی در سطح محلی و ملی فراهم آورد.

عبدالبهاء در زمان زندگی‌اش، به بهائیان روستاها و شهرهای مختلف کمک کرد تا همانطور که در آثار بهاءالله آمده بود، انجمن‌های شور برای اداره‌ی امورشان تشکیل دهند. چنین انجمن‌هایی، فضایی برای تمرین مشورت، به عنوان ابزار تصمیم‌گیری جمعی بود. شوقی افندی نیز جوامع بهائی را تشویق کرد تا در یک فرایند انتخاباتی که بدون کاندید شدن و انجام تبلیغات برگزار می‌شد، نه نفر را که سجایای اخلاقی همچون دانایی، فروتنی، خدمت، از خودگذشتگی و وفاداری از خود نشان می‌دهند جهت اداره‌ی امور مختلف جامعه بهائی انتخاب کنند.[28] این نه نفر برای مدت یک سال به عنوان «محفل محلی» آن شهر یا روستا شناخته می‌شدند. به دلیل حساسیت‌های فرهنگی‌ای که در ایران وجود داشت، انتخاب زنان در این محافل اداری را به تدریج اجرا شد؛ با این وجود چنین ساختار انتخابی‌ای، از اولین ساختارهای دموکراتیک تاریخ ایران بود که زنان در آن می‌توانستند انتخاب شوند. در هر کشوری که چندین محفل محلی وجود داشت، یک «محفل ملی» تشکیل می‌شد که به امور جامعه بهائی در سطح آن کشور رسیدگی می‌کرد. در ایران، با تشکیل محافل محلی در روستاها و شهرهای مختلف، اولین محفل ملی در سال ۱۳۱۳ انتخاب شد.[29]

این محافل محلی و محفل ملی، به ویژه در ایران، ضمن اداره امور جامعه بهائی، در به کاربستن اصولی نظیر برابری زنان و مردان، تعلیم و تربیت عمومی و عدالت اجتماعی، در جوامع محلی، حامی و راهنمای بهائیان بوده‌اند. یکی از اولین نمونه‌های این اقدامات، تشکیل «انجمن ترقی نسوان» در شهرهای مختلف، و برگزاری کانونشن ملی زنان از دهه ۲۰ شمسی بود. این انجمن‌های ترقی نسوان سعی در توانمندسازی زنان برای انجام مسئولیت‌های مختلف اجتماعی و اداری داشتند. با دنبال کردن کلاس‌های سوادآموزی، حتی در دورافتاده‌ترین روستاهای ایران، تا سال ۱۳۵۲، میزان زنان باسواد زیر چهل سال را به صد در صد برسانند در حالیکه میزان سواد در میان زنان ایرانیِ همان محدوده سنی، بیست درصد بود.[30]

در کنار تمامی این پیشرفت‌های اجتماعی و اداری جامعه بهائی ایران، آزار و اذیت بهائیان همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخ این جامعه بوده است که از همان روزهای اول ظهور آئین بهائی وجود داشته است. این آزار و اذیت‌ها طیف وسیعی از اقدامات شامل توهین، تهدید، تبعید، حبس و زندان، تخریب و آتش زدن و مصادره اموال و املاک، محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی، بازداشت‌های خودسرانه، شکنجه، زندان و اعدام  را شامل می‌شده است. بسیاری از این موارد در قرن چهاردهم، چه در حکومت پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی، ادامه یافت. در حکومت رضا شاه، مخصوصا در سالهای پایانی آن، هر چند «امنیت بهائیان در مقابل حملات فیزیکی تامین شد اما حکومت، جلسات بهائیان را ممنوع کرد، حظیرةالقدس‌ها[31] و مدارس بهائیان را بست، و شروع به آزار بهائیان در ارتباط با فرم‌های سرشماری و اسناد ازدواج کرد.» [32]اخراج شماری از بهائیان از ادارات دولتی محدودیت دیگری در زمان رضاشاه بود. [33]

با روی کارآمدن محمدرضاشاه، وضعیت بهائیان در تناسب با تعاملات میان حاکمیت و روحانیون صورت‌های متفاوتی به خود گرفت.[34] سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ را شاید بتوان به اعتباری به سه دوره تقسیم کرد:[35] مرحله نخست از سال ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۳۴ که بهائیان ایران در معرض انواع خشونت و سرکوب از سوی روحانیون و مردم بودند و حکومت دخالت چندانی در توقف آن نداشت. در این دوره، ده‌ها بهائی به قتل رسیدند و صدها خانه و محل کار بهائیان ویران یا به آتش کشیده شد. در این سالها آیت‌الله بروجردی[36] تمام تلاش خود را برای اضمحلال جامعه بهائی به کار برد. در همین دوره تشکل‌هایی ضدبهائی همچون انجمن حجتیه در ایران شکل گرفت و برای اولین بار اتهاماتی سیاسی علیه بهائیان مطرح شد.[37] جعل برخی اسناد و کتب تاریخی پشتوانه این ادعا قرار گرفت و به همین علت از این دوره به بعد شاهد اضافه شدن اتهامات سیاسی، علاوه بر ایرادات مذهبی به بهائیان ایران هستیم.[38] سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۶ را می‌توان مرحله‌ای دیگر در تعامل حکومت و روحانیون با بهائیان در نظر گرفت.[39] جامعه بهائی در این دوران خشونت به نسبت کمتری را تجربه کرد ولی همچنان در معرض حملات روزنامه‌ها، خطابه‌های روحانیون و در مواردی هجوم برخی از مردم و قتل تعدادی از بهائیان بدون محاکمه قاتلین بود. مرحله سوم شامل سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ است. در این دوره، هجوم بر بهائیان مجددا افزایش یافت و بهائیان در شهرهای مختلف به قتل رسیدند و خانه‌هایشان تخریب یا آتش زده شد.[40] چون جامعه بهائی در هیچ زمانی به عنوان اقلیتی رسمی و دارای یک هویت حقوقی مستقل شناخته نشد[41]، هر گونه ظلمی علیه بهائیان، حتی قتل آنان، بدون امکان پیگیری قضائی یا نهایتا با آسان‌گیری‌ای ظالمانه خاتمه می‌یافت.[42]

یکی از مهمترین اتفاقات قرن گذشته در درون جامعه بهائی، تشکیل «بیت‌العدل اعظم» در سال ۱۳۴۲ بود.[43] با درگذشت شوقی افندی در سال ۱۳۳۶ و تشکیل این موسسه، رهبری جامعه بهائی دیگر نه به صورت فردی، بلکه توسط این شورای بین‌المللی نه نفره صورت می گیرد. [44] وظیفه اصلی این موسسه حفظ یکپارچگی و انعطاف‌پذیری آئین بهائی، گسترش وحدت، ارتقای تعلیم و تربیت، ترویج صلح جهانی و رفاه جامعه بشری است. در همین راستا بیت العدل اعظم وظیفه هدایت جوامع بهائی را برای به کاربستن آموزه ها و اصول بهائی بنابر مقتضیات یک جامعه دائما در حال ترقی و پیشرفت عهده‌دار است. بهاءالله در رابطه با فلسفه وجودی بیت العدل اعظم بیان می‌کند: «چونکه هر روز را امری و هر حين را حُکمی مقتضی لذا امور به وزرای بيت عدل راجع تا آنچه را مصلحت وقت دانند معمول دارند.»[45]

از سال ۱۳۴۲ بیت العدل اعظم، عالم بهائی و از جمله جامعه بهائی ایران را بر اساس آثار بهائی هدایت و راهنمائی کرده است. یکی از این هدایت‌ها در زمینه‌ی گسترش پیام بهاءالله به سایر نقاط دنیا بود. بیت العدل اعظم، از بهائیان کشورهای مختلف، به ویژه ایران، خواست که همچون گذشته برای انتشار پیام آئین بهائی، به سرزمین‌هایی بروند که تا آن هنگام آئین بهائی به آن راه نیافته بود یا جامعه بهائی در آن‌ها کوچک بود. بدین ترتیب هزاران نفر از بهائیان ایران، به مهاجرت‌های داخلی یا بین‌المللی رفتند و با در میان گذاشتن آموزه‌های بهاءالله با دیگران، صدها جوامع بهائی محلی و ملی را، از میان ساکنین همان نقاط، تشکیل دادند یا تقویت کردند.[46]

علاوه بر تلاش برای گسترش جامعه جهانی بهائی، بهائیان ایران بر اساس راهنمایی‌های بیت العدل اعظم، و با توجه به نیازهای خاص اجتماعی کشور ایران، سعی در کمک به بهسازی و پیشرفت ایران نمودند. برخی از بهائیان ایران که در دوره محمدرضاشاه، علی‌رغم تمامی محدودیت‌ها، در عرصه‌های مختلف علمی و آموزشی، انواع هنر از جمله موسیقی و ادبیات، صنعت، کشاورزی و بهداشت مشارکت‌های عمده‌ای نمودند عبارتند از: ژینوس محمودی[47]، جمال‌الدین مستقیمی[48]، هوشمند عقیلی[49]، عهدیه بدیعی[50]، هوشنگ سیحون[51]، حسین امانت[52]، روحی ارباب[53]، حبیب‌الله زانیج‌زاده[54]، فرهنگ مودت[55]، علی‌حداد همایونی[56]، رحمت‌الله بدیعی[57]، علی‌محمد خادم میثاق[58]، خلیل ارجمند[59]، حبیب ثابت[60]، علیمراد داوودی[61]، محمدباقر هوشیار[62]، لیلی آهی[63]، ایرج ایمن[64]، ابوتراب سهراب[65]، احمد عطائی[66]، منوچهر حکیم[67]، مهدی میثاقیه[68]، اسماعیل قدیریان[69] و شاپور راسخ[70].[71] این لیست تنها نام برخی از آنانی را در بردارد که فرصت کافی برای ترقی اجتماعی و شناخته شدن را داشتند. صد‌ها هزار بهائی دیگر، در روستاها و شهرها، سعی در به کار بستن اصول و آموزه‌های بهائی در حیات روزانه خود و جوامع‌ محلی‌شان داشته‌اند و از این رو در پیشرفت و ترقی ایران سهمی آگاهانه ایفا نموده‌اند.

در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی، با شدت گرفتن حملات و اتهامات به بهائیان، محفل ملی ایران در طی نامه‌هایی متعدد خطاب به مردم ایران، جامعه بهائی و مسئولین حکومتی، به بسیاری از شبهات سیاسی و اعتقادی وارد شده به بهائیان پاسخ داد و خواهان رعایت حقوق شهروندی و محافظت از افراد و جوامع بهائی در برابر آزار و اذیت‌ها شد.[72]

با وقوع انقلاب اسلامی، جامعه بهائی ایران بیش از پیش مورد هجوم عناصر متعصب که توسط برخی روحانیون شیعه تحریک شده بودند، قرار گرفت. تفاوت عمده این حملات در سالهای بعد از انقلاب، نسبت به قبل از آن، در سیستماتیک و عمدتا حکومتی بودن آن بوده است. در اولین ماه‌های انقلاب، نه تنها بسیاری از بهائیان شناخته‌شده ناپدیدسازی قهری شدند، که برخی از ایشان با اتهاماتی سیاسی اعدام شدند. در مرداد ۱۳۵۹ هر نه نفر اعضای محفل ملی بهائیان ایران ربوده و ناپدید شدند. هم‌زمان با تشکیل محفل ملی بعدی، اعضای بعضی از محافل محلی نظیر یزد، تبریز و همدان دستگیر و اعدام شدند. در دی ماه ۱۳۶۰ هشت نفر از نه نفر اعضای محفل جدید ملی بهائیان ایران دستگیر و اعدام شدند.[73] در پاسخ به اعلان دادستان کل ایران در سال ۱۳۶۲ که خواهان انحلال موسسات اداری بهائی ایران شده بود، محفل ملی بهائیان ایران به نشانه‌ی ابراز حسن نیت به دولت، تمامی موسسات اداری بهائی را منحل نمود.[74] در سال‌های اول انقلاب، بیش از دویست بهائی اعدام و صدها نفر دیگر بازداشت، شکنجه و زندانی شدند و هزاران خانه و املاک شخصی یا متعلق به جامعه‌ی بهائی مصادره شد. در سال ۱۳۶۹، شورای عالی انقلاب فرهنگی، در سندی که به امضای رهبر جمهوری اسلامی ایران، علی خامنه‌ای، نیز رسید از مراجع دولتی خواست که «راه ترقی و توسعه» بهائیان را مسدود کرده و برای «از بین بردن ریشه‌های فرهنگی آنان در خارج» فعالیت کنند.[75]

پس از مدتی از انقلاب اسلامی و در راستای رفع نیاز‌های اجتماعی و اداری جامعه سی‌صدهزار نفری بهائی، ترتیباتی غیر رسمی با نام گروه یاران در سطح ملی و گروه‌های خادمین در سطح محلی شروع به فعالیت کردند. نهادهای یاران و خادمین در طی ۲۰ سال بعد، به طور مرتب، گاهی با روشی دوستانه و گاهی تحت بازجویی‌های خشن و طولانی با نهادهای دولتی در ارتباط و مشورت بودند تا اینکه در سال ۱۳۸۷ با دستگیری گروه یاران ایران، دادستان کشور همین ترتیبات موقتی را نیز غیرقانونی اعلام کرد. اذیت و آزار اقتصادی بهائیان ایران نیز در طی تمامی سال‌های بعد از انقلاب ادامه داشت و بهائیان علاوه بر ممنوعیت رفتن به دانشگاه و استخدام در ادارات دولتی، از فعالیت در تقریبا بیست رسته شغل آزاد[76] نیز منع شده بودند. از سال ۱۳۸۴ این فشارها، که همواره هدف‌شان ریشه‌کن کردن جامعه بهائی ایران بود، شدت بیشتری یافته است. استفاده از رسانه‌های گروهی همچون روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون، فیلم، سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی، برای بدنام کردن آئین و جامعه بهائی افزایش چشمگیری داشته است. بازداشت و زندان خودسرانه هزاران بهائی و تخریب قبرستان‌ها همچنان ادامه یافت و افزایش فشارهای اقتصادی[77] نشانی از اضافه شدن بعد جدیدی به آزار و اذیت بهائیان دارد.

نحوه پاسخگویی بهائیان به این آزار و اذیت‌ها، انعکاسی از عقیده ایشان در رابطه با نحوه‌ی مناسب پاسخ‌گویی به ظلم است.[78] بهائیان در صورت مواجهه با شرایط ظالمانه اجتماعی، همچون آزار و اذیت‌های قبل و بعد از انقلاب اسلامی، همواره در ابتدا از ظرفیت‌های قانونی موجود در کشور برای رفع آن بهره جسته‌اند؛ ظرفیت‌هایی چون نامه‌نگاری و ملاقات با مسئولین محلی و سپس اولیای امور در سطح ملی.[79] در صورت عدم وصول به پاسخ مطلوب، از ظرفیت‌های قانونی فراملّی، همچون نهادها و سازمان‌های حقوق بشری یا سازمان ملل، برای دادخواهی استفاده می‌کنند.

فعالیت‌های دادخواهانه در تمام سطوح، بخشی از اقدامات بهائیان برای کاهش ظلم و ستم است. بهائیان، با ماندن در ایران و تلاش بی‌وقفه، سعی در رفع ریشه این ستم‌ها و بی‌عدالتی‌ها، که تعصب و ناآگاهی یا بدآگاهی بوده، داشته‌اند. تعصب که ریشه در جهل دارد تنها دامن بهائیان ایران را نگرفته است و بهائیان واقفند که راه مقابله با آن، گسترش دانائی و معرفت نسبت به اصولی است که جامعه را به اتحاد و عدالت می‌رساند. به همین دلیل جامعه بهائی، همانند گذشته، تلاش می‌کند تا درک جمعی از آموزه‌ها و اصولی را افزایش دهد که آن‌ها را برای یک زیست‌ جمعی در عصر بلوغ جمعی نوع بشر اجتناب‌ناپذیر می‌داند؛ اصولی همچون یگانگی نوع بشر، برابری زنان و مردان، بهره‌گیری از دانش علمی در کنار بینش‌های دین، مشارکت عمومی، و عدالت اجتماعی. در این راستا بهائیان بر اهمیت تربیت کودکان و نوجوانان با چنین اصولی، که زیست معنادار در دنیای معاصر را میسر می‌سازد، تاکید دارند و تجربیات و فرصت‌های تربیتی خود را با سایر افراد مشتاق در میان می‌گذارند. همچنین، بهائیان سعی دارند تا ابعاد مادی و اجتماعی حیات جوامعی که در آن زندگی می‌کنند را بهبود بخشیده و با مشارکت در گفتمان‌های سازنده اجتماعی، برخی از بینش‌ها یا تجربیات جمعی خود را، خاضعانه با دیگران به اشتراک گذارند.

نمونه‌ی دیگر از نحوه پاسخ‌گویی بهائیان به ظلمی که بر همین جامعه در سالهای بعد از انقلاب رفته، تاسیس و تداوم «موسسه آموزش عالی بهائی»[80] است. این موسسه در پاسخ به محرومیت دانشجویان بهائی از دانشگاه‌های ایران در سال ۱۳۶۶ تاسیس شد و از آن زمان تا حال، به صورت مکاتبه‌ای، حضوری و آنلاین، توانسته‌ است به ارائه بیش از ۴۰ رشته در مقاطع کاردانی و کارشناسی ارشد بپردازد. این موسسه، بارها مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و اساتید و دانشجویانش تهدید، بازداشت و زندانی شده‌اند. با تداوم فعالیت‌های این موسسه، مدارک آن از سوی بیش از صد دانشگاه معتبر جهانی شناخته شده است. این مثال نشان می‌دهد که چارچوب عمل بهائی در مواجهه با ظلم، ضمن توصیه به دادخواهی از راه‌های قانونی ملی و بین‌المللی، بر کنش‌هایی سازنده، به جای نافرمانی مدنی یا اعمال خشونت، تاکید دارد. این روش پاسخگویی به ظلم، نزد بهائیان به «استقامت سازنده»[81] معروف است.

همکاری بهائیان با سایر فعالان اجتماعی در جهت پیشرفت ایران، مخصوصا در طی دهه‌های گذشته، آگاهی اجتماعی را از ماهیت و اهداف این جامعه بیش از پیش افزایش داده است. آگاهی اجتماعی ایرانیان، به طور ویژه، به دلیل تجربه تبعیض دردناک دهه‌های گذشته، بیش از پیش بر ضرورت و اهمیت همزیستی جمعی واقف گشته و همین امر سبب حمایت‌ روشنفکران ایرانی و فعالین مدنی-سیاسی از گروه‌های مختلف، از جمله بهائیان ایران، شده است. ظهور این خودآگاهی جمعی در سطح روشنفکران ایرانی و قاعده جامعه، اساسی را نهاده است، که نویدبخش زیست مسالمت‌آمیز گروه‌های مختلف ایران و تلاش‌ و همکاری آن‌ها برای پیشرفت و بهسازی ایران آینده است.

موخره

نوشتن از جامعه بهائی ایران دشوار است زیرا بسیاری از ایرانیان اطلاع ندارند که جامعه بهائی ایران بخش کوچکی از عالم بهائی است. در عین حال عمدتا ایرانیان از ماهیت اعتقادات بهائی بی‌خبرند و آنچه شنیده‌اند محصول دهه‌ها جعل و معوج نشان دادن اعتقادات بهائی در رسانه‌ها بوده است. حذف این جامعه از عرصه‌های اجتماعی، به خصوص در چهار دهه اخیر، فرصت تعامل با ایشان را نیز بسیار محدود کرده است. بهائیان ایران، و دیگرانی که به هر دلیلی به حاشیه رانده شده‌اند، باید فرصت و جرات روایت کردن خود را بیابند. این روایت‌ها، داستان‌های ایران ماست.


[1]  دانشجوی دکترای تاریخ اندیشه، دانشگاه کمبریج

[2] بهاءالله، «لوح مانکچی صاحب»، در سراپرده یگانگی. قابل دسترس در:

www.bahai.org/r/825528201

[3] بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله (آلمان: موسسه مطبوعات بهائی آلمان، ۲۰۰۶میلادی)، ۱۱۲. قابل دسترسی در:

www.bahai.org/r/811898132

[4] بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ۸۴-۸۵.

[5] بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ۸۶.

[6] بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، ۳۸.

[7] بیت العدل اعظم، دین الهی یکی است (سوئیس: دفتر جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل متحد، ۲۰۰۵)، ۲۵. قابل دسترسی در:

www.payamha-iran.org/node/221

[8] برای آگاهی بیشتر از چارچوب فکری حاکم بر مجهودات بهائی بنگرید به: بیت العدل اعظم، پیام مورخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۱خطاب به بهائیان ایران. قابل دسترسی در:

www.payamha-iran.org/node/78

[9] کسی که خداوند او را ظاهر می‌سازد.

[10] برای مطالعه بیشتر در رابطه با آئین بابی بنگرید به: فریدون وهمن، باب و جامعه بابی ایران: یادنامه دویستمین سالگرد میلاد باب ۱۸۱۹-۲۰۱۹ (سوئد: نشر باران، ۲۰۱۹). قابل دسترس در:

https://www.aasoo.org/fa/books/3912

نادر سعیدی، باب و آئین بابی (بدون تاریخ، بدون محل چاپ). قابل دسترس در:

https://bit.ly/3cHDjQm ;

Nader Saiedi, Gate of the Heart: Understanding the Writings of the Báb (Wilfrid Laurier University Press, 2008).

بنگرید به: باب، منتخباتی از آثار حضرت نقطه اولی (ایران: موسسه ملی مطبوعات بهائی، ۱۹۷۸ میلادی). قابل دسترس در:

www.bahai.org/fa/library/authoritative-texts/the-bab

[11] از تفاوت‌های عمده آئین بهائی با دیگر ادیان آن است که به جای آنکه بهائیان یک کتاب مقدس داشته باشند، مجموعه‌ای از آثار رهبران بهائی، کتب مقدس آئین بهائی را تشکیل می‌دهد. از مهمترین‌ آثار بهاءالله می‌توان به کتاب اقدس، کتاب ایقان، کلمات مکنونه، چهار وادی، هفت وادی، الواح ملوک، بشارات، تجلیات و طرازات اشاره کرد.

[12] بنگرید به: بهاءالله، کتاب ایقان (آلمان: موسسه ملی مطبوعات بهائی، ۱۹۹۸ میلادی)، ۹۰-۱۴۱. قابل دسترس در:

https://www.bahai.org/r/303321764

[13] برای مطالعه برخی از نامه‌های بهاءالله و اصول آئین بهائی بنگرید به: بهاءالله، مجموعه‌ای از الواح جمال اقدس ابهی ]بهاءالله[ (آلمان: نشر آثار بهائی، ۱۳۵۱ شمسی). قابل دسترس در:

www.bahai.org/r/202778111

[14] شش نامه توسط بهاءالله در دوران تبعید در ادرنه و اوائل سال‌های عکا خطاب به ملوک و رهبران آن زمان از جمله ناپلئون سوم امپراطور فرانسه، الکساندر دوم تزار روسیه، ویکتوریا ملکه انگلیس، ناصرالدین شاه ایران و پاپ پی نهم نوشته شد. برای مطالعه این نامه‌ها بنگرید به: بهاءالله، ندای رب‌ الجنود (کتابخانه آثار بهائی، بدون تاریخ). قابل دسترس در:

www.bahai.org/r/369094161

[15] بهاءالله، کتاب اقدس (حیفا: مرکز جهانی بهائی، ۱۹۹۵)، بند ۱۲۱ و ۱۷۴. قابل دسترسی در:

www.bahai.org/fa/library/authoritative-texts/bahaullah/kitab-i-aqdas/

[16] بهاءالله، «کتاب عهدی» در مجموعه‌ای از الواح، ۱۳۴. قابل دسترس در:

www.bahai.org/r/886183783

[17] عبدالبهاء، رساله مدنیه (آلمان: لانگنهاین، نشر آثار بهائی، ۱۹۸۴ میلادی). قابل دسترس در:

www.bahai.org/fa/library/authoritative-texts/abdul-baha/secret-divine-civilization

[18] عبدالبهاء، رساله سیاسیه (هند: محفل ملی هند، ۱۹۳۴ میلادی). قابل دسترس در:

https://reference.bahai.org/fa/t/ab/RST/index.html

[19] بهاءالله در کتاب اقدس به حکومت جمهور اشاره کرده بود. در عمل نیز بهائیان به دلایل اعتقادی و به دلیل تجربه سرکوب و تبعیض، اصول برابری‌خواهانه را گسترش می‌دادند.

[20] برای مطالعه در رابطه با نسبت بهائیان و مشروطه بنگرید به:

Yazdani, Mina. “‘Abdu’l-Bahá and the Iranian Constitutional Revolution: Embracing Principles While Disapproving Methodologies”. The Journal of Bahá’í Studies 24 (1-2). Ottawa, Canada: 47-82. https://doi.org/10.31581/jbs-24.1-2.4(2014).

[21] برای مطالعه بیشتر در رابطه با مدارس بهائی بنگرید به: سلی شاهور، مدارس فراموش شده: بهائیان و آموزش و پرورش نوین در ایران ۱۸۹۹-۱۹۳، ترجمه حوریوش رحمانی (سوئد: نشر باران، ۲۰۱۳).

[22] تورج امینی، اسناد بهائیان ایران از سال ۱۳۰۵ تا پایان سال ۱۳۱۹ (اسپانیا: نشر نحل). برای مطالعه بیشتر در رابطه با فعالیت‌های بهائیان برای ترویج بهداشت عمومی بنگرید به: سینا فاضل و مینو فؤادی، «ابتکارهای بهداشتی بهائیان در ایران: یک بررسی مقدماتی» در بهائیان ایران: پژوهشی‌های تاریخی-جامعه‌شناختی، ویراستار و به کوشش فریدون وهمن (سوئد: نشر باران: ۲۰۱۱)، ۲۱۱-۲۴۲.

[23] بیت‌ العدل اعظم، قرن انوار (آلمان: عصر جدید، ۲۰۰۱)، ۱۰.

[24] ایمان روحانیون مسلمان به آئین بهائی، علی‌رغم خطراتی که برای ایشان وجود داشته است، از همان سال‌های اول ظهور آئین بهائی آغاز گردید و همواره، حتی در دهه‌های اخیر، ادامه یافته است. موج ابتدائی این فرایند، در ایمان روحانیون مسلمان، که برخی از ایشان از علمای طراز اول زمان خود بودند. بهاءالله در کتاب ایقان نام برخی از این علما را آورده است.

[25] بنگرید به:

Mehrdad Amanat, Jewish Identities in Iran: Resistance and Conversion to Islam and the Baha’i Faith (I.B. Tauris, 2010).

[26] بنگرید به فریدون وهمن، «ایمان زردشتیان ایران به دیانت بهائی» در بهائیان ایران، ۶۵-۱۰۲.

[27] از آن رو که بسیاری از بابیان ایران بهائی شدند، تحقیق عباس امانت در رابطه با ساختار جامعه بابی، بینش‌هایی در رابطه با ساختار اجتماعی جوامع بهائی ابتدائی ایران نیز عرضه می‌کند. برای مطالعه این مقاله بنگرید به: عباس امانت، «ساختار جامعه‌ی بابی: ملایان، بازرگانان، پیشه‌وران و دیگران» در باب و جامعه بابی ایران، ۱۱۹- ۱۷۸.

[28] برای اطلاعات بیشتر در رابطه با انتخابات بهائی بنگرید به: آرش ابی‌زاده، در انتخابات بهائی چگونه باید رای داد، ترجمه عرفان ثابتی (نشر آسو، ۱۳۹۴). قابل دسترس در:

https://www.aasoo.org/fa/articles/83

[29] برای جزئیات تاریخی و آماری بیشتر در رابطه با نظام اداری بهائی در ایران، بنگرید به:

Rafati, Vahid. ‘BAHAISM v. The Bahai Community in Iran’. Encyclopædia Iranica, Vol. III/5, pp. 454-460. Available online at https://iranicaonline.org/articles/bahaism-v

[30] Bahá’í International Community, For the Betterment of the World: The Worldwide Bahá’í Community’s Approach to Social and Economic Development (New York: 2018), 3:

http://dl.bahai.org/bahai.org/osed/betterment-world-standard-quality-print.pdf

[31] ساختمان‌های اداری بهائی.

[32] مینا یزدانی، نگاهی به تاریخ جامعه بهائی ایران در دوران حکومت محمدرضا شاه (۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷)، ترجمه پویا موحد (لس آنجلس: نشر آسو، ۱۳۹۸)، ۱۰. قابل دسترسی در:

https://www.aasoo.org/fa/daftarha/2543

[33] برای مطالعه پیرامون وضعیت بهائیان در دوران حکومت پهلوی، بنگرید به: فریدون وهمن، یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهائی (سوئد: نشر باران، چاپ سوم، ۲۰۱۰).

[34] بنگرید به: تورج امینی، اسناد بهائیان ایران از سال ۱۳۲۰ تا پایان سال ۱۳۳۱ (سوئد: نشر باران، ۱۳۹۱).

[35] این تقسیم بندی را وام‌گرفته از دکتر مینا یزدانی هستم. بنگرید به: یزدانی، نگاهی به تاریخ جامعه بهائی ایران؛ برای تقسیم‌بندی‌ تاریخی دیگر و مطالعه نامه‌های موسسات بهائی به جامعه بهائی و موسسات دولتی بنگرید به: مهرک کمالی، زمینه‌های تاریخی نفرت‌پراکنی علیه بهائیان (از ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۲)، رسانه‌ پارسی، https://persianmediaproduction.org/article/زمینههایتاریخینفرتپراکنیعلیهب/.

[36] از دیگر روحانیونی که در تحریک مردم علیه بهائیان نقش داشتند می‌توان از حجت‌الاسلام فلسفی، آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی و سید محمد بهبهانی نام برد.

[37] بنگرید به: محمد توکلی طرقی، «بهایی ستیزی و اسلام گرایی در ایران»، ایران نامه ۱۹، شماره‌های ٢-١ (زمستان/بهار ٢٠٠١): ١٢۴-٧٩.

[38] یکی از این کتب که در سال ۱۳۲۲ منتشر و به عنوان سندی برای اثبات سیاسی و جاسوسی بودن بهائیان استفاده گردید، خاطرات کینیاز دالگورگی است. جعلی بودن این کتاب بعدها توسط عباس اقبال آشتیانی، استاد تاریخ دانشگاه تهران، مجتبی مینوی، استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، و همینطور کسروی، تصریح شده است. این کتاب سرمشقی برای وارد شدن اتهاماتی به آئین بهائی شد که آن را ساخته انگلیس، روس یا عثمانی می‌دانستند. با شکل‌گیری اسرائیل در ۱۳۲۷، نام اسرائیل نیز به این سیاهه اضافه شد؛ مخصوصا به دلیل قرار داشتن اماکن مذهبی بهائی در آن سرزمین، که البته نتیجه تبعید بهاءالله، دهه‌ها قبل از تشکیل دولت اسرائیل به آن سرزمین توسط دو پادشاه مسلمان ایران و عثمانی، بود.

[39] بنگرید به: تورج امینی، اسناد بهائیان ایران از سال ۱۳۳۲ تا انقلاب اسلامی (سوئد: نشر باران، ۲۰۱۴).

[40] تنها در یک مورد، در شیراز، در سال ۱۳۵۷ به حدود سیصد منزل بهائی در شیراز حمله شد و حدود ۲۰۰ خانه به آتش کشیده شد. محفل ملی ایران در نامه‌ای مورخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ تعداد خانه‌ها و محل‌های کسب آتش‌کشیده‌شده را بیش از پانصد برآورد کرد.

[41] برای مثال بهائیان هیچ‌گاه حق چاپ کتاب و امکان دفاع از خود را در برابر اتهاماتی که به ایشان وارد می‌شد نیافتتند.

[42] موضع رسمی حکومت و قانون همواره ممانعت از استخدام بهائیان در ادارات دولتی بوده است. دولت به طور خاص در زمان هویدا لایحه اخراج کارمندان بهائی را صادر کرده است. اگر بهائیان توانسته بودند در ادارات دولتی استخدام شوند، به دلیل چشم‌پوشی مسئول مربوطه بود. در رابطه با اتهام بهائی بودن برخی از کارمندان عالی‌رتبه دولت بنگرید به: یزدانی، نگاهی به تاریخ جامعه بهائی ایران در دوران حکومت محمدرضا شاه، ۴۰-۵۶.

[43] تاسیس بیت العدل اعظم توسط بهاءالله در کتاب اقدس طرح شده بود و عبدالبهاء، در الواح وصایا، توضیحات بیشتری در رابطه با نحوه انتخابات آن داده بود. در دوران شوقی افندی از طریق ازدیاد و تقویت محافل ملی در کشورهای مختلف أساس آن پی‌ریزی شد. این موسسه، هر پنج سال یک‌بار و توسط رای مستقیم محافل ملی سراسر دنیا انتخاب می‌شود.

[44] برای دسترسی به سایت رسمی بیت العدل اعظم بنگرید به:

https://universalhouseofjustice.bahai.org/

[45] بهاءالله، مجموعه‌ای از الواح، ۱۴. برای مطالعه قانون اساسی بیت العدل اعظم بنگرید به:

https://www.payamha-iran.org/node/321

[46] به دلیل همین مهاجرت‌ها، جامعه بهائی بعد از جامعه مسیحیت، گسترده‌ترین آئین از لحاظ پراکندگی جغرافیایی است. امروزه بهائیان در تمامی کشورهای دنیا، و در بیش از ۱۰۰.۰۰۰ نقطه حضور دارند. در ۱۹۲ کشور، موسساتی در سطح ملی وجود دارد و در هزاران روستا و شهر، محافل محلی وجود دارند. نزدیک به ۴۱٪ افراد انتخاب شده در این محافل، زنان هستند. – بیت العدل اعظم، بیانیه عمومی در رابطه با آمار عالم بهائی (مرکز جهانی بهائی، ۱۶ دسامبر ۲۰۲۰).

[47] نخستین زن هواشناس ایران و مدیر مدرسه هواشناسی.

[48] پدر آناتومی ایران.

[49] خواننده.

[50] خواننده.

[51] معمار آرامگاه‌های فردوسی، نادرشاه، خیام و ابوعلی‌سینا و رئیس دانشکده هنر دانشگاه تهران.

[52] معمار دانشگاه صنعتی شریف، برج و موزه آزادی.

[53] مترجم آثار الکسی تولستوی، آنتون چخوف و ماکسیم گورکی.

[54] پدر گراورسازی رنگی در ایران و از پیشتازان صنعت چاپ.

[55] از پیشتازان صنعت قندسازی ایران.

[56] از پیشتازان صنایع فلزی سنگین ایران.

[57] دارنده مقام درجه نخست هنر ایرانی و بازنویس ردیف ابوالحسن صبا.

[58] رهبر ارکستر هنرستان موسیقی ملی، نوازنده ارکستر سمفونیک تهران.

[59] بنیان‌گذار شرکت سنایع ارج و بزرگ‌ترین تولید‌کننده لوازم خانگی ایران.

[60] بنیان‌گذار نخستین شبکه تلویزیونی ایران و موسس کارخانه‌های پپسی کولا و جنرال‌تایر.

[61] استاد فلسفه دانشگاه تهران و مترجم متون فلسفی.

[62] استاد دانشکده ادبیات تهران، مترجم آثار فلسفی و از بنیان‌گذاران تعلیم و تربیت مدرن در ایران.

[63] از بنیان‌گذاران شورای کتاب کودک و مشاور وزارت آموزش و پرورش.

[64] مشاور یونسکو، رئیس موسسه ملی روان‌شناسی.

[65] مترجم آثار فلسفی.

[66] رئیس دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران.

[67] از موسسان بیمارستان میثاقیه (شهید مصطفی خمینی) و استاد کالبدشناسی دانشکده پزشکی تهران.

[68] از بنیان‌گذاران بیمارستان میثاقیه، هیئت مدیره اتحادیه صنایع فیلم ایران.

[69] مشاور سازمان بهداشت جهانی در برنامه ریشه‌کنی مالاریا و استاد و مدیر گروه انگل‌شناسی و قارچ‌شناسی دانشگاه تهران.

[70] از بنیانگذاران جامعه‌شناسی در ایران و معاون سازمان برنامه و بودجه.

[71] برای مشاهده لیست کامل‌تری از این افراد بنگرید به: عرفان ثابتی، تبعیض علیه بهائیان، ضربه‌ای به پیکر ایران، بی‌بی‌سی‌ فارسی:

https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-49707382

[72] بنگرید به به بخش‌های «نامه‌ها و بیانیه‌های جامعه بهائی به مقامات حکومتی» و «نامه‌های نهادهای اداری بهائی» در سایت «خانه اسناد بهائی‌ستیزی در ایران»:

https://iranbahaipersecution.bic.org/fa

[73] بنگرید به مستند «عدالت انقلابی: محفلی که تیرباران شد» از بی‌بی‌سی فارسی، پیرامون دادگاه دومین محفل ملی بهائیان بعد از انقلاب:

[74] بنگرید به نامه مورخ ۱۲ شهریور ۱۳۶۲ محفل ملی بهائیان ایران درباره تعطیلی موسسات بهائی در ایران:

https://iranbahaipersecution.bic.org/fa/archive/namh-mhfl-mly-bh-jamh-bhayy-ayran-drbarh-ttyly-mwssat-bhayy-dr-ayran

[75] برای دسترسی به این سند دولتی بنگرید به:

https://www.bic.org/sites/default/files/pdf/iran/1991%20Bahai%20Question%20Memo%20PER.pdf

[76] برای مطالعه لیست این مشاغل بنگرید به:

https://iranbahaipersecution.bic.org/fa/archive/sham-nywz-mshaghl-mmnw-bray-bhayyan

[77] نظیر مصادره اموال، عدم صدور پروانه کسب، امتناع از پرداخت وام بانکی.

[78] برای مطالعه در رابطه با نگاه بهائی در رابطه با نحوه پاسخگویی به ظلم بنگرید به:

Michael Karlberg, The Pursuit of Social Justice, The Bahai World: https://bahaiworld.bahai.org/library/the-pursuit-of-social-justice/.

[79] برای نمونه بنگرید به بیانیه ۱۵ مرداد ۱۳۵۸ جامعه بهائی ایران در رابطه با قانون اساسی جدید:

https://iranbahaipersecution.bic.org/fa/archive/byanyh-jamh-bhayy-ayran-drbarh-qanwn-asasy-jdyd

[80] Baháʼí Institute for Higher Education (BIHE)

[81] Constructive resilience