نواندیشی دینی و نحله‌های دیگر

حسن فرشتیان

یکی از شیوه های رایج شناخت یک پدیده، خوانش «تطبیقی» چرایی و چیستی و اهداف آن است. خوانش تطبیقی می تواند در مقایسه با پدیده های مقابل آن شکل بگیرد که از مصادیق قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» می باشد. گونه ای دیگر از خوانش تطبیقی یک پدیده، در خوانش و قیاس آن با پدیده های موازی و هم سوی آن می باشد تا جزییات و تفاوت های چیستی و چرایی آن بهتر واکاوی شود. در این گونه از خوانش تطبیقی، همزمان با قیاس سوژه مورد مطالعه با پدیده های موازی، می توان در نهایت به ضرورت و یا عدم ضرورت سوژه مورد خوانش نیز آگاهی یافت. لذا این خوانش تطبیقی در میان سوژه های همسان و هم خانواده، می تواند کم و بیش به کلید فهم «ارزش افزوده» سوژه مورد خوانش در آن مجموعه تبدیل شود.

بدون تردید، در مجموعه خانواده کنشگران پهنه دین و فعالان و تاثیرگذاران این حوزه، «سنّت گرایان» دیرپاترین کنشگران این حوزه محسوب می شوند. در گذر تاریخ، در برابر ناکارآمدی جریان سنت گرا، جریانات «نوسنّت گرا» برای تطبیق سنت های کهن با دستاوردهای نو و مدرن پدید آمدند. در پی فربه شدن خوانش سنتی از دین و افزوده شدن سنت های دینداران به سنت دینی و تلقی آن به عنوان بخشی از دین، جریانات «اصلاح گری دینی» در پی پیرایش خوانش های کهن، بروز پیدا کردند. در سده اخیر به موازات پیدایش شرق شناسی در غرب، پژوهش های دینی نیز گسترش پیدا کرد و نسلی از کنشگران این حوزه به عنوان «پژوهشگران دینی» پا به عرصه خوانش های دینی گذاشتند.

البته به موازات جریانات فوق در میان کنشگران پهنه دین، از زاویه ای دیگر، با جریاناتی از قبیل «پرسشگران حوزه دین»، «نقادان دین» و «دین ستیزان» نیز مواجه هستیم، ولی چون کنشگری آنان «برون دینی» و از زاویه متفاوت و در نقد دین محسوب می شود، از موضوع این نوشتار خارج می باشند.[1]

«نواندیشی دینی» که محور این یادداشت است به مثابه کنشگری در حوزه دین، در بده بستانی با سایر جریانات کنشگری دین، به خوانشی «نو» از دین می پردازد. در این نوشتار تلاش می شود تا با مطالعه جریانات همسو و همسایه نواندیشی دینی، به چرایی و چیستی این جریان و مشابهت های و مفارقت های آن، با سایر جریانات همسو و هم خانواده آن پرداخته شود. هرچند هدف اصلی این نوشتار خوانش «نواندیشی» در قیاس با سایر خوانش های «همسو» می باشد، ولی بی مناسبت نیست که در ابتدا با خوانش «سنت گرایی» آغاز شود که خوانش نواندیشی، «بدیل» آن تلقی می گردد.

اول – سنّت گرایان:

آیا سنّت گرایان را می توان از نحله های همسو با نواندیشان دینی در جریان کنشگری دینی قلمداد کرد؟

«سنّت گرایان» از جنبه تاریخی، متقدم ترین و نخستین نحله کنشگران حوزه دین هستند که محافظه کارانه با تعلق و وابستگی کامل به متون کهن دینی، از کتاب و سنت گرفته تا متون سلف پیشین، خود را وارثان میراث کهن دینی و بلکه خود را تنها متولی رسمی و انحصاری دین می دانند.

به نظر می رسد به دلایل متعددی سنت گرایان در مجموعه گروههای همسوی نواندیشی دینی قرار نمی گیرند. از زاویه دید خود سنت گرایان، آنان به دلیل رویکردی نفی گرایانه به سایر خوانش های دینی، انحصار گری مطلقی در تفسیر از دین برای خویش قائل هستند و به نفی صریح سایر خوانش های درون دینی می پردازند. اینان به دلیل تقدم زمانی نسبت به سایر جریانات و همچنین به دلیل وفاداری به نصّ و متن، جایگاه خویش را موقعیتی رسمی و منحصر به فرد تلقی کرده و برای سایر کنشگران، مشروعیتی و اصالتی قائل نیستند. و چون رسالت خویش را در مرزبانی آن سنت های کهن می دانند، در طول گذر تاریخ، بدبینانه و با دیده ای نگران و دلواپسانه به سایر کنشگران این حوزه می نگرند و هرگونه نوآوری و نوگرایی و نواندیشی را بدعتی نابخشودنی تلقی می کنند.

از سویی دیگر، به دلیل فلسفه وجودی نواندیشی دینی که با اندیشیدنی «نو» همزاد و پیوسته است، نواندیشی دینی نیز بر مبنای نفی خوانش سنت گرایانه قوام یافته است و لذا نواندیشی دینی به هنگام زایش خویش، از همان آغاز در برابر اندیشه سنت گرایی و بسان «بدیل» وی زاییده شده است و در نهایت نیز در برابر سنت گرایی کهن قرار خواهد گرفت. زایش نواندیشی دینی در برابر سنت گرایی، از همان ابتدا نواندیشی را در برابر سنت گرایی قرار داد. لذا این دو نحله به دلیل فلسفه وجودی متفاوتشان نمی توانند هم پیمانان یک دیگر باشند، هرچند ممکن است در برخی مقاطع به نقاط اشتراکی در برابر دیگر نحله ها برسند اما این هم پیمانی ها، ناپایدار و مقطعی خواهد بود.

هم پیمانی سنت گرایان و نواندیشان در برخی بزنگاه ها، نمی تواند موجب همسویی آنان در مبانی و ابزارها و هدف ها گردد. مطالعه موضع گیری ها و گرایش های این دو نحله در برابر موضوعی مثل جایگاه حکومت دینی می تواند نمونه ای روشنگر در مورد امکان هم جبهه ای این دو نحله بدون همسویی آنان، باشد.

چنانچه می دانیم، در سال های اخیر، در برابر جریانات اسلامگرای تندرو از قبیل داعش، سنت گرایان و نواندیشان از خاستگاه هایی متفاوت به نتایج کاربردی یکسان رسیده و در برابر جریانات اسلامگرای تندرو (و همچنین در برابر اندیشه برقراری حکومت و شریعت اسلامی) قرار گرفتند. اما این همسویی آنان، نه به دلیل همسویی و همسایگی مبانی فکری و پایه های اعتقادی، بلکه بر مبنای تاکتیک خاص در شرایط ویژه است. اگر امروز در برابر برقراری حکومت اسلامی، سنت گرایان و نواندیشان به نقطه اشتراک می رسند، نیم سده پیش این چنین نبود. در آن هنگام نواندیشان دینی در جهان اسلام، چه در حوزه اهل تسنن و چه در حوزه شیعیان، به برقراری نوعی از حکومت اسلامی می اندیشیدند در حالی که سنت گرایان به چنین امری باور نداشتند.

در آن هنگام، سنت گرایان جامعه تسنن به مشروعیت حاکم باور داشته و با توجه به قواعدی مثل «الحکم لمن غلب»، «السلطة لمن غلب» و پرهیز از به هلاکت انداختن خویش «ولَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» برای حکام و سلاطین خویش مشروعیت قائل بوده و تلاشی برای برقراری حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی در سایه برقراری حکومت اسلامی نمی کردند، اگر خواهان اجرای احکام شریعت بودند، اجرای این احکام را از همان حاکمان عرفی مسلط می خواستند.

سنت گرایان شیعه نیز با اعتقاد به عدم مشروعیت هرگونه حکومتی به جز حکومت امام معصوم، تلاش برای برقراری حکومت اسلامی را پیش از ظهور امام موعود، تلاشی از پیش شکست خورده و نامشروع تلقی می کردند.

اما نواندیشان دینی در جهان تسنن، به ویژه جریانات نزدیک به اخوان المسلمین با شعار «الإسلام هو الحل» راه حل جوامع مسلمان را برقراری نظامات اسلامی و حکومت اسلامی می پنداشتند، نواندیشان شیعه نیز کم و بیش تحت تاثیر همین جریانات جهان اسلام، به برقراری نظامات اسلامی تمایل می داشتند.

(یادآوری این نکته، ضروری به نظر می رسد که تمایلات و تلاش های نواندیشان دینی سنی و شیعه برای برقراری نوعی از حکومت اسلامی یا التزام به شریعت در سده پیش، با توجه به بیان جهت گیری های عدالت خواهانه مفاهیم اسلامی توسط آنان، تلاشی برای برقراری جنبه های عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اسلام در زیر لوای تعالیم اسلام بود، نه صرفا تلاش برای برقراری شریعت و احکام مجازات اسلامی. در حالی که تلاش سایر مدعیان برقراری حکومت اسلامی، معطوف به برقراری شریعت و نص احکام فقهی به ویژه نص مجازات مطروحه در متون و نصوص نخستین سده های اسلام بود. به عبارتی دیگر، می توان مدعی شد که واژه هایی از قبیل «حکومت دینی» در بیان آن نواندیشان با حکومت دینی در بیان سایر مدعیان، فقط از یک اشتراک لفظی برخوردار بودند بدون آن که از جهت مفهومی و معنایی، یکسانی و این همانی داشته باشند).

در دوران معاصر، نگاه نواندیشان دینی به موضوع فوق کاملا متفاوت شده است این تفاوت، علاوه بر آن تفاوت مفهومی که در پاراگراف پیشین اشاره شد، برآمده از پی‌آمدها و دستاوردهای تجربیات دهه های اخیر می باشد. در جهان اسلام، واکنش راشد الغنوشی رهبر حزب اسلامگرای «حركة النهضة» تونس نمونه گویایی از این نگرش متفاوت است که وی پس از بهارعربی تونس در سال ۲۰۱۱ هنگامی که پس از دو دهه تبعید به کشورش بازگشت، مشارکت در امر سیاسی را از طریق مشارکت مدنی و سیاسی پیگیری کرد و از عقاید پیشین مربوطه فاصله گرفت. در جهان تشیع نیز واکنش نواندیشان دینی به حکومت اسلامی نیز نیازی به واگویی ندارد که نه تنها از آن فاصله گرفته اند بلکه چنین حکومتی در تنافی با باورهای معاصر ایشان می باشد.

چنانچه ملاحظه می شود تا حدود نیم سده پیش در موضوع فوق، نواندیشان و سنت گرایان در برابر یکدیگر قرار داشتند و در این مورد هیچگونه همسویی و همسایگی بین آنان وجود نداشت، ولی اکنون در این مورد می توانند هم پیمانان تاکتیکی و مقطعی یکدیگر باشند.

بنابراین، هرچند در مقاطعی نواندیشان دینی با سنت گرایان می توانند هم جبهه باشند (از قبیل هم جبهه بودن نواندیشان دینی شیعه و سنی با سنت گرایان شیعه و سنی در برابر داعش)، اما این هم جبهه‌گی ناشی از همسویی در مبانی اندیشه و باورهای دینی نمی باشد. لذا می توان اظهار داشت که سنت گرایان در ذیل مجموعه نحله های همسو با نواندیشان قرار نمی گیرند.

دوم – نوسنّت گرایان:

جریانات «سنّت گرا» در مواجهه با مسائل نو و پدیده های نو، تلاش می کنند مرزبان همان دژهای کهن سنت باشند. وسواس آنان در پاسداری از سنت های کهن، تا بدانجا پیش می رود که در استفاده از ابزارهای مدرن و نو نیز تردیدی جدی داشته باشند. تردید آنان از استفاده از ابزارهای جدید موجب تاخیر و تاخر آنان در انطباق با مسائل معاصر و دستاوردهای نو و مدرن بشری می شود.

نمونه احکامی مثل اجتناب شرعی از استفاده از بلندگو در مراسم مذهبی، اجتناب از استفاده از آب دوش جهت طهارت شرعی به جای استفاده از خزینه حمام[2]، و در میان مسائل جدیدتر، مسائلی از قبیل پیوند اعضا و یا تغییر جنسیت، می تواند به عنوان نمونه هایی از مقاومت سنت گرایان محافظه کار در مواجهه با دستاوردهای نو و جدید بشری مورد توجه قرار بگیرد. هرچند، سنت گرایان محافظه کار در نهایت به این نوآوری ها رضایت داده و به مشروعیت آن فتوا دادند، اما این تردیدها و تاخیرها، زیست مومنانه دینداران را تا مدت ها در سختی و مضیقه قرار می داد.

در برابر این تردیدها و تاخیرهای سنت گرایان، بخش هایی به روزتری از بطن آن جریانات سنت گرا، و به هنگام ناکارآمدی آنان، در چارچوب «نوسنّت گرایی» متولد می شود. این اندیشه های «نوسنّت گرایی» غالبا در راستای همگامی با دستاوردهای زندگی مدرن هر دورانی آغاز می شود و تلاش می کند پاسخ ها و راهکارهایی نو به مسائل و پرسش های کهن ارائه دهد. در گذر تاریخ، پاسخ هایی که دیروز «نو» محسوب می شدند، امروز چه بسا کهنه تلقی گردند و به نوگرایی جدیدتری نیاز باشد.

نوسنّت گرایان با تعلق به «بینش» سلف پیشین و وفاداری به مبانی و قواعد آن، برای نوسازی آن با کمک گیری از «روش» های نو تلاش می کنند تا سنت دینی را قابل اجرا جلوه دهند. آنان در این تلاش خویش سعی می کنند بدون دست زدن به مبانی سنت گرایان و قواعد پیشینیان، با به بکارگیری «روش های نو»، و خِرد بشری در استفاده از «ابزارهای جدید» و با استقبال از دستاوردهای نوین بشری به ارائه تفسیرهای نوینی از مسائل مبتلابه دینی و از متون دینی بپردازند که برای انسان معاصرشان قابل درک و فهم تر بوده و زیست مومنانه دینداران را همگام با دستاوردهای نو و مدرن تسهیل کند.

هرچند، اینان از جهت «بینشی»، به مبانی و اهداف سنت گرایان وفادار باقی می مانند ولی از جهت «روشی» تلاش می کنند با بهره گیری از دستاوردهای نو به مرزبانی اندیشه های کهن دینی بپردازند.

با توجه به رویکرد نوسنت گرایان به سایر خوانش های دینی، آنان با پذیرش نسبی سایر خوانش های درون دینی در زمینه های روشی، بر خلاف سنت گرایان، برای خویش انحصار گرایی کامل در زمینه های روشی، قائل نیستند لذا تلاش های آنان گام های مثبتی در همسویی با نواندیشی دینی در زمینه «روش ها» و در بهره وری از ابزارها و دستاوردهای مدرن برای پذیرش سایر خوانش های درون دینی در محدوده روش های نو و ابزارهای جدید می باشد.

«نوسنت گرایی» دینی در درون خود طبقات و درجاتی از حداقلی تا حداکثری دارد. «نوسنت گرایی حداقلی» نزدیک به جریانات «سنت گرایی» محافظه کار می باشد در حالی که «نوسنت گرایی حداکثری» به مرزهای «اصلاحگری» دینی نزدیک می شود.

سوم – اصلاح گرایان:

اصلاح گرایان، برای خوانش های جدید از دین، چونان «نوسنت گرایان» تلاش می کنند با به بکارگیری «روش های نو»، «ابزار جدید» و «خِرد بشری» و با استقبال از دستاوردهای نوین بشری به ارائه تفسیرهای نوینی از دین و از متون دینی بپردازند که برای انسان معاصرشان قابل درک و فهم تر بوده و زیست مومنانه دینداران را همگام با دستاوردهای نو و مدرن تسهیل کند. ولی برخلاف «نوسنت گرایان» که با تعلق به سلف پیشین و وفاداری به مبانی و قواعد آن، تلاش می کردند همزمان با حفظ آن وفاداری، برای نوسازی تلاش کنند، «اصلاح گرایان» گامی فراتر از «نوسنت گرایان» برداشته و در زمینه های «بینشی» نیز مسیر جدیدی را گشوده و از نقد شیوه ها و بینش های سنت گرایان اجتناب نمی کنند.

اگر دغدغه نخستین «نوسنت گرایان» را بهره گیری از ابزارها و دستاوردهای مدرن بشری بدانیم، دغدغه نخستین «اصلاح گرایان» پیرایش دین از سنت ها و تعالیمی است که نه تنها متعلق به عصر آنان نمی باشد بلکه چه بسا از اصل و اساس زائده هایی برون دینی بوده است که بر دین افزوده شده است و برخی از آن ها، سنت دینداران بوده است که به مثابه سنت دینی تلقی شده است، لذا اصلاح گرایان تلاش می کنند تا با زدودن آن از دین، به خوانشی اصلاحی از دین پرداخته و خوانش دینی را از آن زائده ها پاک و پاکسازی کنند. به همین دلیل است که اصلاح گران با استفاده از ابزارهای رایج درون دینی، به نقد سنت گرایان پرداخته و با استفاده از روش های «رفورمیستی»، منتقد آنان می شود.

با توجه به تلاش اصلاح گران دینی، برای پاکسازی و تنقیح خوانش های دینی سنتی، آنان در مواجهه با خوانش های سنتی مورد انتقاد، اصراری بر وفاداری به مبانی و قواعد و ابزارهای سنت گرایان ندارند. ولی از سویی دیگر، تلاش می کنند که خوانش اصلاحی آنان، موجب شکافی عمیق با مبانی و قواعد سنت گرایان نگردد. اندیشه اصلاحی آنان، سبب می شود که به دلیل نقد خوانش سنت گرایان، منتقد خوانش های انحصار گرایانه سنت گرایان شوند و در نتیجه به پذیرش نسبی سایر خوانش های درون دینی نگاهی مثبت داشته باشند. با توجه به بازخوانی آنان در روش ها و بینش ها، آنان از همسویان و هم پیمانان جریانات نواندیشی محسوب می شوند.

«اصلاح گرایان» دینی نیز در درون خود طبقات و درجاتی از حداقلی تا حداکثری دارد. «اصلاح گرایان حداقلی» نزدیک به جریانات «نوسنت گرایان» می باشند در حالی که «اصلاح گرایان حداکثری» به مرزهای «نواندیشی» دینی نزدیک می شود.

چهارم – پژوهشگران دینی:

گروهی دیگر از کنشگران حوزه دین که می توانند همسویی هایی با نواندیشان دینی داشته باشند، «پژوهشگران دینی» می باشند.[3] این پژوهشگران، یا به دلایل علائق و دلمشغولی های شخصی خویش، و یا به دلایل شغلی و حرفه ای خویش و اشتغال در برخی ازمؤسسات پژوهشی، آکادمیک و دانشگاهها، به پژوهش های دینی روی می آورند.

تفاوت مهم پژوهشگران دینی با نواندیشان دینی و سایر کنشگران حوزه دین، در انگیزه ها و ابزارهای مطالعاتی آنان است. موضوع مورد توجه «پژوهشگران دینی»، «امر دینی» Fait religieux است ولی برای خویش رسالتی دینی قائل نیست. در این پژوهش ها به سوژه «امر دینی» بسان «امر تاریخی» و «امر اجتماعی» نگریسته می شود و در کنار آن و به شکل موازی با آن، مورد آنالیز و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. «پژوهشگر امر دینی» رسالت خویش را فقط در کمک رسانی به شناخت واقعیت امر دینی و تجزیه و تحلیل آن می داند. این جریان، هرچند با سایر نحله های فعال در حوزه دین، تفاوتی ماهوی در انگیزه دارد ولی با توجه به تاثیر بسزایی که بر سایر خوانش های دینی، به ویژه بر خوانش نواندیشی دینی می گذارد، در زمره کنشگران و فعالان حوزه دین محسوب می شود.

این جریان، هیچگونه احساس تعلق و وابستگی به متن و خوانش های گوناگون آن، و وفاداری به مبانی و قواعد سلف ندارد بلکه بر مبنای ابزارهای متدولوژیک آکادمیک، ناچار به عدم سوگیری در پژوهش های دینی می باشد، هدفش بیان و کشف واقعیت های «امر دینی» بدون دخالت دادن هرگونه سو وانگیزه دینی می باشد. به همین دلیل است که خوانش خویش را بسان یک دیدگاه و تئوری ارائه داده و در معرض نقد و بررسی علمی با معیارهای آکامیک مرتبطه قرار می دهد. رویکرد این جریان نسبت به سایر جریانات فعال در حوزه دین، بر مبنای سنجش رعایت معیارهای آکادمیک دانش مربوطه می باشد.

در خوانش مقایسه ای انگیزه شناسی در میان جریانات فوق، جریانات پیشین، برای خویش رسالتی دینی قائل هستند و با انگیزه های دینی به کنشگری می پردازند. ولی این جریان برای خویش، چنین رسالتی قائل نیست و فارغ از هرگونه انگیزه دینی به پژوهشگری امر دینی می پردازد. ولی بدون تردید، این پژوهش ها کمک شایانی به سایر کنشگران حوزه های دین، و به ویژه به نواندیشان دینی می کند.

استفاده مشابه پژوهشگران دینی و نواندیشان دینی از ابزارهای مدرن و خِرد و منطق بشری، چه بسا، این دو نحله را در دستیابی به دستاوردهایی نزدیک و همسو هدایت کند، ولی هرچند آنان به دستاوردی مشترک برسند، این همسویی آنان، نه ناشی از درد و انگیزه مشترک، بلکه برآمده از پیمودن مسیری مشترک با ابزارهایی نسبتا مشابه باشد. به همین دلیل، موارد همسویی این دو جریان با یکدیگر، ناشی از همدلی آنان نیست، در حالی که همسویی های احتمالی «نوسنت گرایان» و «اصلاح گرایان» با «نواندیشان»، ناشی از انگیزه های مشترک و همدلی ها و همگامی ها آنان می باشد.

پنجم – نواندیشان دینی:

جریان نواندیشی دینی تلاش می کند تا با بکارگیری ابزار منطق نوین و خِرد بشری و استفاده از دستاوردهای آن، خوانشی نو از متون کهن ارائه کند.[4] این جریان علاوه بر تفاوتش با نحله های سنت گرایان و اصلاح گرایان در ابزار مورد استفاده، در نگرش به متون و منابع و رفرانس های دینی نیز، با آن نحله ها متفاوت است. نگاه نواندیشی دینی با پذیرش جنبه «تاریخیت» بسیاری از احکام اجتماعی مندرج در متون، به بازسازی ساختارها و مبانی اندیشه اسلامی معطوف است. نگرش نواندیشان به متن و دعوت آنان به «بازگشت به قرآن» در حقیقت در پی اصالت دادن به قرآن در مصاف با حدیث و فتواست.[5]

این جریان، زائیده از بطن جریان اصلاح گرایی دینی است که غالبا با یک «جهش نسلی» یا یک «جهش اندیشه ای» پدید می آید. نیازمندی های اجتماعی و مذهبی به خوانش های جدید از متون کهن، و ناتوانی پاسخگویی سنت گرایان و نوسنت گرایان و اصلاح گرایان که در بالا یادآوری شد، موجب پیدایی جریان نواندیشی دینی می شود.

اگر جریان «نوسنت گرایی» به استفاده از ابزارهای جدید، و جریان «اصلاحگری» به بهره گیری از روش های جدید و ابزارهای رایج درون دینی توجه دارد، جریان «نواندیشی دینی»، تلاش می کند با استمداد از ابزارهای متدولوژیک و با دانش منطق نوین، به ویژه با استفاده از تاویل و خوانش هرمنوتیک به بازخوانی های بنیادین مبانی و بنیان های دینی بپردازد. این جریان، با محور قرار دادن «جهت گیری عدالت خواهانه دین»، این جهت گیری را چونان ملاک و معیاری در فهم تأویل و بازخوانی موضوعات دینی قرار می دهد.

این جریان با عدم وابستگی به روش ها و ابزارها و شیوه های سنت گرایان و سلف پیشین، برای رهایی از وابستگی بدان تلاش می کند. لذا با ترجیح ملاک «خِرد بشری» بر تفسیر پیشینیان از متن، با استفاده از منطق و کلام نوین، و با تمسک به خوانش های برآمده از تاویل و هرمنوتیک، به نقد و بازخوانی ساختارها و مبانی پیشین، و به ارائه تفسیرهای نوین از دین می پردازد. این جریان، با توجه به اینکه اولویتی و ترجیح و اصالتی برای خوانش های محافظه کارانه از دین قائل نیست، با انحصارگری یک خوانش مخالفت ورزیده و سایر خوانش ها را نیز می تواند با رعایت معیارهای سنجش خردمندانه به سهولت پذیرا باشد.

نتیجه و جمع‌بندی:

پیش از جمع بندی نهایی این جستار، به نظر می رسد لازم به بیان است که طبقه بندی فوق از کنشگران حوزه دین، یک طبقه بندی اعتباری محض است. از یک سو، خود کنشگران، گاهی در گذر زمان، نقل مکان می نمایند و از یک طبقه به طبقه دیگری کوچ می کنند. از سویی دیگر، با تغییر مفاهیم و نوشدن خوانش ها، این جایگاه ها نیز گاهی جابجا می شوند؛ اگر در برهه ای، صدور فتوا به جواز استفاده از بلندگو در مراسم مذهبی، نوآوری پنداشته می شد یا فتوا به جواز تغییر جنسیت، امری اصلاح گرایانه تلقی می گردید، در برهه ای دیگر، چه بسا همین امور، تبدیل به سنت های جاری در اندیشه دینی تلقی گردد و فاقد هرگونه نوآوری و اصلاح گری شود.

لبه های نقاط مرزی جریانات فوق، می توانند همپوشانی و همخوانی داشته باشند، و به این دلیل که لبه های مرزی این جریانات، تعاریف و مرزهایی اعتباری هستند، یک جریان کنشگری «نواندیشی دینی حداقلی» می تواند در لبه حاشیه جریان «اصلاح گرایی» قرار گیرد همچنانکه یک جریان «اصلاح گری حداکثری» می تواند در کنار جریان موسوم به «نواندیشی» قرار گیرد. اما به شکلی اجمالی می توان رابطه جریان «نواندیش دینی» را با سایر نحله های مرتبط به شکل ذیل تلخیص کرد:

الف- «سنت گرایان»:

خوانش «نواندیشی دینی» در ذات خویش نمی تواند با خوانش «سنت گرایانه» همسو باشد، زیرا در فلسفه وجودی خویش، به عنوان بدیلی از سنت گرایی پا به عرصه خوانش های دینی گذاشته است و با آن در رقابت می باشد. اگر چه در برخی موارد می تواند به شکل تاکتیکی هم موضع سنت گرایان باشد ولی این هم موضع بودن، نشان از همسویی در شیوه ها و ابزارها و منابع نیست.

ب- «نوسنت گرایان»:

«نواندیشی دینی» در استفاده از ابزارهای مدرن و شیوه های نو می تواند همسو با «نوسنت گرایان» باشد بدون این که در بینش خویش با آنان همجواری و همسایگی داشته باشد.

ج- «اصلاح گرایان»:

خوانش «نواندیشی دینی» با خوانش «اصلاح گرایانه»، از یک سو در استفاده از ابزارهای نو و مدرن همسویی دارد و از سویی دیگر، در بینش های مربوط به پاکسازی دینی نیز همدلی و همپیمانی دارد، لذا این دو خوانش می توانند در بسیاری از موارد مکمل یکدیگر باشند، هرچند نواندیشی دینی در بازخوانی ساختاری و مبانی، با پذیرش جنبه تاریخیت برخی از احکام، «جهت گیری عدالت خواهانه اسلام» را به عنوان یک معیار و ملاک بنیادین قرار می دهد.

د- «پژوهشگران دینی»:

خوانش «نواندیشی دینی» با توجه به اهداف و انگیزه های دینی که دارد، هرچند با انگیزه های خوانش «پژوهشگران دینی» تفاوت های اساسی و ماهوی دارد ولی به دلیل استفاده این دو خوانش از ابزارهای مشابه و یکسان، این دو خوانش نیز، ممکن است به شکلی دیگر، در برخی موارد مکمّل یکدیگر بشوند و چه بسا به نتایج و دستاوردهایی همسان برسند.

پانوشت‌ها:

[1] . پرسشگران حوزه دین بدون تردید نقش مهمی در روند بازسازی و نوسازی اندیشه دینی داشته اند. آنان بدون آن که برای خویش رسالتی دینی قائل باشند، به امر نوسازی و بهسازی دینی کمک کرده اند. جریان موازی دیگر، یعنی دین ستیزان نیز ناخواسته به امر فوق کمک نموده اند هرچند این کمک، دقیقا برخلاف خواسته ایشان بوده است. ولی این جریانات اخیر، کنشگرانی به مفهوم مورد نظر در این یادداشت نیستند بلکه از زاویه ای دیگر و از طبقه «کنشگران پرسشگر دین»، «نقادان دین» و یا «کنشگران دین ستیز» می باشند و از عنوان موضوع این یادداشت خارج‌اند.

[2] . در مورد آب لوله کشی، ر. ک. جعفریان رسول، «از شیطان تا میکروب»، قم، ۱۳۹۸ نویسنده پس از ارائه تحقیقاتی مفصل در این مورد، جمعبندی می کند که «الف: مراجع تقلید و اهل فتوا، به صراحت در این باره مطلبی به عنوان مخالفت با دوش نگفته اند، ب: شماری از علمای طراز اول شهرها، مدافع تغییر خزینه به دوش بوده اند. ج: شماری از روحانیون از قشرهای متوسط به پایین و نیز متشرعین و متدینین، در مواردی به مخالفت با این امر برخاسته اند.» به نقل از سایت نویسنده در یادداشتی با عنوان «از خزینه تا دوش در عرصه فقه و بهداشت» :

‏http://www.rasul-jafarian.com/?p=220 .

[3] . اشاره به این نکته بی مناسبت نیست که امروزه در ادبیات رسانه ای، به ویژه رسانه های برون مرزی که از بکارگیری القاب حوزوی و دانشگاهی خودداری می شود، برخی از کنشگران دینی، با عنوان «پژوهشگر دینی» توصیف می شوند هر چند بر مبنای تعاریف مورد نظر در این نوشتار، ممکن است آنان در حوزه جریان اصلاح گرایی و یا نواندیشی دینی جای بگیرند.

[4] . ر.ک. فرشتیان حسن، «تبارشناسی کنشگران حوزه دین؛ از سنت گرایان تا نواندیشان»، یادداشت منتشره ص ۸۳ تا ۹۵ در «جشن نامه هفتاد سالگی حسن یوسفی اشکوری: از میان مردم و در کنار مردم»، پاریس، چاپ نخست، دی ۱۳۹۸ برابر ژانویه ۲۰۲۰.

[5] . در راستای فهم دقیق تر این مسیر طی شده، نگاهی اجمالی به خاستگاه های اجتماعی و خانوادگی برخی از پرچمداران جریانات نواندیشی دینی معاصر ایران، و استفاده از ابزارهای مورد توجه آنان، می تواند کمک شایانی بنماید: مهندس مهدی بازرگان (۱۲۸۶-۱۳۷۳) فرزند عباس قلی آقا تاجر تبریزی است که تاجری متدین و معتمد بازار محسوب می شده است؛ وی با بکارگیری علوم تجربی جدید تلاش به بازخوانی مفاهیم دینی با انطباق آن با علم و دانش تجربی دارد. آیت الله سید محمود طالقانی (۱۲۸۹-۱۳۵۸) فرزند سید ابوالحسن علایی طالقانی از روحانیون سنت گرای عصر خویش است؛ وی با محورقراردادن قرآن، خوانشی نو و تفسیری کاربردی و عملگرایانه از آیات قرآن، با توجه به نیازهای معاصر، ارائه می دهد. دکتر علی شریعتی (۱۳۱۲-۱۳۵۶) فرزند محمدتقی شریعتی و از نوادگان و نسل عالمان دین است. هرچند حرکت به سمت نوگرایی و نواندیشی دینی از محمدتقی شریعتی آغاز می شود که از مسیر طلبگی و زی روحانی و سپس نوگرایی دینی آغاز می کند و تلاش می کند تا تفسیرنوینی از قرآن ارائه دهد، فرزندش علی شریعتی با استفاده از فاکت های تاریخ نگاری و جامعه شناسی گامی فراتر گذاشته و با بازخوانی مفاهیم دینی و انطباق آن با نیازهای نسل معاصر، باورهای عقیدتی- تاریخی سنت گرایان دینی را به چالش می کشاند.