تأملی در علل چند همسری پیامبر اسلام

حسن یوسفی اشکوری

 درآمد

از دير باز يكي از پرسش‌هاي مهم در سيره نبوي، مسأله ازدواجهاي مكرر پيامبر اسلام در مدينه است. به­ويژه زماني اين پرسش جدي‌تر مي‌شود كه مي‌بينيم پيامبر جواني و ميان سالي را با يك همسر، آن هم (وفق قول مشهور) با زني بيوه و دو همسر ديده، گذرانده ولي در ثلث آخر عمرش پياپي ازدواج كرده و پيوسته بر اعضاي زنانش افزوده است. اگر سال هفتم هجرت را سال پايان ازدواج هاي پيامبر بدانيم، پس از خديجه در طول سيزده سال وي حداقل ده همسر (سوده، عايشه، زينب، حفصه، ام‌سلمه، زينب دختر خُزيمه، جُويريه، صفيّه، ام‌حبیبه و ميمونه) و دو كنيز (ماريه و ریحانه) اختيار كرده است. يعني تقريبا هر سال يك همسر جديد. البته اگر زنان مُطلّقه و يا به دلايلي درگذشته و قبل از آمدنشان به خانه پيامبر را به شمار آوريم، هر سال به دو همسر نيز مي‌رسد. اين پرسش مطرح است که دليل با دلايل اين همسرگزيني‌ها و چند همسري‌چه بوده است؟ به ویژه برخی از تحلیلگران از گذشته تا کنون این چند همسری نبی اسلام را با شخصیت اخلاقی و عدالت طلبانه و برابری خواهانه او ناسازگار شمرده اند.

دو دیدگاه در علل ازدواج های محمد

در تحليل اين پديده، از گذشته تا كنون، دو ديدگاه متناقض و كلي وجود دارد، گروهي از تحليلگران و تاريخ نگاران اين تعدد ازدواج ها را كاملا و يا عمدتا برآمده از كامجويي جنسي و زن دوستي مفرط پيامبر دانسته‌اند (كه البته اينان غالبا از اغراض و تعصب خالي نيستند)[1]، و در مقابل شماري از مورخان و به ويژه مؤمنان نظريه نخست را مردود دانسته و دلايل اين چند همسري را صرفا به مقتضاي شرايط و صرفا بنا به مصلحت انديشی­‌هاي سياسي و اجتماعي و حتي به سود زنان تفسير و تحليل كرده و مي‌كنند.

گروه اول فارغ از نگاه درون ديني و يا باورهاي ايماني (و البته گاه با اهداف معين)، با استناد به برخي از گزارش‌هاي تاريخي و به ويژه روايات موجود در تاريخ‌ها و سيره‌ها و حتي آيات قرآن (مانند ماجراي زينب دختر بنت جحش و همسر زيد) و يا جواني و زيبايي برخی از زنان پيامبر، حداقل دليل اصلي اين همسر گزيني‌ها را علاقه وافر به زن و كامجويي دانسته‌اند.

گروه دوم نيز با استناد به برخي از آيات قرآن و گزارش‌هاي تاريخي و نيز با تكيه به برخي از استدلالهاي كلامي و ايماني (مانند عصمت و خير‌خواهي براي ديگران)، مدعيات منتقدان را مردود و نادرست اعلام كرده و گفته‌اند كه پيامبر اين زنان را فقط و فقط به مقتضاي مصلحت و حكمت از جمله پيوند با قبايل بزرگ و با نفوذ و كاستن از درگیري و جنگ با آنان و در نهايت اقداماتي به سود اسلام و مسلمانان اختيار كرده است.[2]

به عنوان نمونه به این جمع بندی توجه کنید: «از نظر ما  می توان – چنان که از شواهد و مطالب سیره نویسان بر می آید – چند علت عمده برای ازدواج ها در نظر گرفت:

اولّ آن که برخی از زنان از قبیله های متخاصم بودند که بعد از آن که پیامبر (ص) زنی از آنان به همسری می گرفت، خصومتشان فروکش می کرد.

دوم آن که در نتیجه ی ازدواج پیامبر (ص) با زنی از قبلیه ی دشمن – که در جنگ – اسیر شده بود، رفتار مسلمانها با اسرا فرق می کرد و باعث می شد که در بسیاری از اسرا که در دست مسلمانها بودند، آزاد شوند (نمونه آن ماجرای جویریه دختر رئیس قبیله بنی مصطلق و پیامدهای آن).

سوم آن که زنان پیامبر (ص) نقش مهم و خاصی در ترویج دین ایفا کردند، چنان که مثلا در تاریخ اسلام عایشه ام المؤمنین از مراجع معتبر حدیث به شمار می رود و بخش مهمی از فقه اسلامی که مربوط به احکام زنان است، از سوی زنان پیامبر (ص) نقل شده است.

به علاوه باید در نظر داشت که پیامبر (ص) در زناشویی – بنا به صراحت قرآن – دارای حقوق شخصی است و سرمشق مسلمانها نیست و این امر کاملا نشان می دهد که در ازدواج های متعدد برای پیامبر (ص)، مصالح ویژه ای در نظر گرفته شده است».[3]     

اما واقعيت اين است كه امروز پس از چهارده قرن و گسست بزرگ اطلاعاتي از حوادث و تحولات عصر نبوت در قرن نخست و دوم هجری و حداقل بي‌اطلاعي از جزئيات رخدادها و شرايط مكه و مدينه در اواسط سده هفتم ميلادي، نمي‌توانيم داوري درست و همه جانبه‌‌اي از حادثه‌اي مانند ازدواج هاي يك شخصيت ديني – سياسي چون پيامبر اسلام در مدینه عربستان داشته باشيم، به ويژه بايد توجه كرد كه بخشي از آن ماجراها به زندگي شخصي و لاجرم انگيزه‌ها و نيت‌ها و حالات فردي باز ‌مي‌گردد و روشن است كه امروز از پس قرون تشخيص درست و واقع بینانه آن تقريبا ناممكن است. اما به استناد مستندات تاريخي و قرآني مي‌توان گفت كه عنصر مصلحت انديشی به نفع برخي زنان و يا به سود نهضت اسلام و مسلمانان هم در برخي همسرگزيني‌هاي پيامبر قابل تشخيص است اما تمام اين ازدواجها را در چنين بستري تحليل كردن دشوار می نماید. به ویژه که باید توجه داشت، این گونه تعلیل ها و تفسیرها، عمدتا پسینی است و واقعا روشن نیست که، به نحو پیشینی، چنان علت ها و انگیزه ها، مورد نظر بوده باشند. بالاخره حوادثی در گذشته های دور رخ داده و ما امروز از ورای قرون و اعصار، و آن هم غالبا مؤمنانه و همدلانه، آنها را تعبیبر و تفسیر می کنیم.     

نگاهی گذرا به چگونگی و چرایی همرگزینی پیامبر

خيلي سريع نگاهي دوباره به چگونگي همسرگزيني‌هاي پيامبر بيفكنيم تا تحليل آسان‌تر باشد.

از ازدواج نخست يعني پيوند با خديجه عبور مي‌كنيم كه وضعيتی خاص و تا حدودي طبيعي دارد و طبعا محل مناقشه هم نيست. ازدواج با سوده نيز خيلي بحث ندارد. او زني بيوه و احتمالا ميان سال بود و به گفته ای هم سن و سال پیامبر بوده، و از زيبايي و طراوت جواني نيز بهره‌اي نداشت. احتمالا پيامبر او را صرفا به خاطر نگهداري از فرزندانش و رسيدگي به امور خانوادگي‌اش انتخاب كرده بود. به او علاقه‌اي هم نداشت. حتي، چنانكه گفته شد، پيامبر تصميم گرفت او را طلاق دهد كه او در ازاي گذشت از نوبتش به سود عايشه مانع اين كار شد. شايد بتوان گفت ازدواج با سوده، آن هم در زماني كه عايشه نوجوان را به عنوان نامزد عقدي‌اش دركنار خود مي‌ديد، صرفا به اقتضاي حفظ و مصلحت خانواده‌اش بود و نگهداري او نيز به انگيزه انساني و حرمت اخلاقي ممكن شد.

اما ازدواج با عايشه با چه مصلحتي صورت گرفت؟ با فرض صحت سن ازدواج عایشه (فرضی که با توجه به دلایل اقامه شده در جای خود چندان موجه و مستند نمی نماید) می توان گفت اين كه پيامبر بالاتر از پنجاه سال دختر شش يا هفت ساله را به عقد خود درآورد[4]، مي‌تواند با عادت و عرف بودن آن در آن زمان توجيه شود (به ويژه كه در آن زمان كسي بدان اعتراض نمي‌كند)، اما آيا با وجود داشتن همسر (سوده) و گرم بودن فضاي خانواده، توجیهي و مصلحتي در ازدواج با عايشه وجود داشت؟ گفته شده است كه انگيزه پيامبر پيوند با ابوبكر، دوست قديم و يار شفيق وی، و خاندان محبوب بنی تمیم بود. ممكن است چنين هم بوده باشد اما اولا اثبات آن آسان نيست و از این رو نمی توان بر آن انگشت تأکید نهاد و ثانيا اين انگيزه به صورت فرضي براي اكثر ازدواج هاي آدميان ديگر هم مي‌تواند مطرح باشد و ثالثا اين انگيزه با انگيزه‌هاي ديگر مانعه‌الجمع نيست. درعين حال سوده و عايشه را به دليل نخستين ازدواج هاي پس از خديجه، مي‌توان تا حدودي طبيعي و عادي دانست، اما در مورد حفصه دختر عمر چه مي‌توان گفت؟ با توجه به چگونگي اين ازدواج، به احتمال قوي پيامبر به انگيزه دلجويي از زني جوان و بيوه كه همسرش را كه يكي از سرداران مجاهد اسلام بود از دست داده بود و پريشان حال بود و نيز به قصد استمالت از عمر كه پاسخ منفي دو دوستش ابوبكر و عثمان را در مورد پيشنهاد ازدواج حفصه با آنان شنيده بود، خود از حفصه خواستگاري كرد. اما باز بايد گفت كه اين انگيزه درست و انساني به معناي نفي ضروري انگيزه‌هاي ديگر نيست. درباره زينب دختر خزيمه چيز زيادي نمي‌دانيم و لذا نمي‌توان داوري كرد. ماجراي انتخاب ريحانه يكي از اسيران بني‌قريظه نيز چنين است. هرچند گفته اند هدف ایجاد الفت و پیوند با بنی قریظه بوده است اما واقعا نمی توان مطمئن بود و دست کم چنین فرضی قابل اثبات نیست.

ماجراي ازدواج با زينب دختر جحش نيز به دليل انتساب آن به خداوند چندان جاي چون و چرا ندارد. به عبارت دیگر در این مورد وضعیت خاص و غیبی مطرح شده که از منظر یک مورخ امکان تحقیق در آن نیست هرچند که از منظر ایمانی (به ویژه گفته شده که دلیل این ازدواج به فرمان الهی برای برانداختن یک سنت غلط بوده) مقبول می نماید و حداقل در تعلیل آن ناچار مؤمنانه سکوت رواست. در مورد جويريه نيز مي‌توان به انگيزه كمك مادي پيامبر به آن دختر اسير استناد كرد، که البته به آثار مثبتی از جمله آزاد شدن تمام اسیران قبیلة دختر در پی این ازدواج و نیز مسلمان شدن تمام قبیله نیز منتهی شد، اما اين دليل نيز چندان موجه نمي‌نمايد چرا که اولا هیچ روشن نیست که چنان آثاری از پیش ملحوظ و قطعی بوده یا نه و ثانیا چنین هدفی با انگيزه‌هاي شخصي ديگر معارض نيست. در باره انتخاب صفيه دختر حُيّي‌بن اخطب نيز گيورگيو گفته است[5]که محمد براي بهبود مناسبات مسلمانان و ساكنان يهودي خيبر، صفيه را به زني گرفت. مي‌تواند چنين هم باشد، اما نمي‌توان به سادگي آن را اثبات كرد و حداقل دلايل ديگر را كاملا منتفي شمرد. البته برخورد انسانی پیامبر با صفیه (و نیز جویریه) بسیار درخور توجه و احترام است چرا که طبق مقررات آن روزگار اینان اسیر و غنیمت جنگی بودند و می توانستند به عنوان غنیمت و کنیز در اختیار محمد قرار بگیرند و به عنوان کاربر جنسی عملا همان هدف ازدواج رسمی تأمین گردد اما محمد چنین نکرد. در مورد ام‌حبیبه، با توجه به شرايط آن زن بي‌پناه با فرزند خردسالش در غربت حبشه، انگيزه انساني كاملا آشكار است.[6] در مورد ماريه بايد گفت كه گرچه او يك كنيز اهدايي بود و ملك محمد شمرده مي‌‌شد اما، چنان كه خواهرش شيرين را به کسی بخشيد، مي‌توانست او را هم ببخشد. در این مورد هیچ مصلحت و تدبیری خاص قابل تصور و تصدیق نیست. در مورد ميمونه مي‌توان گفت كه مسأله مصلحت انديشی در آن دخالت داشت. گيورگيو مي‌گويد: «ازدواج محمد با ميمونه يك اقدام سياسي برجسته به شمار مي‌آمد. براي اين كه ميمونه هشت خواهر داشت كه همه زوجه رجال برجسته مكه بودند و محمد بعد از ازدواج با هفت تن خويشاوند مي‌‌گرديد. ابن‌هشام و ابن‌جيب مي‌گويند هركه با ميمونه ازدواج مي‌كرد خويشاوند تمام سكنه مكه مي‌شد. ضمنا ميمونه عمه خالد‌بن وليد هم بود».[7]

قابل ذکر است که سید مرتضی عسکری در مقام احتجاج برای توجیه فلسفه اجتماعی و حمایتی پیامبر در ازدواج های مکرر  به نکته ای اشاره می کند که در هرحال قابل تأمل و توجه است. ایشان می نویسد: «حکمت این کار نیز با در نظر گرفتن این که هیچ یک  از ازدواج های پیامبر با قبائل انصار نبوده، بیش از پیش آشکار می گردد. چه زنان بیوه انصار در حالی که در خانه و آشیانه فامیلی خود بوده اند هیچ نیازی به سرپرستی در امر معیشت نداشته اند».[8] در عین حال حداقل این است که باید آیه 52 احزاب را، آنجا که به صراحت توجه به زیبایی زنان در تعدد زوجات پیامبر مؤثر دانسته شده، به گونه ای تفسیر کرد که با این فرضیه و تأمل قابل جمع باشد.

جمع بندی و تحلیل؛ نظریه سوم

جمع‌بندي و تحليل ما در اين قسمت اين است كه ازدواج هاي مكرر پيامبر قطعا داراي انگيزه‌‌هاي اجتماعي و سياسي هم بوده و این که در مدینه و در مقام امارت و موقعیت اجتماعی چنین پدیده ای رخ می نماید مؤید این مدعاست، اما به احتمال بسیار زیاد انگيزه‌‌هاي شخصي (البته مشروع) نيز غايب نبوده است.[9] دو نكته در اين زمينه قابل توجه و تأمل است. يكي اين كه تمام ازدواج ها را نمي‌توان به مصلحت انديشی­هاي اجتماعي و سياسي منسوب كرد، ديگر آن كه اثبات شئ نفي ماعدا نمي‌كند، منطقا مي‌تواند دلايل شخصي و اجتماعي هردو وجود داشته باشد. البته در اين ميان عشق به معناي دقيق كلمه و حداقل به معنايي كه عارفان گفته‌اند و به آن «عشق افلاطوني» گويند، در پيامبر نسبت به زنانش ديده نمي‌شود، اما از مجموعة حوادث چنين استنباط مي‌شود كه پيامبر علاقه وافري به جنس مونث داشته و شايد از توان جنسي بالايي هم برخوردار بوده است.[10] در آن سخن مشهور كه من از دنياي شما سه چيز را برگزيده‌ام: زن، نماز، و عطر را[11]، به صراحت به اين علاقه اشاره شده و در برخی گزارش های تاریخی نیز نمونه هایی از توجه و دلبستگی وی به نشاط و زیبایی زنان دیده می شود.[12] نزول آيه 52 سوره احزاب مؤيد اين نظر است: «لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا »[13] اين آيه پس از نه همسر بوده است. گرچه گفته شده است اين فرمان با فرمان ديگر در آيه 50 كه مي‌گويد «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي . . .» نسخ شده است.[14] در روايتي از امام صادق گفته شده است كه اين آيه اشارتي است به محرمات مورد اشاره در آيه 33 سوره نساء. به هرحال حتي اگر آيه نسخ هم نشده باشد، باز اجازه كنيز داشتن بر پيامبر مجاز بوده است.[15]

اين ملاحظات البته اكنون مورد استناد ما نيست، بلكه تكيه بر اين جمله است كه مسأله شيفتگي پيامبر نسبت به زنان و حس زیبایی دوستی وی، در آيه تصريح شده است. به ويژه جز خدیجه و عایشه تمام زنان پيامبر بين 16 و 30 سال داشته‌اند و شماری را به زيبايي و طراوت توصيف كرده‌اند. با توجه به اين‌كه به استناد آیات فراوان قرآن، عصمت مطلق پيامبران مقبول نیست، اين خصوصيت در پيامبر، حتي اگر مطلوب به نظر نرسد، خلاف عصمت به معنايي درست و معقول آن، نيست. زيرا كه در اين مورد خلاف شرعي صورت نگرفته است. اما اين كه تعدد زوجات پيامبر ويا جواز آن تحت شرايطي در قرآن، به عنوان يك اصل ديني و جاودانه مؤيد جواز چند همسري باشد، هرگز چنين نيست. 

به هرحال فكر مي‌كنم با تكيه بر دو فرضیه، در این مورد مشكل غير قابل حل و حتي ابهامي وجود نخواهد داشت. يكي بشر بودن پيامبر که به تصریح قرآن خود آن همه بر آن تأکید داشت، و ديگر، زماني- مكاني ديدن احكام ديني و فهم و تحليل سيره نبوي در بستر شرايط و واقعيات زمانه.[16]

 

چرا پیامبر از همسران فرزندی نداشته است؟

به رغم این مباحث، جای یک پرسش باقی می ماند و آن این که چگونه است نبی اسلام از این همسران پر شمار (جز خدیجه و ماریه) دارای فرزند نشده است؟ این در حالی است که تقریبا تمام زنان گزارش شده در منابع جوان و کاملا در سن و سال فرزندآوری بودند و حتی عایشه باکره بوده و پیامبر هم در عمل عقیم نبوده است. خودداری عمدی از فرزندآوری نیز به هیچ وجه قابل تصور نبوده و حداقل معقول نمی نماید. تصور این که تمام این زنان جوان (و گاه زیر بیست سال) نازا بوده باشند نیز هرگز متصور نیست. شاید بتوان از منظر صرفا باورهای مذهبی و توسل به فلسفه های ذهنی و مفروضات ایمانی انتزاعی غیر قابل اثبات، نوعی دلیل و یا علت برای چنین واقعیتی مطرح  کرد ولی گفتن ندارد که از منظر یک مورخ چنین پرسش ستبری پاسخی درخور و معقول می طلبد.

هرچند از گذشته نیز این پرسش کم و بیش مطرح بوده است ولی یک روحانی مسیحی لبنانی اخیرا این پرسش را درانداخته و خود بدان پاسخ داده است که قابل تأمل است و درخور توجه. در اینجا محض اطلاع خوانندگان و برای تأمل و اندیشیدن بیشتر اهل دقت و نظر پاسخ او را می آورم.

پدر روحانی حنّا اسکندر در کتاب «النبیّ والتّرهُّب» پس از طرح پرسش انکاری، در مقام پاسخ، نسبت ازدواج های پر شمار به نبی اسلام را نادرست می داند و آن را هرگز معقول نمی شمارد. او در توجیه چنین نسبتی به آن حضرت، معتقد است که پس از اسلام، زمانی که خلفا تاج شاهان ایران و روم را بر سر نهاده و در شهوترانی و کامجویی غرق شده و با مال و مقام و زن مست شدند، برای توجیه وضعیت خود نزد مسلمانان، از طریق برساختن چنان حدیث هایی، به پیامبر اسلام چنین نسبتی ناروا داده اند. در هرحال او هرگز قابل قبول نمی داند که مردی با همسران پر شمار و جوان هیچ فرزندی نداشته باشد و از این واقعیت نتیجه می گیرد که اصولا روایات اسلامی و عربی موجود مبنی بر ازدواج های پرشمار نبی اسلام برساخته و جعلی است.[17]

به هر تقدیر، اگر هم پاسخ و استدلال این نویسنده مسیحی استوار نباشد، باز پرسش چندان با اهمیت است که در انتظار پاسخی درخور و معقول و مقبول باشد.    

پانوشت‌ها:

[1] . سید مرتضی عسکری (نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد 1، ص 72) پس از آن که فلسفه و دلایل تعدد همسرگزینی پیامبر را شرح می دهد و تمامی آنها را به تأمین مصالح زنان مرتبط می داند، در مقام تبیین چرایی طرح ایرادها به پیامبر در این مورد می نویسد: «چه شده است که این بدبینی و بدفهمی نسبت به زناشویی های رسول اکرم (ص) پیش آمده، جواب این سئوال آن است که در بررسی هایی که ما در حدیث و سیره داشتیم دیدیم همه آن بدبینی ها فقط و فقط ناشی از اخباری است که از ام المؤمنین عایشه در این باره روایت شده است و در آن روایت ها شخص رسول اکرم زن باره نشان داده شده» و بعد ایشان می افزاید «و خود همین مسئله مهم ترین سبب برای نوشتن این کتاب بوده است». برای آشنایی با دیدگاهها و استدلالها و استنادات این محقق محترم به تحقیق مبسوط ایشان مراجعه کنید و درباره این مدعا که «فقط و فقط» روایت عایشه موجب این همه حرف و حدیث شده یا نه، داوری کنید.     

[2] . نویسنده «بیست و سه سال» (ص 199 و 200) در این باره می نویسد: «خرده گیران فرنگی این  رغبت مفرط به زن را شایسته مقام روحانیت مردی که زهد و قناعت را توصیه می کند ندانسته و حتی آن اندازه توجهی که در شریعت اسلامی به اصلاح شئون و حقوق زن شده است ناشی از میل شخصی محمد به زن گفته اند.

اما اگر قضیه را صرفا با منطق عقلی (نه عاطفی) بسنجیم، ارزش ایراد آنان کاهش می گیرد. محمد بشر است و بشر از نقطه های ضعف خالی نیست. تمایل جنسی جزء غرایز آدمی است و بیش و کم می تواند موضوع بحث قرار گیرد که تأثیری در افکار و یا کردار یک شخص نسبت به دیگران داشته باشد. به عبارت روشن تر خصلت شخص هنگامی نکوهیده است که زیان بخش به حال اجتماع باشد ورنه در زندگی شخصی و خصوصی خوبی یا بدی و نقطه قوت و یا ضعف نباید مورد بحث و ملاحظه قرار گیرد.

. . .  حضرت رسول خود را بشری می خواند که به بندگی خدا گردن نهاده و می خواهد قوم خود را از پلیدی ستایش اصنام نجات دهد. تمایل او به زن و تعدد زوجات وی نه آسیبی به اصول دعوت او رسانید و نه زیانی به حقوق دیگران. بر اعمال و افکار مردان بزرگ اجتماع از این زاویه باید نگریست و آنها را از لحاظ مصلحت جامعه و خیر انسانیت قضاوت کرد».   

[3] . فرهاد بهبهانی و علیرضا بهادری نژاد، ازدواج های رسول اکرم، پیوست تحقیق در سیرت نبوی، حسینی طباطبایی، ص 7-8.

در کتاب «زوجات النبی محمد – و اسرار الحکمه فی تعددهن»، ابراهیم محمدحسن الحمل، قاهره، الطبعه الثانیه در این مورد و از این منظر به تفصیل سخن گفته است. در این کتاب حدود دویست صفحه ای همسران پیامبر فهرست شده و انگیزه ها و زمینه های اجتماعی و سیاسی این چند همسری نبی اسلام برشمرده است. ادعا شده که بیوت این زمان خود پایگاهی برای تبلیغ دعوت پیامبر بوده و حتی ادعا شده که این تعدد خود نشانه صدق نبوت بوده است. این نویسنده نیز به برخی منتقدان پاسخ داده شده است. 

[4] .  در عین حال باید دانست که در آن روزگار در میان اعراب حجاز گویا عقد و ازدواج دختر کم سن و سال چندان غیر عادی نبوده است. چنانکه شهرت دارد حضرت فاطمه در هنگام ازدواج با علی در سال دوم هجرت نه ساله بوده است گر چه بیش از این نیز گفته شده است و جالب اینکه ابتدا عمر و ابوبکر به خواستگاری فاطمه می­روند و پیامبر با این استدلال که او خردسال است قبول نمی­کند. حتی گفته شده است عمر در کهن سالی با ام کلثوم دختر خردسال امام علی ازدواج کرد.

[5] . محمد پيغمبري كه از نو بايد شناخت، ترجمه ذیح الله منصوری، صفحه 342

گفتنی است که هرچند ترجمه های ذیح الله منصوری چندان معتبر و قابل استناد نیستند ولی از آنجا که این کتاب (همراه چند ترجمه دیگر منصوری) در دهه چهل و پنجاه بسیار مور توجه محافل فکری وعلمی قرار گرفت و بسیار خوانده شد و حتی کتابی مستقل به نام «محمد پیغمبری شناخته شده» نوشته و منتشر شد، ما در این تحقیق مسامحتا از آن استفاده کرده ایم.   

[6]  . گیورگیو (ص 333) می نویسد: «پیغمبر می دانست که هرگاه با ام حبیبه ازدواج کند داماد ابوسفیان خواهد شد و این وصلت از خصومت بزرگترین دشمنش در مکه که ابوسفیان باشد خواهد کاست . . .ام حبیبه در حبشه بود و محمد فکر می کرد که هرگاه آن زن بیوه به عربستان بر گردد پدرش ابوسفیان و افراد خانواده اش (بنی امیه) نخواهند گذاشت وی به پیغمبر اسلام وصلت نماید. این بود که شخصی را انتخاب کرد و او را وکیل نمود که به حبشه برود و ا ز ام حبیبه خواستگاری نماید و او را با خود به مدینه بیاورد». 

[7]  . همان، ص 247.

باید افزود که این آشفتگی و ابهام و تردید در مورد انگیزه های نهفته در همسران مطلقه پیامبر و یا زنانی که از آنان خواستگاری شد و سرانجام به خانه محمد نیامدند (حتی در ماههای آخر عمر) بسیار بیشتر و جدی تر است.  

[8] . عسکری، نقش عایشه در تاریخ اسلام، جلد 1، ص 71.

[9] . نظریه رایج مبنی بر توجیه تمام ازدواج های پیامبر بر محور مصلحت اندیشی سیاسی و اجتماعی چندان سست است که حتی برخی از عالمان و محققان سنتی اسلامی نیز ناگزیر از اطلاق آن دست کشیده اند. از جمله سید مرتضی عسکری در کتاب «نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد 1، ص 66) پس از گزارشی مجمل از زندگی نامه همسران پیامبر و چگونگی این ازدواج ها به درستی و محتاطانه می گوید: « از آنچه گذشت معلوم می شود که غالب ازدواج های رسول خدا بر مبنای حکمت و سیاست و مصلحت اجتماع و اجرای قوانین الهی [بوده]. . .نه ارضای هواهای نفسانی و غرائز حیوانی».   

[10]  . ابن سعد (طبقات، جلد 2، قسمت اول، ص 96) بدان تصریح کرده است.

[11] . در طبقات ابن‌سعد (جلد دوم، قسمت اول، صفحه 112) زن و بوي خوش آمده است.

[12]  . گفته اند زنی بود به نام ضباعه عامری که بسیار زیبا و خوش اندام بود و شاعر و در مکه مسلمان شد و در واقع از اصحاب شمرده می شد. او چند بار همسر گزیده بود و پس از درگذشت آخرین همسر خود در مدینه پیامبر از طریق پسرش سلمه از وی خواستگاری کرد. پسر نیز پیشنهاد محمد را به اطلاع مادرش رسانید. ضباعه با این استدلال که آرزو دارد در شمار همسران رسول خدا محشور شود قبول کرد. ولی زمانی که این خبر به پیامبر رسید وی با سکوت خود عملا آن را رد کرد. در چرایی آن گفته اند که در این فاصله پیامبر با اطلاع شد که ضباعه عامریه دیگر جوانی و شادابی اش را از دست داده . البته دلایل دیگری نیز در امتناع بعدی محمد ذکر شده است. روایت است که این زن ده سال از محمد بزرگتر بود.

توضیح بیشتر را در ترکاشوند (حجاب شرعی در عصر پیامبر، ص 109-119) ملاحظه کنید. نیز منابع آن مانند: طبقات، الاصابه، اسدالغابه، یعقوبی و . . .

در عین حال باید اذعان کرد که چنین گزارشی خالی از خلل و اشکال نیست. چرا که بسیار بعید می نماید که پیامبر از احوال و حتی شکل و سیمای زنی چنین بلند آوازه و مسلمان و کهن سال بی اطلاع بوده باشد. به ویژه این نکته مهم که در آن زمان زنان نه تنها از پوشش کامل برخوردار نبودند بلکه بخش عمده اندامشان قابل دیدن بود. در این صورت چگونه قابل قبول است که پیامبر از شرایط و وضعیت جسمانی زنی نامدار بی خبر مانده باشد. اگر بتوان به اصل روایت اعتماد کرد، احتمالا چرایی های دیگر (مانند ظهور برخی خطاها و یا نقشه های همسران پیامبر در انصراف او از این تصمیم) مؤثر بوده است.

[13] . پس از آن ديگر هيچ زني بر تو حلال نيست، و نشايد كه همسراني را جانشين آنان سازي، و گرچه زيبايي آنان تو را خوش آيد، مگر آنچه ملك يمين تو باشد، خداوند نگاهبان و ناظر همه چيز است.

[14] . قابل توجه است که شماری از فقیهان و مفسران به نسخ در آیات اعتقاد ندارند. مانند آیت­الله سید ابوالقاسم خویی و آیت­الله غروی اصفهانی.

[15] . از جمله ایراد به رفتار پیامبر همین است که چرا وی هم در مورد تعدد زوجات از حد گذشته و از چهارتا به حداقل نه زن در یک زمان رسیده و هم در جواز در کنیز داشتن و هم جواز قبول هبه زنان (از جمله بنگرید به صفحه 210 کتاب «بیست و سه سال»). در واقع پرسش این است که چرا محمد قانونی که خود نهاده نقض کرده است؟ پاسخ مؤمنانه البته این است که به فرمان خداوند بوده و یا خود نبی چنین اجازه داشته و اصولا تشخیص وی عین شریعت و حکم الله است، اما روشن است که اولا چنین پاسخی برای مورخان و منتقدان غیر مسلمان قانع کننده نخواهد بود و ثانیا حتی برای مؤمنانی که به معقول بودن گزاره های دینی و احکام شرعی باور دارند، نیز پاسخی در خور و معقول نمی نماید. از این رو سید مرتضی عسکری در کتاب «نقش عایشه در تاریخ اسلام» (جلد 1، ص 67-69) کوشیده وجه عقلانی برای استثناها پیشنهاد کند. سخن محوری ایشان است که: «حکمی خاص برای شخصیتی خاص» و پس از شرحی با استناد به آیات 50-52 سوره احزاب می نویسد «البته این نه از آن بابت بوده است که برای پیامبر نه زن جایز بوده و و برای مردان دیگر چهار زن». اما باز می توان پرسید چرا؟ اگر هم بتوان حکمی خاص برای شخصیت هایی خاص را معقول و مقبول دانست، باز باید توجیهی خردپسند برای این استثنا ارائه داد. به ویژه باید دانست که همیشه استثناها یعنی خروج از قاعده محتاج دلیلی روشن و مقنع است. اما این محقق در مقام پاسخ به این پرسش مقدر می گوید «پیامبر از این اختیار خود همچنین در تأمین مصالح عالیه اسلامی و رهبری سیاسی معنوی برای تأمین نیازهای انسانی بانوان آبرومند جامعه آن روز استفاده می فرمود. اما وقتی که وضع مسلمانان پس از فتح مکه سر و سامان گرفت از آن پس رسول اکرم با هیچ بانویی ازدواج نفرمود. چه حاجتی در استفاده از این حکم خاص وجود نداشت». اما قبول چنین پاسخی با پرسش هایی مواجه است. از جمله این که اولا «تأمین مصالح عالیه اسلامی» چنان مبهم و کشدار است که قابلیت هر نوع تفسیر و حتی سوء استفاده را دارد و ثانیا باید ثابت شود که تمام ازدواج ها «برای تأمین نیازهای انسانی بانوان آبرومند جامعه آن روز» بوده و چنین مدعایی واقعا ثابت نیست و ثالثا همان آیه 52 سوره احزاب که به دلیل منع پیامبر از تکرار ازدواج اشاره دارد، مغایر با چنین تدلیل و تعلیل است. رابعا در مقام نقض چنین استدلالی می توان گفت همان دلیل تأمین مصالح عالیه اسلامی و تأمین نیازهای مادی و معنوی زنان بی پناه آن روز ایجاب می کرد که مردان دیگر مسلمان نیز از این امتیاز بهره می بردند و مجاز بودند بیش از چهار همسر اختیار می کنند. مگر این که ادعا کنیم شمار زنان نیازمند و آبرومند دقیقا همان هایی بودند که با پیامبر ازدواج کردند و چنین مدعایی صد البته باطل است و حداقل قابل اثبات نیست.          

[16]  . گوستاولوبون (تاریخ تمدن عرب و اسلام، ص 120-121) می نویسد: «اگر از پیغمبر بتوان انتقادی کرد فقط همان محبت مفرطی است که به زن داشته ولی این را هم نباید از نظر دور داشت که این محبت فقط در قسمت اخیر زندگانی در او پیدا شده  بود و الا در اوایل عمر تا سن پنجاه سالگی به همان زوجه اولی قناعت نمود. . . .این شمار [منتقدان] در نظر اهالی اروپا شاید زیاد باشد، ولی در نظر مشرقی ها ابدا افراطی در آن به عمل نیامده است. اگر پیغمبر اسلام به عاقل ترین سلاطین دنیا یعنی سلیمان، که در کتب عهد عتیق شرح او مسطور است، تأسی کرده بود، خیلی بیش از این بایستی زن گرفته باشد».

[17] . حنا اسکندر، النبی والترهب، بیروت، بیسان للنشر والتوزیع، الطبعه الاولی، 2015، ص 23-24.