حجابزدایی از حجاب، مخالفان مذهبیِ حجاب اجباری
حسن فرشتیان[1]
چکیده:
در بررسی تاریخچه حجاب در سده پیشین خورشیدی در ایران، در مییابیم هنگامی که سخن از حجاب در سده گذشته میشود در واقع سخن از پدیده سیالی میشود که اشتراک لفظی دارد. با حجاب یگانهای مواجه نیستیم تا فراز و فرود آن در یک امتداد تاریخی بررسی شود. با دوگانه حجاب اجباری و حجاب اختیاری نیز مواجه نیستیم بلکه شاهد حجابهای مختلفی هستیم. حجاب سنتی، حجاب هویتی، حجاب سیاسی، حجاب باورمندی، حجاب همرنگی، حجاب اجباری، حجاب تظاهری و حجاب اختیاری، شکلهای گوناگون پوشش بانوان بوده است که هر کدام روندی منحصر به خویش داشته اند.
نمود آشکار حجاب در نیم سده اخیر، پیوند با الزام حکومتی بدان است. هرچند اجبار به حجاب از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب بهمن 1357 به نام شریعت و فقه انجام شد، اما از همان نخست، منتقدانی نیز از درون حوزه دینی و با نگرشی فقهی به حجاب، به نقد حجاب و یا نقد حجاب اجباری پرداختند. در این نوشتار گزارشی از انواع حجاب و مواضع افراد و شخصیت های دینی در این باب و به ویژه در باره حجاب اجباری ارائه می شود.
پیشگفتار:
گام نخست در مطالعه سیر پدیده حجاب، تفکیک این گونه های مختلف حجاب است که هرکدام فراز و فرودی ویژه خویش داشته اند زیرا با یک پدیده کلی به نام «حجاب» مواجه نیستیم، بلکه با حجاب های گوناگونی مواجه هستیم که هر کدام به فراخور حال خویش، آمد و رفتی ویژه خویش را داشته اند. موضوع بخش نخست این نوشتار، «تبارشناسی گونه های متنوع حجاب» می باشد.
آن چه در این روزها بیشتر مورد توجه قرار می گیرد «حجاب اجباری» است که جرقه حوادث چندماهه اخیر در پی حادثه تلخ زنده یاد مهسا امینی نیز بدان مرتبط می شود. این الزام به حجاب هرچند به نام شریعت انجام شد، اما آیا حجاب اجباری بخشی از شریعت اسلامی بوده است یا خیر؟ موضوع بخش دوم این نوشتار است که تلاش شده است اشاره ای به «تاریخچه نقد حجاب اجباری از منظر درون دینی» در سده پیشین بشود.
بخش نخست: تبارشناسی گونههای حجاب در سده پیشین
حجاب در سده گذشته، حجاب های متعددی و پوشش های متنوعی بود که هم از جهت چگونگی پوشش، و هم از جهت انطباق یا عدم انطباق آن با شریعت و هم از جنبه اهداف و دلایل و انگیزه های پوشندگان، متنوع و متغیر بودند. «حجاب اسلامی» یا «حجاب شرعی» که فردی خود را مکلف به رعایت آن ضوابط بکند فقط گونه ای از حجاب بود که به اشکال گوناگونی در سده پیشین در بخش هایی از جامعه در دوران پیش از انقلاب و در زمان پساانقلاب تا به کنون رواج داشته است.
اما به موازات آن، جامعه ایران شاهد حجاب های متنوعی بوده است که در گذار تاریخ، به مقتضای شرایط اجتماعی- فرهنگی و سیاسی ایران به فراز و فرود در آمده اند. در این بخش نگاهی اجمالی به انواع مختلف این حجاب ها که به موازات آن حجاب شرعی در جامعه جریان داشته و از جهت عرفی «حجاب» نامیده می شود می پردازیم.
1. حجاب سنتی
در دهه های نخست سده پیشین، آن چه به عنوان حجاب نامیده می شد، پوشش های سنتی متغیری بود که بستگی به مناطق شهری و روستایی، و وضعیت سنّی خانم ها و وابستگی های قبیلگی و فرهنگی آنان، کاملا متنوع و ناهمگون بود. حجاب به معنای چادر فقط در مناطق شهری جلوه می کرد و چادر بانوان نیز به رنگ های مختلفی بود. بانوان روستایی و عشایر و قبیله های مختلف پوشش سنتی خویش را داشتند.
در ابتدای سده پیش، پوشش بانوان و حتا لباس آقایان، بر مبنای فرم ها و شکل های سنتی و محلی و قبیلگی متفاوت و متنوعی بود. رضاشاه در ابتدا تلاش کرد تا مردم لباس متحدالشکل بپوشند، قانون «اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی در داخلۀ مملکت» را به تاریخ 10 دی 1307 به تصویب مجلس شورای ملی رسانید. در سال 1310 دستور داد که «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا ملایی متعرض آنان شد، شهربانی باید از زنان بیحجاب حمایت کند». ایشان تحت تاثیر سفرش به ترکیه در زمان آتاتورک در سال 1313، تمایل پیدا کرد که زنان کشف حجاب کنند. وی سال بعد، این تمایلات را به رییس الوزرای خویش محمود جم چنین اظهار داشت: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول داشتهاست، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمدهاست. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.»[2]
رضا شاه ضمن تبدیل کلاه پهلوی به کلاه شاپو سرانجام در تاریخ 17 دی 1314 کشف حجاب را رسما اجباری نمود. هرچند این مقررات با مقاومت روحانیون مواجه شد که اوج آن منجر به حادثه خونین مسجد گوهرشاد شد ولی سرانجام زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری در مدارس و دانشگاهها، مراکز اداری و دولتی منع شدند. این مقررات به فضای عمومی نیز سرایت داده شد. پس از ترک ایران توسط رضاشاه در سال 1320، قانون کشف حجاب، عملا در فضای عمومی فراموش شد و فقط مقرراتی در مورد کشف حجاب در ادارات و دانشگاه ها اجرا میشد. هرچند پوشش چادر سابقه ای طولانی داشت ولی پس از دهه بیست، در مناطق شهری، اندک اندک برای بانوان محجبه، چادر جایگزین پوشش های محلی و سنتی شد.
2. حجاب هویتی
در نیمه های سده پیشین و در دهه چهل- پنجاه، پس از تشکیل انجمن های اسلامی در دانشگاهها و به ویژه انجمن اسلامی بانوان ما شاهد شکل جدیدی از حجاب با پوشش مانتو و روسری در گروههای مدرن مذهبی و سازمان های سیاسی مثل نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق بودیم که نه ارتباط
مستقیمی با حجاب سنتی نسل قبل و نه برآمده از فرامین شرعی بود.
در این دوران اگر چه اندیشمندانی از حوزه دین و شریعت، مثل مرتضی مطهری (1298-1358) تلاش می کردند تا حدود و ثغور حجاب را با توجه به مبانی شرعی و فقهی به شکل مستدلانه ای مطرح کنند[3]، ولی آن چه موجب گرایش به حجاب جدید می شد، تلاش شریعتمداران نبود بلکه در راستای جنبش فکری «بازگشت به خویشتن» بود. این حجاب، خویش را در چارچوب مقررات شریعت تعریف نمی کرد بلکه در امتداد مقاومت در برابر فرهنگ غرب، مبارزه با استعمار غرب و بازگشت به خویش بود. لذا این حجاب، را می توان «حجاب هویتی» و «بازگشت به خویش» تلقی کرد. در ترویج این حجاب هویتی نقش حسینیه ارشاد و علی شریعتی برجسته بود.
علی شریعتی (1312-1356) با نقد حجاب سنتی، نوع جدیدی از پوشش اسلامی را طرح کرد که نه در تقلید از سنت و گذشته، بلکه نوعی انتخاب خودآگاهانه در مسیر مقاومت در برابر استعمار غرب و فرهنگ اروپایی بود: «این دختری که الان می خواهد پوشش را انتخاب کند، انگیزه اش چیست، او دو نوع انگیزه دارد، یک انگیزه این است که مادرم همینطور بوده. عمه ام همینطور است، خاله ام همینطور است، اما انگیزه دیگر آنست که این حجاب نشانه این است که من یک طرز تفکر اعتقادی مذهب خاص دارم… اما یک حجاب مال نسل آگاهی است که به پوشش اسلامی بر می گردد. این نسلی است که با این پوشش اسلامی می خواهد به استعمار غربی و به فرهنگ اروپایی بگوید 50 سال کلک زدی، کار کردی، نقشه کشیدی که مرا فرنگی ماب کنی، من با این لباسم به تو می گویم نه و به تمام 50 سال کارت فاتحه می خوانم. مرا نمی توانی عوض کنی! …. این کسی که آگاهانه پوشش را انتخاب می کند، مظهر چیست؟ مظهر یک فرهنگ خاص. یک مکتب خاص، یک حزب فکری خاص، یک جناح خاص و یک جبهه خاص است. این قیمت دارد، ارزش دارد. این آدم، همین طور که الان هم دیده می شود، در برابر آن دختری که اساساً به این مسأله نمی رسد یا ارزشی برایش قائل نیست، نه تنها احساس حقارت نمی کند، بلکه احساس برتری می کند… خانم گاندی، با آن ساری های سه هزار سال، چهار هزار سال پیش که می پوشد و با همه رهبران بزرگ دنیا ملاقات دارد و وارد سازمان ملل که می شود پانصد نماینده بلند می شوند و نیم ساعت برایش دست می زنند، هرگز احساس حقارت نمی کند. چرا احساس حقارت نمی کند؟ به خاطر اینکه آن لباس به معنای آن ساری سنتی موروثی که بی بی جانش می پوشید، است! با آن ساری می خواهد بگوید که، من تمدن غرب، فرهنگ دختر شایسته، زن روز، بوردا … همه را خوانده ام. همه اینهایی را که به ما تحمیل می کنید خوانده ام، من این لباس را می خواهم، با این لباس به فرانسه، آلمان غربی، نیویورک، دیوان لاهه و سازمان ملل که می آیم، می خواهم به تمام غرب بگویم: شما دو قرن آمدید تلاش کردید جان کندید که ما را مثل خودتان کنید! من به عنوان مظهر زن امروز هند، با لباس خودم آمده ام تا به شما بگویم که همه تلاشهایتان بیهوده بوده و من خودم هستم».[4]
شریعتی این حجاب را جایگزین حجاب سنتی رو به انقراض می داند: «اصل قضیه این است که، این دختری که الان میخواهد پوشش را انتخاب کند، انگیزهاش چیست؟ معمولا انگیزه این است که “مادرم همینطور بوده، خالهام همینطور است، محیطمان همینطور است”. این، یک لباس سنتی است، نشانهی طبقهی عقبماندهی در حال مرگ است. جلویش را هم نمیتوان گرفت. بخواهی ده سال دیگر هم ادامهاش بدهی، بعد از سال یازدهم تمام میشود، رشد و تکاملاش به سمت ریختن این حجاب است، یعنی تکامل جامعه به سمت تَرک آن سمبلهای سنتی اُمّلی. بنابراین شما طرز فکر بچه ها را عوض کنید، آنها خودشان پوشش را انتخاب خواهند کرد. شما نمیخواهد مدلاش را بدوزید و تنش کنید! او خودش انتخاب میکند».[5]
3. حجاب سیاسی
به هنگام انقلاب 57 موج جدیدی از گرایش به حجاب در بین بانوان ایجاد شد. این موج جدید نیز بیش از آن که برآمده از پیروی از آموزه های شریعت باشد، ناشی از جو سیاسی مبارزه همگانی بر علیه رژیم شاه بود. به تناسبی که انقلاب به ماههای پیروزی نزدیک تر می شد، گرایش به این حجاب نیز گسترده می شد. این گرایش ناشی از امر سیاسی انقلاب و همراهی با انقلاب و انقلابیون بود. این حجاب سیاسی را می توان در امتداد حجاب هویتی تلقی کرد. همچنانکه نهضت فکری و جنبش روشنفکری منجر به پدیداری انقلاب بهمن 1357 شد، حجاب هویتی نیز به موازات شعله ور شدن انقلاب 57 تبدیل به حجاب سیاسی در راستای همان انقلاب گردید.
4. حجاب باورمندی
به موازات شعله ورتر شدن انقلاب 57، شعارهای اسلامی نیز بر آن افزوده می شد، افزایش این شعارها به گونه ای ادامه داشت که در ماههای آغازین پیروزی انقلاب، در روایت غالب انقلاب، به شکل رسمی «هدف اسلامی کردن» از اهداف رسمی روایت غالب انقلاب شد.
بسیاری از اقشار جامعه، گویا به این باورمندی رسیده بودند که اسلامی شدن کشور، آنان را به اهداف خویش نزدیکتر می کند، گویا گمشده خویش را در اسلام بازیافته بودند. لذا موج گرایش به اسلام و آموزه های اسلامی کشور را فراگرفت. حتا در میان خانواده های غیر مذهبی نیز دختران آنان به حجاب گرایش پیدا کردند و مسیری خلاف والدین خویش را طی کردند. گرایش آنان غالبا بر مبنای باورمندی سیاسی-عقیدتی و انتخاب شیوه زیست مومنانه جدید بود.
5. حجاب همرنگی
در ماههای آغازین پس از پیروزی انقلاب بهمن 57، نوع جدیدی از حجاب نیز پدید آمد که انگیزه های باورمندی آن ضعیف بود ولی انگیزه قوی تر آن، از یکسو همرنگ شدن با جامعه انقلابی آن روز بود و از سویی دیگر، پرهیز از تمایزی بود که نشانه وابستگی به ارزش های رژیم پیشین تلقی می شد. در این حجاب، انگیزه های فرد محجبه نه بازگشت به خویش و رجوع به فرهنگ سنتی و اسلامی بود و نه باورمندی به ارزش های انقلابی و سیاسی، و نه اعتقاد به مبانی ارزشی شریعت و فقه اسلامی بود، بلکه پیروی از اکثریت و همرنگ شدن با جامعه انقلابی و پیروی از مُد غالب آن روز بود.
6. حجاب اجباری
هرچند در جریان انقلاب 1357، خواسته های نخستین معترضین، برپایی شریعت اسلامی و اجرای مجازات های شرعی حدود و قصاص و دیات و… نبود، بلکه خواسته اصلی آنان آزادی و عدالت بود، ولی به موازات قدرت یابی روحانیون و یکپارچه شدن حاکمیت و قدرت مطلقه رهبر انقلاب آیت الله خمینی، ارزش های اسلامی و به ویژه توجه به ظواهر اسلامی در نقطه ثقل قرار گرفت گویا آن که این ارزش ها هدف اولیه انقلاب بوده است و گویا شهیدان جان خویش را نثار برپایی این ظواهر از جمله حجاب اسلامی نموده اند.
آیت الله خمینی در آستانه پیروزی انقلاب، نسبت به حجاب اسلامی سختگیری نداشت بلکه به گونه ای تلاش می کرد تا با نصیحت و توصیه آن را به پیش براند. ایشان به هنگام اقامت در فرانسه، چند روز قبل از بازگشت به ایران به تاریخ 7 بهمن 1357 در مصاحبه با خبرنگار فرانسوی درباره حوادث و اوضاع آینده ایران، چنین شیوه ای نرم و مداراگرایانه را بیان نمود: «حجاب به معنای متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامی است، با آزادی مخالفتی ندارد؛ اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد. و ما آنان را دعوت میکنیم که به حجاب اسلامی رو آورند. و زنان شجاع ما دیگر از بلاهایی که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمدهاند و به اسلام پناهنده شدهاند.»[6]
اما به محض پیروزی انقلاب، لحن آمرانه جایگزین لحن نصیحتگرایانه شد. ایشان حدود سه هفته پس از پیروزی انقلاب، در تاریخ 15 اسفند 1357 در یک سخنرانی در جمع روحانیون در مدرسه فیضیه قم به مساله حجاب پرداخت: «در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند؛ زنها بروند اما با حجاب باشند. مانعی ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند».[7]
فردای آن روز، داماد وی، شهاب الدین اشراقی (1304-1360) در مصاحبهای تلفنی با رادیو ایران به اجباری بودن حجاب تصریح کرد: «باید حجاب رعایت شود و قوانین اسلامی موبهمو اجرا گردد و در همه موسسات و دانشگاهها به این موضوع توجه شود. اما باید در نظر داشت که حجاب به معنای چادر نیست. همین قدر که موها و اندام خانمها پوشانده شود و لباس آبرومند باشد».
همزمان با این مصاحبه، و به مناسبت روز جهانی زن تجمعاتی در تهران شکل گرفت که روزنامه کیهان آن زمان، چنین روایت میکند: «گروهها و دستهجات مختلف زنان از صبح امروز در خیابانهای شمالی و مرکزی تهران به مناسبت روز جهانی زن و به خاطر ابراز نظریات خود درباره حجاب زنان دست به راهپیمائی زدند… آنها ضمناً علیه کسانی که به زنان بیحجاب در روزهای اخیر حمله کردهاند، شعار میدادند… طبق گزارشهای رسیده در ادارات و وزارتخانههای مختلف نیز از صبح امروز جلساتی برای رسیدگی به مسائل حجاب که طی چند ساعت اخیر مطرح شده به بحث و گفتوگو پرداختند و در برخی واحدها کارها برای چند ساعت دچار وقفه شد.» در همان روز تعدادی از زنان کارمند هم سر کار خود حاضر نشدند و برخی زنان کارمند وزارت امور خارجه نیز بیرون وزارتخانه دست به برپایی تظاهرات زدند. از سوی دیگر حدود ۵ تا ۸ هزار زن نیز در دانشگاه تهران تجمع کردند و علیه الزامیشدن حجاب شعار دادند.[8]
تا سال 1362 در زمینه لزوم رعایت حجاب اسلامی، قانونی وجود نداشت. اولین قانونی که در خصوص پوشش زنان به تصویب رسید، ماده 102 قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) مصوب 18/05/1362 بود:
«ماده 102 – هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل تا 74 ضربه شلاق محکوم میگردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس عمل دارای کیفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار نماید، فقط تا 74 ضربه شلاق محکوم میگردد.
تبصره – زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهند شد.»
این ماده بعدها با تغییراتی به قانون تعزیرات مصوب 1375 و سپس به قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 الحاق شد:
«ماده 638 -هر کس علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم میگردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار نماید فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
تبصره- زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد»
چنانچه ملاحظه شد در سال های آغازین دهه هفتاد، حجاب اجباری به شکل رسمی از مقومات جمهوری اسلامی تلقی گردید و همزمان، تعرض به بی حجابان و یا بدحجابان که پوشش حجاب رسمی نداشتند شدت گرفت.
7. حجاب تظاهری
پس از پایان جنگ تحمیلی عراق، جامعه ایران در پارادوکسی میان گذشته و آینده قرار گرفت، از یک سو نیروهای موسوم به حزب الله که حجاب را یکی از دستاوردهای انقلاب و ثمره خون شهیدان می پنداشتند، تلاش داشتند تا وضعیت اجتماعی را همچنان در کنترل خویش داشته باشند لذا حجاب که نمادی از آن وضعیت مورد علاقه محسوب می شد مورد تاکید بیشتری قرار داشت، از سویی دیگر، جامعه پس از جنگ وضعیتی دیگر یافته بود و آمال خویش را در مدینه فاضله ولایی جستجو نمی کرد و در پی روزنه های جهت تنفس بود. از آن پس، با شکل جدیدی از حجاب مواجه شدیم که تلاش می شد تا با حفظ حداقلی ظواهر و با پوسته ای از حجاب، خود را از معرض تیغ داروغه ها و گشت منکرات محفوظ نگاه دارد ولی نه باوری مذهبی به حجاب داشت، نه نگاهی سیاسی-ایدئولوژی و نه نگاهی هویتی بدان داشت.
روسروی ها روز به روز عقب تر رفته، دامن ها کوتاه تر شده و آرایش ها غلیظ تر می شد. این حجاب شکلی، به هیچوجه با مبانی شریعت و با معیارهای حجاب شرعی انطباقی نداشت ولی گویا آن چه برای زمامداران حاکم مهمتربود پافشاری لجوجانه بر اجبار به رعایت ظواهرحجاب بود هرچند چنین حجابی در منطق خود آنان نیز شرعی محسوب نمی شد و بدحجابی خوانده می شد.
این حجاب تظاهری و شکلی، در دهه های پایانی سده گذشته، پدیده ای پارادوکس گونه بود که موجب شگفتی مسلمانان سایر کشورها می شد زیرا در سایر کشورها، بانوان مسلمان یا محجبه هستند و یا نیستند، اما این شکل از حجاب، نمایانگر پارادوکسی در ایران بود و این پارادوکس به نوبه خویش ناشی از شکافی بین حاکمیت و شهروندان بود. در جوامع مدنی، هنگامی که اجرای مقرراتی، به این شکل در می آید، حاکمیت تلاش می کند تا با تغییر مقررات به سود خواسته های شهروندان، هم حرمت مقررات را نگاه دارد و هم مقررات را نمایانگر خواسته های شهروندان بسازد. اما در ساختار ج. ا. ایران، به گونه ای لجوجانه بر آن مقررات حجاب اجباری که مشروعیت عرفی و اجتماعی خویش را از دست داده بود پافشاری می شد و علیرغم اعتراض دلسوزان به حجاب اجباری، راه هر گونه اصلاحی بسته شده بود.
8. حجاب اختیاری
حوادث شهریور 1401 که با نام زنده یاد مهسا امینی جرقه نخست آن زده شد، انفجار باروتی از نارضایتی ها به ویژه در مورد حقوق بانوان و در اعتراض به حجاب اجباری بود. حاکمیت که تا آن زمان، یا صدای این نارضایتی ها را نمی شنید یا خود را به نشنیدن می زد ناگهان با موجی از این اعتراضات مواجه شد که سمبل آن حجاب اجباری بود.
هرچند پس از فروکش کردن اعتراضات ماههای اخیر، حکومت تلاش می کند تا فضاهای عمومی از دست رفته را دوباره به کنترل خویش در آورد، اما به نظر می رسد عملا از تسخیر خیابان در مورد حجاب اجباری ناتوان شده و در تلاش برای حفظ حجاب اجباری در ادارات و فضاهای دولتی می باشد.
به نظر می رسد اکنون به سوی حجاب اختیاری در فضاهای عمومی می رویم. هرچند در فضاهای رسمی و اداری حاکمیتی هنوز حجاب اجباری و حجاب شکلی وجود دارد و هرچند در خیابان نیز هنوز حجاب همرنگی وجود دارد ولی در ادامه این روند، حداقل در این برهه، اندک اندک خیابان به سمت حجاب اختیاری به پیش می رود یعنی آن که در خیابان پوشش حجاب را رعایت می کند، غالبا بر مبنای حجاب اختیاری خواهد بود.
بخش دوم : منتقدین درون دینی حجاب اجباری
اگر در دهه های نخست سده پیشین، نقدی بر حجاب اجباری جلوه نمی کند به این دلیل است که پدیده حجاب اجباری آغاز نشده بود. بلکه از یک سو در سال های نخست آن سده، پدیده معکوس کشف حجاب در پی خرق عادت بود و سپس در دهه های میانی آن قرن همزمان با ورود بانوان به دانشگاهها و مشاغل اداری و دولتی، پدیده کشف حجاب از جهت فرهنگی در حال گسترش بود، لذا ما با حجمی از تولیدات در نقد کشف حجاب و در دفاع شرعی-فقهی از حجاب، مثل نظرات مرتضی مطهری و یا در نکوداشت فرهنگی-سیاسی حجاب مثل نظرات علی شریعتی، مواجه هستیم.
نقد حجاب اجباری همزمان با بروز خود آن، یعنی به هنگام انقلاب 1357 پدید آمد. منطقی بود که ناباورمندان به شریعت از همان ابتدا با حجاب اجباری مخالفت ورزند. تظاهرات بانوان بر علیه حجاب اجباری در 17 اسفند 1357 از نخستین بروزهای علنی و آشکار مخالفت با حجاب اجباری بود.
در مورد بازخوانی مفهوم حجاب شرعی در زمان پیدایش اسلام، می توان به پژوهش امیرحسین ترکاشوند (1343) با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» (1389) اشاره کرد. اما همچنانکه وی تصریح کرده است هدف اصلی تحقیق وی، استخراج میزان حجاب شرعی درعصر پیامبر بوده است وی بر این باور است که حجاب عرفی و اعتباری زمان پیامبر به دلیل بدفهمی مخاطبین به مرور زمان تبدیل به حجاب شرعی شد: «تغییر كاركرد ناشی از رسم و اعتبار و عرف، به حجابی شرعی اولاً به مرور ثانیاً در اثر بدفهمی به وجود آمد زیرا مردم به مرور گمان كردند كلماتی كه از ائمه در مورد سترِ سر وارد شده، اشاره به وجه شرعی حجاب دارد غافل از آن كه ائمه نیز رسم جاری جامعه را، اگر مخالف با شرع نبود، احترام میگذاردند و حتّی به بیان آن میپرداختند بنابراین كلمات صادره از ایشان، به دلایل مذكور اشاره به وجه عرفی حجاب داشت».[9]
در بررسی روند نقد حجاب اجباری از منظر درون دینی در دوران معاصر، در می یابیم که هرچند منتقدین درون دینی حجاب اجباری، از منظر باور به وجوب حجاب و محدوده و تعاریف آن، نظریات مختلفی داشتند ولی در نقد حجاب اجباری متفق القول بودند و نه تنها وظیفه حکومت را اجبار شهروندان به رعایت حجاب نمی دانستند بلکه با مجازات متخلفان از حجاب مخالفت می ورزیدند. برخی از آنان قائل به «وجوب حجاب» بوده ولی ناقد و مخالف «حجاب اجباری» بوده اند. برخی دیگر قائل به «عدم وجوب حجاب» بوده و ناقد و مخالف حجاب اجباری بوده اند زیرا منکر اصل وجوب آن بوده اند. این منتقدان، برخی از جایگاه رهبران سیاسی-دینی، برخی از جایگاه مرجعیت، برخی از جایگاه نواندیش دینی و برخی از جایگاه کنشگری در حوزه اصلاحات دینی به نقد حجاب اجباری پرداخته بوده اند. در ذیل به گزینه ای از نمونه های منتقدین فوق اشاره می شود. پر واضح است که ناقدان درون دینی حجاب اجباری، منحصر به ناقدان ذیل نیست بلکه به ناقدان ذیل به عنوان شاخصه هایی که در دهه های پیشین در بازه زمانی های مختلف و از جایگاه های متنوعی ناقد بوده اند، اشاره شده است.
آیت الله سید محمود طالقانی:
آیت الله سید محمود طالقانی (1289-1358) از پیشگامان نواندیشی دینی که با محورقراردادن قرآن خوانشی نو و تفسیری کاربردی و عملگرایانه از آیات قرآن با توجه به نیازهای معاصر ارائه می داد، از نخستین مخالفان حجاب اجباری در روزهای آغازین پیروزی انقلاب بهمن 1357 بود.
پس زمینه ماجرای موضعگیری ایشان، مرتبط با سخنرانی آیت الله خمینی در تاریخ 15 اسفند 1357 می باشد. خمینی در این سخنرانی در جمع روحانیون در مدرسه فیضیه قم به صراحت بر حجاب اجباری تاکید کرده بود.[10]
فردای آن روز و با انعکاس سخنرانی آقای خمینی، راهپیماییهای در حمایت از سخنان ایشان در شهرهای مختلف، و یک راهپیمایی مشهوری در تهران در مخالفت با نظر ایشان و مخالفت با حجاب اجباری برگزار شد و سپس روزنامهها و مجلات، شروع به موضعگیری درباره حجاب کردند.[11]
در چنین شرایطی، مصاحبه ای با طالقانی در مورد حجاب انجام گرفت روزنامه های کیهان و اطلاعات در 20 اسفند 1357 به انعکاس این مصاحبه پرداختند. آیت الله طالقانی در مصاحبه فوق ضمن تایید و توصیه به حجاب در راستای پاسداشت سنت اسلامی و فرهنگ شرقی، به صراحت به مخالفت با حجاب اجباری پرداخته و اجبار به حجاب را حتا در مورد زنان مسلمان ناروا دانست: «در مورد حجاب اجبار در کار نیست»[12] «هیچکس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمی کند» « اجباری حتی برای زنهای مسلمان هم نیست».[13]
آیت الله حسینعلی منتظری:
آیت الله حسینعلی منتظری (1301-1388) در جایگاه یک مرجع تقلید هر چند اصل حجاب و پوشش زن را از احکام ضروری اسلام جهت حفاظت بانوان می دانست ولی با اقدامات پلیسی و رفتارهای خشونت آمیز جهت تحمیل حجاب و اجبار بدان، مخالف بود و نوع و شکل پوشش را وابسته به اختیار و انتخاب خود زن می دانست.
وی در پاسخ به پرسش ذیل که «آیا دولت اسلامی مجاز است حجاب را اجباری و به مردم تحمیل کند؟ آیا مسلمان ها در انتخاب نوع پوشش آزاد هستند یا خیر؟» بیان داشت:
«اصل حجاب و پوشش زن از احکام ضروری اسلام است و این هم در رابطه با ظرافت زن و ارزش والای اوست، که مورد طمع و تجاوز ناپاکان قرار نگیرد. البته چادر خصوصیت ندارد؛ بلکه نوع و شکل پوشش به اختیار و انتخاب خود زن وابسته است و کسی حق ندارد شکل خاصی را به او تحمیل نماید. و دولت اسلامی باید نسبت به کسانی که حجاب را رعایت نمی کنند با تبلیغات صحیح و اقدامات فرهنگی آن ها را به رعایت حجاب اسلامی ترغیب نماید؛ و اقدامات پلیسی و رفتارهای خشونت آمیز در این گونه موارد معمولا اثر معکوس داشته است.»[14]
در پاسخ به پرسش دیگری که «آیا پوشش سر برای زنان باید به اجبار و زور باشد یا با اختیار؟ ظاهرا در زمان پیامبر(ص) و امامان (ع) با این که حجاب، از واجبات و ضروری دین بوده، اما اجباری در کار نبوده است. آیا سزاوار است به زنان مسلمان بی حجاب، توهین شود و مورد تحقیر قرار گیرند؟ آیا عقل، این اجبار را پذیرا میباشد؟ آیا این اجبار تجاوز به حقوق آنان نیست ؟» ایشان جواب می دهد:
«همان طور که مرقوم کرده اید اصل لزوم حجاب (نه کیفیت آن) یکی از ضروریات انکارناپذیر دین اسلام میباشد و بدیهی است اگر جامعه ای که اکثریت آن مسلمانند و دین اسلام را به عنوان آیین خود پذیرفته اند خواهان اجرای احکام آن از جمله رعایت حجاب و جلوگیری از تظاهر به زمینه های بی عفتی شده اند و بی حجابی موجب نقض حقوق آنان گردد، این درخواست از حقوق مسلم و معقول اکثریت مردم است؛ و برای تأمین حقوق اکثریت، هر حکومتی که عهده دار امر چنین مردمی میباشد باید تدبیر صحیح و اقدام مناسب را به عمل آورد. البته نباید اجرای احکام شریعت با زور و روش های غیر منطقی باشد که قطعا اثر معکوس خواهد داشت، بلکه باید با منطق و تبیین فلسفه و ضرورت عقلایی آن و ارشاد و راهنمایی حکیمانه و رحیمانه انجام شود و مراتب امر به معروف و نهی از منکر با شرایط آن ملحوظ و رعایت گردد…»[15]
حسن یوسفی اشکوری:
حسن یوسفی اشکوری (1328) با سابقه تحصیلات حوزوی، برخاسته از متن روحانیت و از پیشگامان گفتمان نواندیشی دینی در دوران پساانقلاب، به دلیل اعتقاد به تغییرپذیری برخی از احکام اسلامی از جمله حجاب اسلامی بانوان و به دلیل باورمندی به حجاب اختیاری در دادگاه ویژه روحانیت به اعدام محکوم شده بود.
ماجرا از «کنفرانس برلین» آغاز شده بود که ایشان و شماری از روشنفکران و نویسندگان و فعالان سیاسی و جامعه مدنی ایران توسط بنیاد هانریش بل دعوت شده بودند تا در آوریل 2000 برابر فروردین 1379 در یک کنفرانسی در شهر برلین آلمان شرکت کنند. اشکوری در این کنفرانس وجوب حجاب برای بانوان را مربوط به دوران کنونی ندانست و اظهار داشت که احکام اجتماعی اسلام از جمله حجاب اسلامی و مساله ارث بانوان به مقتضای زمانی–مکانی بودن تغییرپذیرند: «… اما احکام اجتماعی مانند قوانین کیفری، اقتصادی یا حکومتی ذاتا تغییر پذیرند و در صورت تغییر موضوع یا تغییر فلسفه احکام به صورت اجتناب ناپذیری تغییر میکنند فیالمثل احکام جزائی یا پاره ای از حقوق زنان در شرائط امروزی نیاز به بازنگری اجتهادی و اساسی دارند».
پس از بازگشت به ایران، وی توسط دادگاه ویژه روحانیت بازداشت شد و بنابر کیفرخواست دادسرای ویژه روحانیت به اتهام «توهین به مقدسات اسلام و انکار و رد ضروریات و مسلمات دین مبین اسلام و احکام جاودانه قرآن از طریق ایراد سخنرانی بر علیه حجاب اسلامی و قوانین جزائی اسلام و قرآن و همچنین مصاحبه با برخی رادیوهای بیگانه و انکار جاودانگی احکام اسلام و قرآن» محاکمه شد.
به موجب کیفرخواست فوق: «وی اکثر احکام اسلام را جزء احکام اجتماعی دانسته و می گوید …. آن بخش اجتماعیات اسلام که اساسا و ذاتا تغییر پذیرند و لو آن بخش که در خود قرآن هم آمده باشند و با استفاده از یک اصل اصولی که احکام تابع موضوعات خود هستند برخی احکام اسلامی همانند بریدن دست دزد و مسئله حجاب و… را از همین موضوعات دانسته و آنها را متغیر قلمداد کرده است. البته از نوع وصراحت بیانات وی استفاده میگردد که حجاب را از احکام اسلامی نمیدانند و لذا در پاریس با رادیو آزادی که مصاحبه میکند میگوید مسئله حجاب انتخابی است و حتی افتخار میکند که در رادیو با یک زن بی حجاب برنامه اجرا می کرده است.»
به موجب رای مورخ 23 آبان 1379 دادگاه فوق، ایشان علاوه بر خلع لباس روحانیت، به اعدام محکوم شد: «نظر به این كه متهم در مراحل تحقیق و جلسه دادرسى صریحا اقرار و اعتراف مىنماید كه مطالب عنوان شده در زمینه تغییر كلیه احكام جزایى و اقتصادى از قبیل مجازات محارب، مرتد، سارق و… و نیز برخى احكام حقوق مربوط به بانوان مانند مسأله حجاب و تقسیم ارث را در مجامع عمومى مطرح و عنوان نموده است…. دادگاه او را از مصادیق آیه شریفه انما جزاءالذین… [دانسته و به استناد آیه محاربه] به اعدام محكوم مىنماید»[16]
«در پی انجام سه روزه این کنفرانس، که جنجال سیاسی و تبلیغاتی گسترده در ایران و جهان به دنبال داشت، یوسفی اشکوری به همراه چند تن دیگر از سخنرانان ایرانی کنفرانس دستگیر و در دادگاه ویژه روحانیت تهران محاکمه و در دادگاه اول به اعدام محکوم شد ولی پس از نقض آن حکم در دادگاه دوم به هفت سال حبس محکوم شد. وی پس از گذراندن کمتر از پنج سال از دوران محکومیت در بهمن ماه ۱۳۸۳ از زندان آزاد شد.»[17]
محسن کدیور:
محسن کدیور (1338) دارای مدرک اجتهاد از آیت الله منتظری و استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه دوک (آمریکا)، از منظر فقهی، حجاب به معنای پوشش موی زن (پوشیدن روسری، همانند پوشش صورت زن یعنی نقاب یا برقع زدن) را نه واجب می داند، نه مستحب. بنابر این، اگر وی حجاب بدین معنا را واجب نداند منطقی است که الزام به حجاب نیز موضوعیت خویش را از دست می دهد.[18]
وی در نقد تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی در مورد مجازات بی حجابی، این ماده را برگرفته از فتوای آقای خمینی در مورد تعزیر فردی که ترک واجب کند یا حرامی را مرتکب شود، می داند.[19] سپس نتیجه گیری می کند که با ملاکهای برشمرده در فتوای آقای خمینی «عدم رعایت حجاب گناه کبیره نیست، زیرا در هیچ آیهی قرآن بر تارک آن وعده عذاب داده نشده است. در سنت رسول الله (ص) و سیرهی ائمه (ع) هیچ موردی از اجبار یا مجازات در امر حجاب گزارش نشده است. در هیچ روایت معتبری برای تارک آن عقاب وعده داده نشده است. کبیره بودن آن اجماعی نیست. دلیل عقل یا سیره عقلا بر جواز مجازات آن دلالت نمی کند. ارتکاز متشرعه در طول تاریخ بویژه صدر اسلام نیز بر جواز مجازات آن دلالت ندارد. نتیجه اینکه به فتوای آقای خمینی که کلیه ارکان نظام جمهوری اسلامی مقلد ایشان هستند و قوانین آن نیز بر اساس فتوای وی نوشته شده است، چون ترک حجاب شرعی گناه کبیره نیست، حاکم شرع مجاز به تعزیر تارک آن نمی باشد. عدم جواز تعزیر معنایی جز مردود بودن اجبار قانونی ندارد. یعنی حجاب اجباری مطابق فتوای بنیانگذار جمهوری اسلامی هم فاقد جواز شرعی است. بطور کلی تعزیر بر ترک واجب یا فعل حرام نیاز به نص معتبر شرعی دارد و عمومات هم ناتوان از اثبات در موارد غیرمنصوص است. یکی از موارد غیرمنصوص تعزیر بر ترک حجاب است».
کدیور نتیجه گیری می کند که «اجبار بر بی حجابی خلاف شرع بود. اجبار بر رعایت حجاب نیز فاقد مستند معتبر شرعی و در نتیجه خلاف شرع است. حجاب با رعایت حدود شرعی آن اختیار زنان مؤمنه است».[20]
سید محمدعلی ایازی
سید محمدعلی ایازی (1333) قرآن پژوه معاصر، مجتهد شیعه و استادیار دانشکدهٔ حقوق، الهیات و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، ضمن باورمندی به اصل حجاب، روح آن را خوب پوشیدن و زمینههای تحریک جنسی را زدودن می داند و بر این باور است که این در صورتی محقق میشود که شخص باور قلبی به حجاب داشته باشد نه اینکه از ترس مجازات و کیفر حجاب کند. وی هیچکدام از ادله فقهی اقامه شده بر الزام حکومتی حجاب، نه سیره عقلا، نه اطلاقات ادله روایات و نه روایات امر به معروف و نهی از منکر را دلیل کافی برای اجبار به حجاب نمیداند.[21]
وی با اشاره به برخی از آیات و روایات که حاوی نکاتی درباره رعایت پوشش و عفاف زنان است توضیح می دهد که «هرگز نکتهای که دلالت بر الزام و اجبار حجاب و مجازات بدحجاب هرچند به صورت تعزیری، داشته باشد، وجود ندارد؛ در حالی که در آن عصر در جامعه اسلامی زنان غیرمسلمانی بودند که مقید به رعایت حجاب نبودند. همچنین کنیزکان سرهای خود را برهنه میگذاشتند. […] اگر قرار بود الزامی از سوی معصومان باشد، باید کیفری بر عدم رعایت تعیین میشد. عدم وضع کیفر دالّ بر آن است که حکم حجاب با آن که واجب و ضروری است، اما از آن دسته احکامی نیست که شارع مقدس برای انجام آن مجازاتی تعیین کرده باشد و مانند حقوق عامه مردم نظیر سرقت، زنا، لواط و شرب خمر نبوده که حدی تعیین کرده باشد و همین دلیل بر آن است که موضوع حجاب در زنان به حدی نرسیده بود که شارع بخواهد از طریق الزام و اجبار وارد شود.»
وی با تبیین استدلال موافقان الزام حکومتی به حجاب بر مبنای امر به معروف و نهی از منکر، توضیح می دهد که هر فعل حرامی را نمیتوان منکر دانست، هنجار و ناهنجار دانستن کار خوب و بد وابسته به فهم و رویکرد جامعه است و در صورتی شکل میگیرد که پشتوانه اجتماعی و عقلایی پیدا کند و تنها واجب و حرام بودن کافی نیست.
ایازی نتیجهگیری میکند که «هر چند پوشش زن از نظر اسلامی تردید ناپذیر است و در میان متون فقهی و برخی تکنگاریها درباره ضرورت تثبیت فرهنگ حجاب سخن گفته شده، اما درباره الزام حجاب از سوی دولت سخنی گفته نشده و تمام سخنان مستقیم و غیرمستقیم نویسندگان در توجه به اهمیت و بایستگی عفت و پوشش بوده است و این ریشه در آموزههای دینی (قرآنی و حدیثی) دارد؛ چرا که در هیچکدام از این منابع، مطلبی در جهت الزام حجاب نیامده و هیچ حدیثی مبنی بر اینکه در حکومت پیامبر(ص)، امام علی (ع) و حتی خلفا و حکام اسلامی، کسی را بر عدم رعایت حجاب مواخذه و مجازات کرده باشند، نقل نشده است.»[22]
احمد قابل:
احمد قابل (1336-1391) مجتهد، پژوهشگر دینی، فعال سیاسی و از شاگردان آیت الله منتظری، پوشش بدن را برای بانوان لازم می دانست ولی قائل به وجوب حجاب به معنای پوشش سر و گردن حتا در نماز و حج نبود بلکه حجاب را مستحب شرعی می دانست.
با توجه به این که یکی از مبانی استدلال قایلین به وجوب حجاب، اجماع فقهاست، قابل تلاش کرد تا با اثبات وجود نظریات مختلف «عدم تحقق اجماع بر لزوم پوشش سر و گردن بانوان» را ثابت کند: «وقتی ادعا می شود که مساله ای اجماعی است و هیچ مخالفی وجود ندارد، راه تحقیق در مبانی مساله و بررسی ادله، تقریبا بسته می شود. حتی برخی از فقهای بزرگ، مثل مرحوم محقق نراقی، وصاحب قوانین، مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی تصریح کرده اند که “دلیل عمده و اصلی، در این مساله، اجماع است”. ادعای اجماع، در اکثر کتابهایی که تاکنون (در این نوشته) از آنها یاد کرده ام و در برخی کتب فقهی دیگر تکرار شده است، که البته بیشتر آنها مربوط به اصل “وجوب سترعورت و یا ستر بدن” است. اگرچه در صورت اثبات تحقق اجماع در این مسأله، باز هم ارزشی مستقل برای اجماع پدید نمی آمد چرا که اجماع مورد ادعا، مدرکی است و روشن است که اجماع مدرکی، حجیت ندارد». قابل در تحقیقات خویش اذعان دارد که اکثر اختلافات فقها در بحث “ستر صلاتی” پوشش برای نماز است، ولی با استدلال به وحدت ملاک اکثر فقها در این پوشش و “ستر ناظری” پوشش مربوط به نگاه دیگران، بین این دو تلازم برقرار می کند: «بنابر این، اختلافات فقها در بحث “کمیت پوشش برای نماز” به بحث “کمیت پوشش از نگاه” نیز سرایت می کند».
قابل نتیجه گیری می کند که «مقتضای جمع دلالی و ضرورت اعمال آن در این مسأله، نتیجه ای جز پذیرفتن حکم استحباب پوشش سر و گردن را در پی نخواهد داشت».[23]
کلام واپسین:
در سده پیشین خورشیدی ما شاهد فراز و فرود یک حجاب ویژه نبودیم بلکه با حجاب های متنوع و متعددی مواجه بوده ایم که ریشه ها و انگیزه های متفاوتی داشتند و هر کدام به نوبه خویش فراز و فرودی داشته اند. این گونه های مختلف حجاب اگرچه در ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر بوده اند ولی هرکدام می تواند تاریخچه خویش را داشته باشد.
جناح پیروزمند اسلامی در انقلاب بهمن 1357 تلاش کرد به نام شریعت و مقررات فقهی الزام به حجاب را از وظایف حکومت تلقی کند و اندک اندک حجاب اجباری بسان امرناموسی برای ج. ا. ایران شد. در کنار این نگرش، از همان آغاز، منتقدانی نیز از درون حوزه دینی و با نگرشی فقهی به حجاب، از منظر درون دینی به نقد وجوب حجاب و یا به نقد اجباری بودن آن پرداختند، هرچند صدای آنان کمتر شنیده شد و به حاشیه رانده شدند و یا تحت فشار و تضییقات قرار گرفتند.
سرانجام در حوادث اخیر شاهد اعتراضات سراسری به حجاب اجباری و فرود آن بودیم. اگر تاریخچه حجاب اجباری را در جمهوری اسلامی به دو برهه پیش و پس از اعتراضات شهریور 1401 تقسیم کنیم بیراهه نرفته ایم. به نظر می رسد اکنون به سوی حجاب اختیاری در فضاهای عمومی می رویم، اگر چه هنوز در این زمینه، شاهد وضعیت با ثباتی نیستیم.
نگارنده بر این باور بوده است که حدود و ثغور حجاب و پوشش بانوان را عرف زمان و مکان تعیین می کند و مداخله حکومت ها فقط در چارچوب نظم عمومی مجاز است یعنی اگر مقدار برهنگی به اندازه ای باشد که نظم عمومی و اخلاق حسنه را خدشه دار کند حکومت ها موظف به مداخله جهت برقراری این نظم هستند ولی هیچگونه وظیفه و حقی در مداخله در شرعی بودن یا نبودن چگونگی پوشش شهروندان ندارند اگر چه آن پوشش را به گمان خویش مخالف شرع بپندارند.[24]
[1] حقوقدان و نواندیش دینی ساکن فرانسه
[2] موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، منتشره به تاریخ 28 آذر 1389، https://psri.ir/?id=kbxowtnp
[3] ر.ک. مطهری مرتضی، مسئله حجاب. این کتاب شامل سلسله سخنرانیهای ایشان در انجمن اسلامی پزشکان در موضوع حجاب است که حدودا یک دهه قبل از پیروزی انقلاب بهمن 1357 توسط انجمن فوق منتشر شد.
[4] نقل از: http://meraj114.blogfa.com/post/50
[5] شریعتی علی، مجموعه آثار ۲۱ / زن / ص ۲۷۱، همچنین ر.ک.: http://talar.shandel.info/thread-299.html
[6] صحیفه امام، ج 5، ص 538 تا 539 http://emam.com/posts/view/1240/
[7] صحیفه امام، ج 6، ص 323 تا 333. http://emam.com/posts/view/1371/
[8] https://www.isna.ir/news/1401050100553
[9] ترکاشوند، امیرحسین، حجاب شرعی در عصر پیامبر، 1017 ص، نسخه منتشره در فضای مجازی، 1389، ص 984. «این كتاب با رویكردی انتقادی نسبت به ذهنیت رایج و آراء منتج از آن به نگارش درآمده وهمچنانكه پیداست عنوان تحقیق، حجاب شرعی در “عصر پیامبر” است و چون ظرف تحقیق را صرفاً عصر حضرت قرار دادم بنابراین قصد ورود به حجاب عصر كنونی و احكامِ آن را ندارم ولی از آنجا كه بخش مهمی از پایبندیهای ما برخاسته از ذهنیاتی است كه در باره آنان داریم پس چه بسا مطالعه تحقیق روشنگریهایی به همراه داشته باشد» همان، ص 4.
[10] صحیفه امام، ج 6، ص 323 تا 333. http://emam.com/posts/view/1371/
[11] https://www.isna.ir/news/1400111612368/
[12] روزنامه اطلاعات 20 اسفند 1357
[13] روزنامه کیهان 20 اسفند 1357
[14] پاسخ به پرسش های دینی، ص 364 https://amontazeri.com/book/porsesh/364
[15] همان، ص 365، https://amontazeri.com/book/porsesh/365
[16] یوسفی اشکوری، حسن، از برلین تا اوین، سوئد (استکهلم)، نشر باران،2017 (1395)، جلد اول، متن کیفرخواست از 112 تا 128. متن حکم دادگاه اول، ص 146-149.
[17] زندگی نامه حسن یوسفی اشکوری، وب سایت وی: http://yousefieshkevari.com/?page_id=2 همچنین ر.ک. یوسفی اشکوری حسن، اسناد دادگاه کنفرانس برلین –حکم دادگاه بدوی: http://yousefieshkevari.com/?p=1824
[18] کدیور در تبیین اول نظریه خویش درمورد حجاب، موی سر زن را همانند صورت وی «زینت ظاهر» می داند نه «زینت باطن»: «در قرآن نصی دال بر وجوب پوشش صورت و موی زنان وجود ندارد، از دو واژهی جِلباب و خِمار در آیات پوشش بانوان (احزاب ۵۹ و نور ۳۱) بیش از مطلق پوشاک استفاده نمی شود، و به تنهائی ظهوری در وجوب سرانداز و روسری ندارند. مفاد این دو آیه جمع و جور کردن جامه و پوشانیدن سینه و گریبان است. دلیل معتبری از پیامبر هم درباره لزوم پوشش زنان خارج از نماز در دست نیست. اینکه زنان باید موی سر خود را بپوشانند فهم صحابه پیامبر از کتاب و سنت است نه لزوما نصی از کتاب و سنت، در روایات شیعی هم اقدم روایات معتبر درباره حجاب به نیمه قرن دوم می رسد. این روایات دلالتی بر حکم دائمی ندارد. هیچ دلیل معتبری مبنی بر گناه بودن و مجازات اخروی زنانی که روسری نپوشند در دست نیست […] میزان نجابت و عفاف در شرایط زمانی مکانی مختلف تفاوت می کند. پوشش زنان با رعایت موازین شرعی متناسب با عرف زمانی مکانی است. (بهمن ۱۳۹۶، ویرایش دوم آبان ۱۴۰۱)»تبیین دوم نظریه خویش را چنین بیان می دارد: « پوشش مو و سر و گردن بانوان بالذات و به حکم اولی واجب نیست، بلکه به شرائط و عرف زمان و مکان بستگی دارد […] (آبان ۱۳۹۲) پوشش موی بانوان (خارج از نماز و طواف حج) نه تنها واجب نیست، حتی مستحب هم نیست. عفاف و نجابت در شرایط فعلی هیچ تلازمی با پوشیدن روسری ندارد. (مهر ۱۴۰۱)». بر مبنای تبیین سوم نظریه ایشان «پوشش موی زن، مثل پوشش روی زن، همانند پوشش دستهای زن از مچ تا انگشتان، شرعا نه واجب است نه مستحب. […] پوشیدن روسری و مقنعه هم بر ایشان واجب یا مستحب نیست. (آبان ۱۴۰۱)». ر.ک. https://kadivar.com/19965/
[19] هر کسی که واجبی را ترک یا حرامی را مرتکب شود امام (ع) یا نائبش می تواند او را تعزیر کند به شرط اینکه آن امر از کبائر باشد. (تحریرالوسیلة، ج ۲ ص ۴۷۷، کتاب الحدود، فروع حد القذف، الخامس) بر اساس فتوای فوق بی حجابی یا بدحجابی اگر بخواهد شرعا مشمول تعزیر واقع شود، عدم رعایت حجاب باید از گناهان کبیره محسوب شود. آقای خمینی گناهان کبیره را اینگونه تعریف کرده است: «هر معصیتی که عذاب آتش جهنم یا عقاب بر آن داده وعده شده باشد، یا با آن به شدت تمام برخورد شده باشد، یا همانند یا بزرگتر از برخی گناهان کبیره معرفی شده باشد، یا عقل بر کبیره بودن آن حکم کند، یا در ارتکاز متشرعه چنین باشد، یا نصی بر کبیره بودن آن وارد شده باشد.» انگاه ایشان چهل و پنج گناه کبیره را مثال زده است. (تحریرالوسیله، القول في شرائط إمام الجماعة، ج ۱، ص ۲۷۵-۲۷۴) که حجاب جزء انها نیست.
[20] ر. ک. https://kadivar.com/9381/ که در ذیل آن توضیح داده شده که این مطلب در ضمن پرسش و پاسخهای جلسه مجازی مورخ ۲۵ تیر ۱۳۹۱ با دانشجویان ایرانی دانشگاه بین المللی سنگاپور تشریح شده است.
[21] ایازی به بیان سه دیدگاه متفاوت در میان صاحبان اندیشه درباره شیوه برخورد با مسأله حجاب، می پردازد: بر مبناوی نظریه اول، چون اصل حجاب، شرعا واجب است باید دیگران را بر آن اجبار کرد و متخلفان را مجازات کرد. بر مبنای نظریه دوم، هرچند اصل حجاب واجب شرعی است، ولی در حوزه خصوصی تکالیف دینی است، نه می توان اجبار بر رعایت آن کرد و نه می توان متخلفان را مجازات کرد. در نظریه گروه سوم هرچند اصل حجاب واجب است ولی نمی توان متخلف را کیفر داد، بایستی با کار فرهنگی و تبلیغی و تشویقی مردم را تشویق کرد. تنها در صورتی دولت می تواند به حجاب اجبار کند که پس از پیمودن تمام مسیرهای آگاهی بخشی به جامعه، بی حجابی به صورت کلی عفت عمومی را جریحهدار کند در آن صورت بحث حجاب از حوزه تکلیف فردی بیرون آمده و در زمره مقررات و قوانین اجتماعی در میآید. ایازی پس از طرح این سه دیدگاه، نظریه سوم را سازگارتر با مبانی دینی و عقلی می داند. ایازی محمدعلی، بررسی الزام حجاب، پایگاه اینترنتی جماران، انتشار به تاریخ 26 تیر 131، https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-22238
[22] همان.
[23] قابل احمد، احکام بانوان در شریعت محمدی، مجموعه آثار ج 9، 1382-87، ص 61 و 75، ناشر شریعت عقلانی، اردیبهشت 1392، انتشار فضای مجازی 228 ص. www.ghabel.net
[24] ر. ک. یادداشت ها و مصاحبههای نگارنده در زمینه حجاب:
«حجاب عرفی، حجاب شرعی، حجاب سیاسی، حجاب اجباری»، ماهنامه خط صلح، ش 88، شهریور 1397، https://www.peace-mark.org/88-14
« چرا در جمهوری اسلامی ایران حجاب مساله ناموسی شد؟»، 18 بهمن 1396 در سایت زیتون: http://zeitoons.com/44922
«آیت الله منتظری: اجبار به حجاب، امر به معروف و نهی از منکر»، 8 آبان 1393، سایت جرس.
«آیت الله خامنه ای و کمپین نه به حجاب اجباری»، 28 مهر 1391، سایت جرس.
«حجاب اجباری ریشه در قرآن و سنت ندارد» مصاحبه با نشریه «حقوق ما» از سازمان حقوق بشر ایران، ش 74، 28 فوریه 2018، https://iranhr.net/fa/articles/3291/.
«تحمیل حجاب به کودکان، یکی از اشکال کودک آزاری» مصاحبه منتشره در گزارش سوسن محمدخانی غیاثوند، ماهنامه خط صلح شماره ش 68، 26 دسامبر 2016، https://www.peace-mark.org/68-12
«اجبار جامعه به حجاب، نه وظیفه فقهاست و نه وظیفه دولت»، مصاحبه با سایت زیتون، 23 خرداد 1395، http://zeitoons.com/10952